eitaa logo
روابط عمومی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره
9.1هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
365 فایل
مرجع رسمی اخبار، اطلاعیه‌ها و مطالب آموزشی و پژوهشی اختصاصی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) 🖥 لینک کانال: @iki_ac_ir 💠 ارتباط با مدیریت: @admin_iki_ac_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴درس‌هايي که بايد از علامه مصباح آموخت 🔸قسمت دوازدهم: فيلسوف فروتن 🖊حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر احمدحسين شريفي عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) 🔸يکي از ويژگي‌هاي کم‌نظير آيت‌الله مصباح، تواضع مثال‌زدني‌شان در برابر بزرگان علم و دين حتي دربرابر شاگردان خود و بلکه دربرابر عامه مردم بود. او استادي بود که تمام قد حتي تا ماه‌هاي آخر عمر مبارکشان، در مقابل شاگردانش مي‌ايستاد. در نماز جماعت به آنها اقتدا مي‌کرد. 🔸او با اينکه در عرصه علمي و اجتماعي از جايگاهي بسيار بالا و بعضاً بي‌نظير، برخوردار بود؛ اما در تواضع و فروتني نسبت به اطرافيان نيز حقيقتاً بي‌نظير بود. 🔸او همواره از استادان خود با احترامي وصف‌ناپذير ياد مي‌کرد؛ احترامي فوق‌العاده براي حضرت امام، علامه طباطبائي و آيت‌الله بهجت قائل بود. خودم از او شنيدم که مي‌فرمود حاضر بودم با افتخار تا آخر عمر خدمتکار علامه طباطبائي باشم. و اين بدان دليل بود که او را توحيد مجسم و اسلام عينيت‌يافته مي‌دانست. همواره با شعفي وصف‌ناشدني از او ياد مي‌کرد؛ در همين اواخر وقتي وارد منزل علامه طباطبائي شدند، فرمودند اينجا بوي بهشت مي‌دهد. 🔸عليرغم آنکه خودش از سوي حضرت ولايت، سيدعلي خامنه‌اي(حفظه الله) به لقب «طباطبائي زمان» و «مطهري زمان» و پرکننده خلأ علامه طباطبائي و شهيد مطهري متصف شده بود، اما دائماً در تلاش بود نسل جوان و انديشمندان حوزوي و دانشگاهي را بر سر سفره و بنشاند و خود را نيز خوشه‌چين خرمن علم و معرفت آن بزرگان مي‌دانست. کتاب «تماشاي فرزانگي و فروزندگي» ايشان درباره علامه طباطبائي گوياي گوشه‌اي از ارادت علمي و عملي ايشان به آن استاد علامه است؛ و همچنين کتاب «آفتاب مطهر» که در وصف شهيد مطهري و بيان ويژگي‌هاي علمي و عملي آن شهيد بزرگوار نوشته‌اند، گوياي فروتني و تواضع وصف‌ناپذير ايشان دربرابر چنان بزرگاني است. 🔸او دست بزرگان علم و دين از مطهري تا شبيري زنجاني از محمدي‌گيلاني تا جوادي آملي را مي‌بوسيد؛ او عليرغم همه نوآوري‌ها و ابتکارات بي‌نظيرش در فلسفه اسلامي، آيت‌الله جوادي را، که از معاصران و هم‌سن و سالان خودش بود، رئيس فلسفه اسلامي در عصر حاضر مي‌دانست. اين در حالي بود که بدون هيچ شک و ترديدي خدمات علمي و فلسفي و آموزشي و پژوهشي او به اسلام و انقلاب از اغلب اين آقايان بيشتر و عميق‌تر و گسترده‌تر بود. دقت نظر فلسفي ايشان به اعتقاد بسياري از آگاهان از همه آن بزرگان بيشتر بود. 🔸به باور اين بنده، همين تواضع و فروتني‌ها از مهم‌ترين عوامل موفقيت آيت‌الله مصباح بود. فراموش نکنيم که «إِنَّ مَنْ‏ تَوَاضَعَ‏ لِلَّهِ‏ رَفَعَهُ اللَّه‏». بر نوشته هيچ بنويسد کسي؟ يا نهالي کارد اندر مغرسي؟ کاغذي بايد که آن بنوشته نيست تخم کارد موضعي که کشته نيست تو برادر موضع ناکشته باش کاغذ اسپيد نابنوشته باش تا مشرَّف گردي از نون والقلم تا بکارد در تو تخم آن ذو الکرم 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir
🔴درس‌هايي که بايد از علامه مصباح آموخت 🔸قسمت سيزدهم: فيلسوف بصير 🖊حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر احمدحسين شريفي عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) 🔸يکي ديگر از ويژگي‌هاي برجسته آيت‌الله مصباح، «بصيرت» بود. او هم در مسائل ديني و هم در مسائلي اجتماعي و فرهنگي و سياسي حقيقتاً ديدي نافذ و بصيرتي مثال‌زدني داشت. ظرافت‌ها و نقاط کور را خوب مي‌شناخت؛ اهداف پنهان دشمنان اسلام و انقلاب را به زيبايي تشخيص مي‌داد و در بزنگاه‌ها وارد صحنه مي‌شد و عماروار، مرز حق و باطل را مشخص مي‌کرد و فتنه‌گران را از پشت نقاب‌هاي دروغيني که از ديانت و اصلاح‌گري و امثال آن بر چهره مي‌زدند، بيرون مي‌کشيد و بنيان‌هاي فکري باطل و اهداف و مقاصد شيطاني پنهان آنان را آشکار مي‌نمود. 🔸به تعبير مقام معظم رهبري، «چنین شخصیتی مصداق کامل عالمی است که تشخیص دقیق خود را در روزی که لازم باشد، بی‌درنگ به میدان می‌آورد و در این راه سرزنش و زخم زبان دیگران را به چیزی نمی‌گیرد. در واقع تکریم حضرت آقای مصباح، تکریم راه‌حق و نشان دادن مصداق و الگوی شایسته است.» (رهبر انقلاب در ديدار اعضاي موسسه امام خميني، 3 آبان، 1389) 🔸اما به راستي آيت‌الله مصباح اين بصيرت مثال‌زدني را چگونه به دست آورده بود؟ و ما هم اگر بخواهيم از چنين بصيرتي برخوردار شويم، چه بايد کنيم؟ در پاسخ مي‌گويم مثل هر ويژگي‌ بينشي و گرايشي ديگري که در انسان هست، معلول عواملي است که همگي در آيت‌الله مصباح وجود داشتند: (1) شناخت حق و باطل و تشخيص مرزهاي جداکننده حق و باطل؛ و اين جز با در اختيار داشتن معياري دقيق امکان ندارد؛ و آيت‌الله مصباح با مجاهدت‌هاي علمي و عملي فراوان، معيارهاي برهاني و قرآني و عرفاني و حتي تجربي تمييز حق از باطل را تحصيل کرده بود؛ (2) قطع همه تعلقات دنيوي؛ از ديگر عوامل بصيرت‌زا، دل نبستن به جاه و مقام و اعتبارات و القاب اين‌جهاني و دنيايي است؛ و آيت‌الله مصباح براي زدودن چنين تعلقاتي از وجود خود مجاهدت‌هاي نفساني فراواني کرده بود؛ و در اين جهت هم کاملاً موفق شده بود. امور دنيوي و اعتبارات اجتماعي و دلبستگي‌هاي مادي چيزي نبود که آن روح بزرگ را به خود مشغول کنند؛ (3) اخلاص و تقوا؛ از ديگر عوامل مهم بصيرت‌زا، اخلاص و تقوا است؛ قرآن کريم مي‌فرمايد: «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون‏» (اعراف، 201) اهل تقوا، به هنگام مواجهه با لغزشگاه‌ها و دسيسه‌هاي شيطاني، هرگز نمي‌لغزند؛ آنها حقيقت را خوب مي‌يابند و هرگز به دام شيطان نمي‌افتند. به تعبير ديگر، انسان‌هاي پارسا به دليل آنکه رذايل اخلاقي را از خود دور کرده‌اند و طمع‌ و حرص و کبر و غرور در وجود آنان جايي ندارد، به همين دليل، ابزارهاي فريب شيطان را از او گرفته‌اند. حجاب‌هاي ديده و دل را کنار زده‌اند؛ زنجيرهاي که شيطان بر قلب و زبان آدميان مي‌تند را پاره کرده‌اند؛ به همين دليل اهل بصيرت‌اند. آيت‌الله مصباح در يک جهاد‌ نفساني طولاني‌مدت و با درس‌آموزي از محضر بزرگاني چون امام خميني، علامه طباطبائي و آيت‌الله بهجت و با نگاه عميق توحيدي‌اي که داشت توانسته بود چنين رذايلي را از وجود خود ريشه کن کند؛ به همين دليل، نه تنها حق و باطل را به خوبي مي‌شناخت بلکه بدون لکنت‌زبان و با بياني صريح و سليس و با منطقي استوار آنها را در سطوح مختلف اجتماعي و حتي در تريبون‌هاي عمومي بيان مي‌کرد. (4) کل‌نگري در عين جزءنگري؛ از ديگر عوامل مهم بصيرت‌زا، برخورداري از دو ويژگي علمي شبه‌متضاد است؛ يعني کل‌نگري از يک طرف و جزء‌نگري و نکته‌بيني از طرف ديگر. کساني که صرفاً کل‌نگر يا صرفاً جزء‌نگر باشند، بصيرت لازم براي تشخيص حق از باطل در مسائل اجتماعي و سياسي و فرهنگي را نخواهند داشت؛ و البته جمع ميان اين دو نيز کاري دشوار است؛ به همين دليل، عالمان اهل بصيرت هم انگشت‌شمارند. آيت‌الله مصباح حقيقتاً از جمله انديشمنداني بود که ضمن برخورداري از نگاهي کلان به عالم و آدم و فلسفه سياسي و اجتماعي و مسائل فرهنگي، نسبت به جزئيات برنامه‌هاي دشمنان نيز آگاهي و اشراف داشت و همچون مرزباني آگاه، دائماً مسائل فرهنگي و اجتماعي و ديني را رصد مي‌کرد؛ اشخاص و جريان‌هاي اجتماعي و سياسي و فرهنگي را به خوبي مي‌شناخت. به همين دليل از بصيرتي کم‌نظير برخوردار بود. 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir
🔴درس‌هايي که بايد از علامه مصباح آموخت 🔸قسمت چهاردهم: فيلسوف مربي 🖊حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر احمدحسين شريفي عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) 🔸يکي از ويژگي‌هاي بارز در سبک و سلوک علمي و عملي آيت‌الله مصباح اين بود که حقيقتاً يک مربي کم‌نظير بود؛ سکوت و سخن ايشان درس‌آموز بود. نوع نگاه‌شان، انرژي‌بخش بود؛ حتي نشست و برخاست او نيز آموزنده بود. ارتباط با او و نشستن در محضر او، حتي مشاهده چهره نوراني و رويِ گشاده او حقيقتاً ايمان‌ها را مستحکم و اراده‌هاي مشتاقان را پولادين مي‌کرد. در سخت‌ترين شرايط روحي وقتي در محضر او مي‌نشستيم، چنان آرامشي به ما مي‌داد که گويا اصلاً سختي و گرفتاري‌اي نداشته‌ايم. در درون‌شان صد قيامت نقد هست کمترين آنکه شود همسايه مست 🔸حضرت آيت‌الله شبيري زنجاني ساليان قبل به جناب حجت‌الاسلام ابوالحسن نواب فرموده بودند: «آقاي مصباح را خدا مربي خلق کرده است؛ و حتي چاي خوردن ايشان هم چاي خوردن يک مربي و يک معلم اخلاق است؛ حرف زدن ايشان، تحمل ايشان، سکوت ايشان، تواضع ايشان، همه و همه به آدم درس مي‌دهد. يعني من معتقدم ايشان از لباسي که مي‌پوشند به آدم ياد مي‌دهند که چطوري لباس بپوشد و خدا سرتا پای ايشان را يک مربي اخلاق خلق کرده است» (زندگي‌نامه حضرت‌ آيت‌الله مصباح يزدي، ص87) 🔸او به ندرت به کسي حتي به فرزندانش توصيه مستقيم مي‌کرد؛ اما سبک زندگي او تماماً موعظه و توصيه اخلاقي بود. او در برخوردهاي اجتماعي، برخلاف تصويري که ژورناليست‌هاي ناآگاه و دشمنان بي‌مروت، از ايشان ترسيم مي‌کردند، بسيار اهل مدارا و تحمل بود. 🔸از جمله بارزترين ويژگي‌ها در سلوک علمي و آموزشي آيت‌الله مصباح، شاگردپروري ايشان بود. او حقيقتاً زندگي خود را وقف پرورش نيرو براي اسلام و انقلاب کرد. با کوچکترين شاگردان خود نيز چنان برخورد مي‌کرد که کسي با نزديک‌ترين دوستش برخورد مي‌کند؛ بسيار صميمي و پدرانه. شاگردان او هم پروانه‌وار دور شمع وجودش مي‌چرخيدند و او را محرم اسرار زندگي خود مي‌دانستند. او پشت سر شاگردان خود نماز مي‌خواند؛ تمام قد، حتي در ماه‌هاي پاياني عمر مبارکشان، جلوي شاگردان خود مي‌ايستاد. 🔸جلسات مشورتي خود را با شاگردانش برگزار مي‌کرد. جدي‌ترين تصميمات و برنامه‌هاي آموزشي و پژوهشي‌اش را با پاره‌اي از شاگردانش در ميان مي‌گذاشت و از آنها مشورت مي‌گرفت. بي‌هيچ تکلفي و بدون نياز به هيچ ترتيب و آدابي با آنها بر سر يک سفره مي‌نشست. او حقيقتاً يک مربي بود. 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir
🔴درس‌هايي که بايد از علامه مصباح آموخت 🔸قسمت پانزدهم: مرزبان فکر و فرهنگ 🖊حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر احمدحسين شريفي عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) 🔸امام حسن عسکري(ع) در حديثي مي‌فرمايد: عالمان شيعه مرزبانان فکر و فرهنگ اسلامي‌اند؛ آنان در مرزي که طرف مقابلشان ابليس و نيروهاي کارکشته و زيرک و داناي ابليسي قرار دارند، به مرزباني و نگهباني از معارف اسلامي و حدود و ثغور اسلام مي‌پردازند. (التفسير المنسوب الي الامام الحسن العسکري، ص343) 🔸عالمان راستين شيعي کساني‌اند که اجازه نمي‌دهند شيطان و شيطان‌صفتان آتش شبهه بر خرمن باورها و ارزش‌هاي مردم بياندازند. آنان به مثابه مرزباناني هوشيار و آگاه و شجاع در مقابل شبهه‌افکني‌ها سينه سپر مي‌کنند و چنان با شبهات ديني مواجهه مي‌شوند که نه تنها به صورتي مستدل و عالمانه آنها را پاسخ مي‌دهند که شبهات را ابزار و وسيله‌اي براي ترويج و تعميق معارف اسلامي مي‌دانند. 🔸بدون ترديد يکي از قوي‌ترين و بزرگ‌ترين مرزبانان جهان‌بيني و نظام ارزشي اسلام در دوران معاصر آيت‌الله مصباح‌يزدي بود. او فيلسوفي «مرابط» بود. او به دليل (1) تسلط بسيار خوب بر معارف اسلامي (ادبيات، تاريخ اسلام، منطق، معرفت‌شناسی، فقه، اصول، تفسير، فلسفه، کلام، اخلاق و عرفان اسلامی) و (2) آشنايي بسیار خوب با علوم جديد و فلسفه‌هاي مدرن و (3) آشنايي با ادبيات رايج علمي و آکادميک و (4) غيرت ديني و احساس مسؤوليت در برابر حقيقت و (4) همچنين به دليل بصيرت و روشن‌بيني منحصربه فردي که داشت، از دهه پنجاه به بعد (به مدت نيم قرن) به مثابه‌ بزرگترين، هوشيارترين و زيرک‌ترين مرزبان باورها و ارزش‌هاي شيعي نمايان شد. 🔸او حقيقتاً يک حکيم مرابط و مرزبان آگاه و مطمئن براي دفاع از معارف اسلامي بود. هوشمندانه همه تحرکات فکري و فرهنگي مخالفان فکر و فرهنگ اسلامي را رصد مي‌کرد و غالباً به ريشه‌ها و بنيان‌هاي فکري مخالفان حمله مي‌کرد و با قدرت منطق و استدلال و بيان رسايي که داشت، چنان با آنها روبرو مي‌شد که کسي را ياراي مقاومت علمي و استدلالي در برابر استدلال‌ها و منطق قوي و قويم او نبود. به همين دليل غالباً رو به سوي ترور شخصيت او مي‌آوردند و هنوز هم به همين کار مشغول‌اند! 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir
🔴درس‌هايي که بايد از علامه مصباح آموخت 🔸قسمت شانزدهم: روش مواجهه با شبهات ديني 🖊حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر احمدحسين شريفي عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) 🔸يکي ديگر از امور درس‌آموز در زندگي علمي و عملي آيت‌الله مصباح، روش ايشان در مواجهه با شبهات ديني است. ايشان به دليل جامعيتي که نسبت به معارف اسلامي داشتند و به دليل آشنايي خوب‌شان با مکاتب و انديشه‌هاي معارض، و همچنين به دليل تجربه طولاني مد‌ت‌ در مواجهه با شبهات ديني و اعتقادي، مي‌تواند الگويي براي مرابطان و مرزبانان فکر و فرهنگ اسلامي در دنياي معاصر باشد. 🔸درباره روش‌ مواجهه علامه مصباح با شبهات ديني از ابعاد و منظرهاي مختلف و متعددي مي‌توان نظر کرد و سخن گفت. اما بالاجمال مي‌توان گفت ايشان در مواجهه با شبهات ديني چهار مرحله و گام مهم را در نظر داشتند: 🔸گام اول: تلاش در جهت فهم دقيق شبهه؛ ايشان در گام اول سعي مي‌کردند که شبهه مطرح شده را به درستي فهم کنند، و براي فهم دقيق مسأله مي‌کوشيد که اولاً، حب و بغض‌ خود را نسبت به معارف ديني و شبهات دشمنان کنار بگذارد؛ چرا که حب و بغض‌هاي بي‌دليل و بدون پشتوانه استدلالي مي‌تواند سد راه عقل و فهم باشند: چون غرض آمد هنر پوشيده شد/ صد حجاب از دل به سوي ديده شد. و ثانياً، هرگز خود را درگير شخصيت و مسائل شخصي و خصوصي شبهه‌کنندگان نمي‌کرد. يعني مهم نبود که آن شبهه از سوي چه کسي و به چه منظوري بيان شده است؛ اصل شبهه و مدعا يا دليل اقامه شده را کار داشتند. 🔸گام دوم: در گام دوم مي‌کوشيد تبييني جامع و دقيق از ابعاد شبهه و حدود و ثغور آن بيان کند؛ مقدمات آن، مباني و اصول موضوعه آن، و دلايل و نتايج آن را بيان مي‌کرد. در اين مرحله آنقدر به زيبايي و با دقت و امانت و انصاف اصل شبهه را توضيح مي‌داد که بعضاً از خود شبهه‌کنندگان واضح‌تر و دقيق‌تر آن را بيان مي‌کرد. توجه داشته باشيد که يکي از مهم‌ترين گام‌هاي پاسخ به شبهات همين گام است؛ زيرا شبهه يعني شبيه حق؛ يعني حق‌نما؛ يعني سخني که آميخته‌اي از حق و باطل است. و يکي از بهترين راه‌هاي براي مبارزه با آن، آفتابي کردن و نمايان کردن ابعاد مختلف آن است. در اين صورت حق و باطل و سره و ناسره آن به خوبي آشکار مي‌شوند. 🔸گام سوم: در گام سوم به نقد شبهه مي‌پرداخت. براي اين منظور (1) تبار شبهه و سابقه تاريخي آن را آشکار مي‌کرد. و با اينکار ابهت شبهه و شبهه‌کنندگان را مي‌شکست و مثلاً نشان مي‌داد که چنين سخني را درباره قرآن، مشرکان و بت‌پرستان قريش هم مي‌گفتند؛‌ يا چنين سخني در موضوع ازدواج و غريزه جنسي را قوم لوط هم مي‌گفتند. پس چيز تازه‌اي نيست؛ (2) به نقد مباني و پيش‌فرض‌ها و اصول موضوعه شبهه مي‌پرداخت؛ (3) منشأ و انگيزه طرح شبهه را ذکر مي‌کرد و نقد مي‌کرد؛ سپس به سراغ (4) نقد دلايل مي‌آمد و نادرستي آنها را اثبات مي‌کرد و افزون بر اين به (5) نقد و تشريح پيامدهاي فردي واجتماعي پذيرش شبهه هم مي‌پرداخت و نهايتاً به (6) نقد خود مدعا هم مي‌پرداخت چون نقد دليل اخص از نقد مدعا است؛ ايشان با نقد و ابطال مدعا، به طور کلي ريشه شبهه را از ميان برمي‌داشت. 🔸گام چهارم: در گام چهارم، علامه مصباح، به تأسي از برخي ديگر از بزرگان مثل علامه اميني، شيخ آقابزرگ تهراني و امثال آنان، شبهه را به عنوان وسيله و ابزاري براي تبيين دقيق معارف اسلامي ناظر به آن مسأله مي‌ديد: «استراتژي تبديل تهديد به فرصت». يعني در مرحله پاسخ به شبهه باقي نمي‌ماند، بلکه از آن به عنوان وسيله‌اي براي تبيين دقيق، عميق و مستدل معارف اسلامي استفاده مي‌کرد. 🔹ذکر مصاديق و نمونه‌هايي براي اين نوع مواجهه در اين فضا و فرصت نمي‌گنجد. 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir
🔴درس‌هايي که بايد از علامه مصباح آموخت 🔸درس هفدهم: هدف‌داري 🖊حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر احمدحسين شريفي عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) 🔸متأسفانه بسياري از اهل علم (دانشگاهيان و حوزويان) داراي پروژه فکري مشخص و منسجمي نيستند؛ تابع جو مراکز علمي و يا شرايط اتفاقي و تصادفي‌اند. در اين ميان برخي از بزرگان علم را مي‌توان نام آورد که واقعاً داراي يک پروژه فکري مشخص و مدوني بوده‌ و همه فعاليت‌هاي آموزشي و تعليمي و پژوهشي خود را در راستاي همان پروژه سامان داده‌اند: و و آيت‌الله مصباح را مي‌توان از اين سنخ به شمار آورد. 🔸آيت‌الله مصباح يزدي از معدود انديشمندان و عالماني است که پروژه‌اي مشخص و هدفمند براي خود تعريف کرده بود و مي‌توان گفت از نخستين سال‌هاي طلبگي آن را با طرح و برنامه‌اي منسجم دنبال مي‌‌کرد. ايشان به ندرت از سر تصادف کاري را انجام مي‌دادند. چنين نبود که مثلاً کسي به ايشان پيشنهاد دهند که درس تفسير قرآن بگوييد، و ايشان هم بدون برنامه از پيش‌طراحي شده، آن را بپذيرد و در مسير تفسير قرآن بيفتد؛ خير. ايشان واقعاً براي زندگي علمي و تعليمي خود برنامه داشت؛ دقيقاً مي‌دانست چه بايد بکند و چه کاري را نبايد بکند. کاري را که وظيفه خود تشخيص داده بود، با تمام توان دنبال مي‌کرد و آن را به هر گونه‌اي که بود انجام مي‌داد و کاري که وظيفه خود نمي‌دانست، حتي اگر ده‌ها نفر به او اصرار مي‌کردند، نمي‌پذيرفت. 🔸اگر به مقدمه بسياري از کتاب‌هاي مهم اخلاقي و حديثي و تفسيري مراجعه کنيم مي‌بينيم نويسندگان آنها متذکر شده‌اند که مثلاً اين کتاب را به سفارش فلان فرد يا به درخواست فلان گروه نوشتم؛ اما آيت‌الله مصباح چنين نبود. بنده سراغ ندارم که به سفارش فرد يا گروهي کاري را که در راستاي اهداف علمي و عملي از پيش طراحي‌شده و فکرشده ايشان نباشد، انجام داده باشد؛ يا برنامه زندگي خود را تغيير داده باشد؛ او راه خود را انتخاب کرده بود و لحظه‌اي از حرکت در آن مسير باز نايستاد يا در درستي و ضرورت آن دچار شک و ترديد نشد و بلکه با جديت تمام و بي‌اعتنا به همه موانعي که سر راه او قرار مي‌گرفت، تا واپسين روزهاي عمر پربرکتش در آن گام برداشت. 🔸او از همان ابتداي طلبگي راه و رسالت خود را فهميده بود؛ همه درس‌ها و مطالعات و تحقيقات خود را هدفمند انتخاب مي‌کرد. از همان ابتداي طلبگي وقت زيادي را صرف يادگيري علوم جديد کرد. خود ايشان مي‌گفت: «در طول مدتي که مشغول تحصيل علوم طلبگي بودم ... وقت زيادي صرف فراگيري زبان انگليسي، رياضيات، فيزيک، شيمي، فيزيولوژي، بيولوژي، جامعه‌شناسي، روان‌شناسي و ساير علومي که در دانشگاه‌ها مطرح بود، مي‌کردم. در انگليسي، رياضيات، فيزيک، شيمي و حتي اقتصاد، استاداني داشتم که بعضي از آنان، بعد از انقلاب به مقام وزارت رسيدند. ... به اين دروس هم علاقه داشتم و هم احساس مي‌کردم يک روحاني که بخواهد مؤثر باشد، لازم است با اين علوم آشنا گردد. گاه در گرماي ماه‌هاي تير و مرداد از قم به تهران مي‌رفتم تا در يک جلسة رياضي شرکت کنم» (مصباح دوستان، ص33) 🔸در جايي مي‌فرمود حتي وقتي در مدرسه حقاني مشغول فعاليت شدم، هدف اصلي من محدود ماندن در يک مدرسه نبود؛ بلکه به دنبال آن بودم که اهداف و برنامه‌هاي آموزشي و تعليمي‌اي که در نظر دارم، در فضايي گسترده‌تر به گونه‌اي که طلاب مستعد ساير مدارس را هم شامل شود، دنبال کنم و به همين دليل در نخستين فرصتي که پيش آمد، از هيئت مديره مدرسه حقاني استعفا داد و به بخش آموزش مؤسسه در راه حق آمد و فعاليت خود را آنگونه که معتقد بود بهتر و درست‌تر است، دنبال کرد. 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir
@Ahmadhoseinsharifiالهیات کاربردی در اندیشه علامه مصباح یزدی (Trimmed).mp3
زمان: حجم: 41.87M
🖊حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر احمدحسين شريفي عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) 🔴نشست علمي "الهيات کاربردي در انديشه علامه مصباح يزدي" 🔶علامه مصباح يزدي نه تنها بنيانگذار فلسفه‌هاي مضاف اسلامی بود؛ بلکه او را مي‌توان «پدر الهيات کاربردي در تفکر شيعي دانست» 🔸تاريخ 8 بهمن 1399 🔸با حضور محققان و دانش‌پژوهان «مرکز تخصصی کلام اسلامی و تفسیر؛ واحد کرمانشاه» 🔹با عرض پوزش از دوستان عزيز، چند ثانيه از ابتداي بحث ضبط نشده است؛ هر چند اخلالي در اصل بحث ايجاد نکرده است. 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir
🔴درس‌هايي که بايد از علامه مصباح آموخت 🔸درس هجدهم: توسل به اهل بيت(ع) 🖊حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر احمدحسين شريفي عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) 🔸 يکي ديگر از برجستگي‌هاي سبک زندگي آيت‌الله مصباح توجه و توسل فراوان او به اهل بيت عليهم السلام بود. هيچ سخنراني رسمي و غيررسمي خود را جز با دعاي فرج شروع نمي‌کرد! بسيار ملتزم بود که خود و اطرافيان و مخاطبان خود را به حضور و نظارت دائمي امام زمان(عج) توجه دهد. حتي در وصيتنامه‌ خود نيز به عزاداري امام حسين و زنده نگه‌داشتن نام و ياد امام زمان تأکيد کرده است: «و اوصیه بالتهجد و قراءة القرآن و التوسّل باولیائه الکرام لا سیما اباعبدالله الحسین (ع) و بقیّة الله فی ارضه (عج)؛ فرزندم را به تهجد و قرائت قرآن و توسل به اولیای کرام به ویژه اباعبدالله الحسین(ع) و بقیةالله فی ارضه(عج) توصیه می‌کنم.» 🔸 به صورت منظم و هفتگي به زيارت حضرت معصومه عليها السلام مي‌شتافت. نسبت به زيارت امام رضا عليه السلام التزامي جدي داشت. وقتي در مشهد بود روزانه دو نوبت و هر نوبت حدود يک ساعت و چهل و پنج‌دقيقه زيارت ايشان طول مي‌کشيد. غالباً در زيارت ائمه، «جامعه کبيره» مي‌خواند. آن هم با تأمل و تفکر در تک‌تک کلمات و جملات اين زيارت‌نامه عميق. بعضاً شاهد بوديم که در يک ساعت و نيمي که زيارت‌ جامعه کبيره را در دست داشت و در کنار ضريح امام رضا(ع) مي‌نشست، فقط بر يک صفحه آن متمرکز مي‌شد. 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir
🔴درس‌هايي که بايد از علامه مصباح آموخت 🔸درس نوزدهم: اخلاص و کار براي خدا 🖊حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر احمدحسين شريفي عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) 🔸 او که در انديشه اخلاقي خود معيار فضيلت را تقرب به خدا مي‌دانست در عمل نيز همين‌گونه بود؛ از جمله پربسامدترين توصيه‌هاي آيت‌الله مصباح به شاگردان و دوستان و همکاران خود، اخلاص در عمل بود. خود او نيز در زندگي علمي و عملي‌شان همينگونه بود؛ هيچ کاري را براي سود مادي يا جلب توجه ديگران يا خوشايند زيد و بکر انجام نمي‌داد. 🔸 خشم و غضبش براي خدا و اسلام بود؛ مهر و عطوفتش براي خدا و اسلام بود؛ درس گفتنش براي خدا بود؛ نشست و برخاستش براي خدا بود. در همه رفتارهاي فردي و اجتماعي و علمي و مديريتي خود فقط و فقط رضايت خدا را جستجو مي‌کرد. 🔸 همگان مي‌دانيم که آيت‌الله مصباح يک فقيه طراز اول بود؛ هشت سال درس فقه آيت‌الله بروجردي؛ هشت سال درس فقه و اصول امام خميني(ره) و پانزده سال درس فقه آيت‌الله بهجت، از او يک فقيه برجسته و مجتهد طراز اول ساخته بود. اما هيچ گاه حاضر نشد درس خارج فقه يا اصول ارائه دهد. 🔸 حتي چند سال قبل وقتي عده‌اي از دوستان خيلي اصرار کردند که درس خارج فقه يا اصولي را ارائه دهند، ايشان نپذيرفت و مي‌فرمود هيچ حجت شرعي‌اي براي اين کار ندارم؛ درس‌هاي فقه و اصول به اندازه کفايت و بلکه بيش از اندازه کفايت داير است؛ از آن طرف کارهاي زمين‌مانده ديگري هست که نياز حياتي جامعه اسلامي و جمهوري اسلامي است اما کمتر مورد اهتمام ديگران هستند؛ و عندالله هيچ حجتي براي تمرکز بر مباحث فقهي، آن هم به شکل مرسوم (فقه طهارات و نجاسات و فقه عبادات و معاملات و ...) ندارم. 🔸 او دقيقاً‌ مي‌دانست که برخي از فعاليت‌هاي اجتماعي و فرهنگي و سياسي‌اش، او را مبغوض پاره‌اي از گروه‌ها مي‌کند و او را آماج تيرهاي زهرآلود تروريست‌هاي روشنفکرمآب و تيره‌بختان و تيره‌روزان شفافيت‌خواه مي‌کند، اما چيزي که براي او مطرح نبود و به محاسبه نمي‌آورد همين اعتبارات اجتماعي و امثال آنها بود. او به تنها چيزي که مي‌انديشيد خدا و دين خدا و انقلاب اسلامي و خدمت علمي و فرهنگي به جامعه اسلامي بود. جان و مال و آبرو و حيثيت و اعتبار اجتماعي خود را مخلصانه و بدون هيچ چشم‌داشتي هزينه اسلام و انقلاب و ولايت و خدمات فرهنگي و معرفتي به جامعه کرد. 🔸البته گفتن و نوشتن از اخلاص آسان است؛ اما حقيقت آن بسيار دشوار است؛ اينکه يک انديشمند و فيلسوف نوآور، نظريه‌پرداز و ساختارساز؛ و يک عالم و فقيه و مفسر کم‌نظير، همه اعتبار علمي و اجتماعي خود را کف دست بگيرد و تنها و تنها به خشنودي و رضايت الهي بيانديشد و هيچ پروايي از چنين مسائلي نداشته باشد، کاري به غايت دشوار است؛ همين است که ايشان را حقيقتاً مصباحي فروزان و فزاينده براي حق‌خواهان و حق‌جويان و خداخواهان کرده است. 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir
🔴درس‌هايي که بايد از علامه مصباح آموخت 🔸درس بيستم: پرهيز از خودنمايي 🖊حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر احمدحسين شريفي عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) 🔸يکي از بارزترين سجاياي اخلاقي آيت‌الله مصباح که با معاشرتي اندک و کوتاه به چشم مي‌آمد، اين بود که ايشان مطلقا اهل خودنمايي نبودند. به تعبير مرحوم سيد هادي خسروشاهي در مقدمه کتاب انتقام، «ايشان در هيچ زمينه‌اي (زمينه‌هاي علمي، فلسفي، سياسي و ...) مايل نبود «خودي» نشان بدهد.» مهمترين استراتژي رفتاري ايشان «کار براي خدا» و «در راه خدا» و «براساس تکاليف الهي»‌ بود. بنده به خاطر ندارم علامه مصباح در مباحث علمي يا مديريتي و يا فرهنگي و اجتماعي تعبير «من» را به کار گرفته باشد. يعني مثلاً بگويد «نظر من اين است» يا «من اين کار را کردم» يا «من کسي‌ام که در مقابل انحرافات ايستادم» يا «من کسي‌ام که در راه انقلاب هر تهمت و افترايي را تحمل کردم» ... او حقيقتاً اهل خودنمايي نبود. و اين تواضع و فروتني را هرگز تصنعي به کار نمي‌گرفت؛ باور قلبي او بود. او روحي بزرگ داشت. 🔸 در جلسات عمومي و مهم که خبرنگاران و ارباب جرايد حضور داشتند، وقتي به هر دليلي مجبور مي‌شد در جايگاهي بنشيند که در معرض دوربين‌ها و در لنز عکاسان است، سعي مي‌کرد جوري بنشيند که بوي خودنمايي نداشته باشد. 🔸ديدارشان با را تا قبل از رحلتشان اجازه پخش ندادند. برخوردي که ايشان با شهيد سليماني و متقابلاً شهيد سليماني با ايشان داشت (بوسيدن پيشاني يکديگر) کم‌نظير بود؛ اما آيت‌الله مصباح هرگز نخواست از شهرت و نام آن مرد بزرگ، و از محبوبيت آن سردار رشيد اسلام، براي خودش قبايي بدوزد. تا پيش از رحلت ايشان، حتي برخي از صميمي‌ترين شاگردان علامه نمي‌دانستند که ايشان ارتباطات صميمانه و تنگاتنگي با شهيد سليماني و نيروي قدس داشته‌اند. نردبان خلق اين ما و مني است عاقبت زين نردبان افتادني است هر که بالاتر رود ابله‌تر است کاستخوان او بتر خواهد شکست اين فروعست و اصولش آن بود کاين ترفع شرکت يزدان بود 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir
🔴درس‌هايي که بايد از علامه مصباح آموخت 🔸درس بيست‌ و يکم: صفا و محبت 🖊حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر احمدحسين شريفي عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) 🔸 رهبر معظم انقلاب در توصيفي از آيت‌الله مصباح فرمودند: «سه جهت در ایشان جمع است: هم «علم»، هم «بصیرت» به معنای حقیقی کلمه، هم «صفا». این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است.» (رهبر انقلاب در دیدار آیت‌الله مصباح و خانواده‌شان در منزل ایشان، 20 بهمن، 1389) 🔸 يکي از ويژگي‌هاي سلوک عملي آيت‌الله مصباح اين بود که محضر او مجلس صفا و صداقت و پاکي بود. براي نشستن در محضرش، لازم نبود دغدغه آداب و ترتيب خاصي داشته باشي. او چنان با گشودگي چهره با مراجعه‌کنندگان برخورد مي‌کرد که هر کسي او را بهترين و صميمي‌ترين دوست و همراز خود به شمار مي‌آورد. 🔸 هرگز کسي را براي لغزش در سخن سرزنش نمي‌کرد؛ هرگز در غياب کسي، درباره او سخن نمي‌گفت يا اجازه بدگويي از کسي را نمي‌داد؛ از کوچک‌ترين کاري که براي او صورت گرفته بود، بيشترين سپاسگزاري‌ها را مي‌کرد؛ او يکي از جلوه‌هاي اسم «شکور» خداوند بود. 🔸 او حتي براي هدايت و عاقبت‌ به خيري ناسزاگويان به خود نيز دعا مي‌کرد. هيچ آثاري از خشم و نفرت و کينه نسبت به آنها در وجود اين مرد نبود. بلکه حتي الامکان رفتار آنها را حمل بر صحت مي‌کرد. 🔸 در سال 84 که موج سوم حملات بسيار سهمگين تروریست‌های فکر و فرهنگ عليه ايشان شروع شده بود، در ايامي که آيت‌الله مصباح حدود ده روز ايران نبود، بعد از بازگشت، در جلسه‌اي شاهد بودم که وقتي يک از دوستان، گزارشي از تهمت‌هاي بسيار ناروايي که توسط برخي از به اصطلاح مدعيان پيروي از خط امام(!) عليه ايشان زده شده بود، بيان کرد، ايشان البته از اينکه آن دوستِ ما، نام افراد را در جمع ذکر کرد، ناراحت شد و فرمودند من کراراً گفته‌ام که با افراد و اشخاص کاري نداشته باشيد؛ نام آنها را ذکر نکنيد! و سپس خيلي آرام و با طمأنينه‌اي مثال‌زدني فرمودند: «من شکي در اخلاص و نيت خوب اين آقايان ندارم، آنها گمان مي‌کنند من براي انقلاب و اسلام ضرر دارم و خود را موظف به مقابله با من مي‌دانند؛ مهم اين است که ما تلاش کنيم وظيفة ديني و اسلامي و انقلابي خود را بفهميم و در عمل به آن از هيچ کوششي کوتاهي نکنيم. و اهميتي به چنين سخناني ندهيد.» نيم ذره تيرگي و خشم نه غير مهر و رحم و آبِ چشم نه 🔸 هرگز اجازه نداد حقايق و واقعيت‌ها درباره پاره‌اي از شاگردان قديمي او که بعد از جداشدن از موسسه نادرست‌ترين و ناجوانمردانه‌ترين تهمت‌ها و دروغ‌ها را به ايشان و موسسه امام خميني زدند، بيان شود. هيچگاه هيچ سخن بدي دربارة آنها يا حتي گلايه‌اي کوچک از آنها هم بيان نکرد. حتي از شنيدن پاره‌اي از مشکلات خانوادگي و بيماري‌هايي که براي آنها و بستگانشان پيش آمده بود، به شدت غمگين مي‌شد و براي سلامتي آنها دعا مي‌کرد. او حقيقتاً روحي بزرگ داشت. درود و سلام پاکان الهي بر روح پاک و مطهرش باد. 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir
🔴درس‌هايي که بايد از علامه مصباح آموخت 🔸درس بيست و دوم: صمت و سکوت 🖊حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر احمدحسين شريفي عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) 🔸اولياء الله گفته‌اند از جمله مهم‌ترين امور در تحصيل معارف الهي و درک و فهم حقايق رباني، «ترک سخن مالايعني و طلب خاموشي» است: صبر و خاموشي جذوب رحمت است وين نشان جستن نشان حکمت است 🔸آيت‌الله مصباح هر چند بسيار خوش‌مشرب و اهل صفا و صميمت بود؛ اما اين بدان معنا نبود که حتي در مجلس شاگردان خود نيز، به اصطلاح، نبض جلسه را به دست بگيرد و فراوان سخن بگويد. او بسيار کم‌سخن بود. او در دوستانه‌ترين و صميمانه‌ترين جلسات نيز جز به ضرورت سخن نمي‌گفت، او حقيقتاً اهل صمت و سکوت بود. 🔸زماني مي‌فرمود يکي از ويژگي‌هاي مهم امام خميني(ره)، سکوت‌هاي طولاني‌مدت و کم‌گويي و البته گزيده‌گويي ايشان بود. او شيفته اين ويژگي امام بود؛ و البته خود نيز حقيقتاً اهل اين ويژگي بود؛ او اين ويژگي‌ بزرگ را از استاداني چون امام خميني، علامه طباطبائي و آيت‌الله بهجت به ارث برده بود؛ او اهل سکوت‌هاي طولاني‌مدت بود. جز به ضرورت سخن نمي‌گفت و جز سخنان ضروري هم نمي‌گفت. 🔸وقتي سخن مي‌گفت، حقيقتاً لجام زبان را کاملاً در اختيار عقل و وحي قرار مي‌داد. سخني که خلاف اين دو باشد، بر زبان جاري نمي‌کرد. هرگز سخن لغو نمي‌گفت؛ هرگز سخني از سر بدخواهي و کينه‌ورزي نگفت؛ هرگز از روي شهوت و حرص و طمع سخني بر زبان جاري نکرد؛ بلکه هرگز سخني که براي گفتنش حجتي نداشت، بر زبان جاري نمي‌کرد. سخندان پرورده پير کهن بينديشد آنگه بگويد سخن مزن بي‌تأمل به گفتار دم نکو گوي اگر دير گويي چه غم بينديش و آنگه برآور نفس وزان پيش بس کن که گويند بس به نطق، آدمي بهتر است از دواب دواب از تو به گر نگويي صواب 🔸خود آن عزيز سفرکرده ما، درباره آثار سکوت مي‌گفت: 🌺«از آثار سکوت آن است که انرژي ذهني انسان براي کارهاي مثبت و ثمربخش ذخيره مي‌گردد. کساني که زياد حرف مي‌زنند، فعاليت‌هاي ذهني‌شان پراکنده مي‌گردد و از قدرت تفکر و تمرکزشان کاسته مي‌شود. وقتي انسان سعي کند کم حرف بزند و از حرف‌هاي بي‌فايده اجتناب کند، انرژيي که صرف حرف زدن مي‌گشت، صرف فکر کردن و دستيابي به آگاهي بيشتر مي‌گردد. ... کسي از علامه طباطبائي پرسيد: چه کنم تا در نماز حضور قلب داشته باشم؟ ايشان فرمودند: .. کم حرف بزن. توضيح روان‌شناختي اين مطلب اين است که وقتي انسان زياد حرف مي‌زند ذهنش به امور گوناگون مشغول مي‌گردد و در نتيجه‌ي پراکنده‌نگري، قدرت تمرکز از او گرفته مي‌شود، لذا در نماز نيز نمي‌تواند حواسش را جمع کند و فکرش پراکنده مي‌گردد. اما وقتي عادت کرد جلوي زبانش را بگيرد و هر حرفي را نزند، قدرت بر تمرکز پيدا مي‌کند.» (راهيان کوي دوست، ص199-200.) دم مزن تا بشنوي از دم‌زنان آنچ نامد در زبان و در بيان دم مزن تا بشنوي زان آفتاب آنچ نامد در کتاب و در خطاب دم مزن تا دم زند بهر تو روح آشنا بگذار در کشتي نوح 🔸او در عين علامه بودن و حکمت‌هاي بي‌نظيري که از دل او بر زبانش جاري مي‌شد، نه تنها اصراري بر سخن گفتن نداشت که اگر ضرورتي بر سخن گفتن نمي‌ديد، سخن نمي‌گفت: بر لبش قفل است و در دل رازها لب خموش و دل پر از آوازها عارفان که جام حق نوشيده‌اند رازها دانسته و پوشيده‌اند 🌐 کانال و سايت مؤسسه امام خمینی(ره) 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir