هنگامی که #پیامبرﷺ از دنیا رفتند ، #حسینﷻ با آنکه سنی نداشت ، تا چند سال آنقدر بی‌تابی می‌کرد که خداوند آخرش فرزندی به او داد که شبیه‌ترین فرد به #پیامبرﷺ بود ؛ چهره‌ی #علی‌اکبر‌علیه‌السلام قند در دلِ #حسینﷻ آب می‌کرد . تشابه‌اش به #رسولِ‌خداﷺ باعث شد دشمن خیال کند خودِ #پیغمبرﷺ به میان آمده ، برای همین در ابتدا با او جدال نکرد ؛ الله‌اکبر ! #علی‌اکبر‌علیه‌السلام قد می‌کشید و رعناتر می‌شد . تکیه‌گاهی شده بود برای #حسینﷻ. اما امروز . . ابراهیم باید اسماعیل‌اش را قربانی کند . . باید شاهدِ ذبحِ اسماعیل‌اش باشد . . ببین در میانه میدان چه دلبری می‌کند از پدرش ؛ عجیب نیست او فرزندی از تبارِ فاتحِ خیبر است . . آخرش هم با بغضِ #ابوترابﷻ تو را ارباً اربا کردند ! از وقتی رفته‌ای #حسینﷻ چشم به تو دوخته و زیرِ لب چیزی زمزمه‌ می‌کند . وقتی پس از جنگی جانانه نزدِ پدر بازگشتی ، جانی دگر گرفت ؛ آسان نیست جان دادنِ پسر جلویِ چشمِ پدر . . اما حیف است جگر گوشه‌ی #حسینﷻ ، از این قیامتی که به پا شده ‌بی‌نصیب بماند. رابطه #حسینﷻ و #علی‌اکبر‌علیه‌السلام پیش از آنکه پیوندِ پدر و پسری باشد ، رابطه‌ی امام و ماموم بود . پدر عطشِ کامِ تو را با سخنانش بیشتر کرد و باری دگر تو را به میدان روانه ساخت . وا مصیبتا ! #علی‌اکبرِحسینﷻ را دریابید ! جریانِ خون به سمتِ چشمانِ اسبت می‌رود او هم راه گم می‌کند و شد آنچه نباید می‌شد . . ! هر حرام‌زاده‌ و حرام لقمه‌ای که از جدت #علیﷻ کینه‌ای به دل داشت ، ضربه‌ای بر پیکرت می‌زد . ‌ ‌