°•🕊•
🌷 #شـھیدانه
"آن شب، در آن بیابان هر چه به اطراف میرفتیم چیزی جز دشت نمی دیدیم. لذا در همانجا به سجده رفتیم و دقایقی در این حالت بودیم. در آن شرایط ما بودیم و امام زمان "عج" و #فقطآقاراصدامیزدیم و از او کمک می خواستیم، اصلاً نمیدانستیم چکار کنیم. تنها چیزی که به ذهن ما میرسید توسل به ایشان بود".( #شهیدابراهیمهادی )
🌿هیچکس نفهمید آن شب چه شد اما ابراهیم دقایقی بعد رفت و سریع به سمت گردان بازگشت و بچهها را به پشت خاکریز آورد.
☘آن شب بچههای گردان توانستند توپخانه عراق را تصرف کنند و تعداد زیادی اسیر بگیرند.
🌿به ابراهیم گفتم "دشمن از قسمت جلویی با نیروی زیادی منتظر ما بود ولی ما از راهی اومدیم که به پشت مقر توپخانه رسیدیم. از طرفی دشمن مشغول استراحت شده بود که ما حمله کردیم."
📗 سلام بر ابراهیم، ص ۱۵۲
@imaani_ir
•••✾🌷✾•••
🌷 #شـھیدانه
«خدایا!
عشق رسیدن به تو مرا دیوانه کرده، و نمیدانم که چکار کنم، هیچ چیز مرا سیراب نمیکند و روز به روز عطش رسیدن به تو مرا از خود بی خود کرده است.»
#شهیدحمیدرضابندهپی
@imaani_ir
•••✾🌷✾•••
🌷 #شـھیدانه
•
.
بھش گفتم چند وقتیـھ بـھ خـٰاطر اعتقاداتم مسخرهام میڪنن..
گفت: براےِ اونایۍ ڪھ اعتقاداتتون رو مسخره مـےڪنن دعا ڪنید خُدا بـھ عشقِ حُسین؏ دچارشون ڪنھ :)♥️
#شھیداحمدمشلب
@imaani_ir
•••✾🌷✾•••
°•🕊•
🌷 #شـھیدانه
بهترینمردنها،شهادتاست.
بالاتریناجرها؛
برایانسانیکهدرراهخدامبارزهمیکند؛
نوشیدنشربتگوارایشهادتاست.
خوشابهحالآنعزیزان،
وگوارا باد بر آنها ایننعمتبزرگالهی!
آنهاباشهادت،اجرشانراگرفتند ..
#شهادت، یعنیواردشدندرحریمخلوتالهی،
و میهمان شدن بر سر سفرهی ضیافت الهی ؛
اینکمچیزینیست؛ اینخیلی باعظمت است ..
#امامخامنهایمدظله_۱۳۷۰/۱۰/۱۱
@imaani_ir
•••✾🌷✾•••
🌷 #شـھیدانه
'-‹ ✨🌼 ›-'
اینڪه درجامعہ مدام بگوییم او بیحجاب است واین باحجاب است یا اصلاحطلب و اصولگراست پس چہڪسـے میماند؟
-اینھاهمہ مردم ما هستند✨
📜『 #شهیدسردارحاجقاسم 』
@imaani_ir
❁✧°🕊✧❁
°•🕊•
🌷 #شـھیدانه
راه را که انتخاب کردی، دیگر مال خودت نیستی. اگر قرار است درد بکشی، بکش ولی آه و ناله نکن! اگر آه و ناله کردی، متعلق به دردی نه راه . .
#شهیدعلیماهانی
@imaani_ir
•••✾🌷✾•••
🥀 #شـھیدانه
محمد تقی نشسته بود کنار ساحل. با خودش زمزمه می کرد و اشک می ریخت.
پرسیدم: چه می خوانی؟
گفت: روضه حضرت علی اصغر (ع)؛ مثل ایشان شهید خواهم شد.
باورم نشد. چون اولین بارش بود که به منطقه اعزام شده بود و اصلا قرار نبود خط مقدم ببرندش و اینجا خط سوم بود و اثری از تیر و ترکش جنگ در آن نبود.
جزئیات و نحوه شهادتش را هم تعریف کرد. من هم ناباورانه راهی عملیات شدم.
از عملیات که برگشتم شهید شده بود. تیر هم خورده بود به گلویش مثل علی اصغر (ع).
🌿راوی: برادر خرسند
📕 کتاب خط_عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵
@imaani_ir
•••✾🌷✾•••