eitaa logo
آیْـماھـ🌙
83 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
271 ویدیو
5 فایل
بسم‌خالق‌حسیـ♡ـن‌ابن‌علـی(:🍃 (شنوآۍ‌ِحرفاتوݩ): https://harfeto.timefriend.net/16640587136534 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیْماھ ⇦ ماه‌در‌زبان‌ترکی‌و‌فارسی (شرو؏‌خادمےموݩ): ۱۴۰۰/۵/۱۰🍀 (ڪپۍ‌‌؟ حݪال‌بہ‌شرط‌‌‌یڪ‌صلوات‌بهـ‌نیت‌ظهور)🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
°•☝️🏼•° یادتون باشه‼ دین ... سبد میوه نیستش ڪه مثلا موز رو برداری و خیار رو نه! روزه بگیری و نماز نه! ذکر بگی و ترک غیبت نه! نماز بخونی و اهنگ غیر مجاز گوش بدی!! چادر بپوشی و حیا نداشته باشی ... ریش بذاری اما چشم چرونی ڪنی ... حواسمونو جمع کنیم
•💛🚚• 🌻 یک‌روزقبل‌ازاینکه‌برود‌سوریه‌رفت گمرک‌برای،خودش‌ڪولہ‌پشتی‌و‌لباس‌نظامی‌ خریدبهش‌گفتیم‌مگرآنجا‌بہ‌شمااین‌چیزهارا نمےدهند؟!🤔 گفت«آنجامۍدهندولےمن ڪھ‌توانایی‌مالۍدارم‌خودم‌میخرم‌وسایل‌آنجارااستفاده نکنم..» ❌ حدود200هزارتومان‌ازپولش‌هم‌💸 دستڪش‌🧤 خریدوهمه‌راباخودش‌بردتابه‌رزمنده‌ها‌بدهد:)!'♥️🌱
•°•💚✨› حرفےنزدمـ‌از🖐🏻 غم‌دوࢪ؎تـــواما...🍂 ا؎ڪاشـ‌بدانےڪہ🌱 چہ‌آوࢪده‌بہ‌ࢪوزم...💔 ← 🕊
آیْـماھـ🌙
•°•💚✨› حرفےنزدمـ‌از🖐🏻 غم‌دوࢪ؎تـــواما...🍂 ا؎ڪاشـ‌بدانےڪہ🌱 چہ‌آوࢪده‌بہ‌ࢪوزم...💔 ← #شهیدآ
🎞 ✍🏼همرزم‌شهید : روزشهادت‌بابڪ‌بود. فرماندمون‌شهیدنظری‌دوستمون‌سید‌ رو‌فرستاده‌بودعقب‌. بابڪ‌بہ‌من‌گفت:ممد‌رفتےاونوبرامون‌بیار. گفتم‌بابڪ‌من‌عقب‌نمیرم ،همینجاهستم. اون‌روزدوباره‌رفتم‌پیشش‌همینو‌ ازم‌خواست. براش‌ناهار‌آوردم،کم‌بود. مسئولمون‌نمیزاشت‌بہ‌کسےبدیم. یواشکےیکےاضافہ‌برداشتم‌بهش‌دادم‌نگاه‌کرد گفتم‌چیزی‌‌بهت‌میدم‌سریع‌بگیر‌ازمن خنده‌ای‌کرد☺️ورفت‌داخل‌ماشین🚖گذاشت.۶_۷سیب🍎 هم‌بهش‌دادم‌کہ‌وقت‌نشدبخوره. رفتن‌من‌هماناوخوردن‌خمپاره‌جای‌من‌همانا😔💔 💛 -هدیه‌به‌روح‌مطهرش‌صلوات🍂📿.
آیْـماھـ🌙
•°● #رمان 📚 #نامه_خونی 🕊💌 #پارت_12 ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ‌ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ با من و ماما
•°● 📚 🕊💌 ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ‌ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ وقتی ماشین از حیاط خارج شد یک آیت الکرسی لب خونی کردم و فوت کردم پشت ماشین، ماشین داشت راهشو ادامه میداد و من و محمد حسین دست تکون میدادیم. ماشین که از دیدمون خارج شد گفتم: ــ بیا درو ببندیم بریم پایین پیش بچه ها ــ عمه اسماء من نمیام ــ چرا عمه جون؟ ــ آخه جمع شما همه نامحرمن.. یه پوزخند زدم و گفتم: ــ تو که هنوز به سن تکلیف نرسیدی کوچولو! ــ چرا آخه من نماز می‌خونم با خودم گفتم حالا دلشو نشکونم و یه جواب دیگه ای بدم ــ حالا این دفعرو اشکال نداره قراره فیلم ببینیم. خوب شد گفتی نماز! نمازتو خوندی؟ ــ نهههه ــ بدو درو ببندیم بریم بخونیم در رو با کمک هم به هر زحمتی بود بستیم چون قلق بستنش فقط دست باباست ــ من همینجا تو حیاط وضو می‌گیرم ــ آب اینجا سرده یخ میزنی ــ من باش مشکلی ندارم ــ هر جور خودت می‌دونی فقط سرما نخوری بندازن تقصیر ما ــ قول میدم عمه! ــ ببینیم و تعریف کنیم محمد حسین آستیناشو بالا زد، وقتی به حرفم اهمیتی نمیده منم رامو کج میکنمو میرم تو خونه وضو میگیرم، بقیش به من ربطی نداره! وضومو گرفتم و چادر نماز مامان که روی مبل افتاده بود و، مهر رو اپن رو برداشتم و بدون سجاده شروع کردم به نماز خوندن. نماز مغربم که تموم شد صدای آروم و نازک کودکانه ای از عقب سرم می اومد، چرخیدم و نگاه کردم؛ محمد حسین دو زانو نشسته ، تسبیحش دشتشه و دستاش بالاست و زیر لبش دعاهایی رو زمزمه میکنه، چون درکش میکردم بهش خیره شم راحت نیست، نگاهمو ازش گرفتم و نماز دومم رو بجا آووردم. نمازم رو که به اتمام رسوندم یک سجده ۱ دقیقه ای کردم و بینش از خدا خواستم تا مشکل زن دایی مهناز زود تر بر طرف بشه، فکر کنم محمد حسینم برای همین دعا میکرد ، اِسرار رو میشد در چشماش دید. منم دستامو بردم بالا و برای اینکه فکرِ مامانش اذیتش نکنه با صدایی که بشنوه گفتم : ــ خدایا هرکی دیر تر رسید تو اتاق من ، نزار بهش چیپس و پفک برسه یه نگاهی بهم کرد بدون صبر مهرشو برداشت، گذاشت رو میز و دم در وایستاد ــ عمه بدو دیگه منم مهرمو سرجاش گذاشتم و چراغارو خاموش کردم. با اینکه اون زود تر رسید اما بخشش کرد و گفت: ــ عمه تو باختی اما اگر خوراکی خوردی اشکالی نداره من بهت می بخشم! ــ نه بابا خیلی مردی خنده ی شیرینی کرد و وارد اتاق شد. بچه ها روی زمین نشته بودن و خوراکی هارو نقش زمین کرده بودن تا من بیام و فیلم بزارم ــ به به اینجارو ‼️
- حسینِ‌من..:)) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@imah_ir
رَبَّ‌ لٰا تَذَرْنۍِ فَرْدًا خدایا! مرا‌تنہا‌مگذار🧡🍂 انبیاء⁸⁹
ازوقتۍ سردارسلیمانۍبه شھادٺ‌رسیدانسجام‌واتحاد بیشترشده.! فقط ‌براۍیڪ ‌هدف..،انتقام ڪاش‌بعداز‌غیبت‌ڪبرۍهم ‌همچین‌چیزی‌بود..!🖇 فقط‌براۍ‌یڪ‌هدف...‌ظھور.!🚶🏾‍♂
درگیر‌جنگ‌داخلۍام‌ڪاش ... سازمـٰان‌مللِ‌دلم‌قطعنامھ‌اۍصادر‌ڪند وهـرچھ‌ناپاڪے‌ست‌راتحـریــم..❉! @imah_ir
هدایت شده از - دچار!
توجه !! شهدا هم نامحرم اند . متن خوانده شود ، طولانی ولی مهم یه چیزی این وسط آدم و آزار میده! اونم اینکه شهدا رفتن که راهشون بمونه عشق شون نسبت به ارزش ها بمونه اونا رفتن که چادر مادر ما دوباره خاکی نشه اونا رفتن که ما راه حیا و پاکی پیش بگیریم ولی… متاسفانه این روزها آدم میبینه که بعضی از این خواهران مذهبی جوری با یه شهید رفتار میکنن که یک لحظه آدم پیش خودش فکر میکنه واقعا اینها بویی از حیا بردن یا نه !! خواهرم ؛ شهدا نرفتن که شما بعد شهادتشون تو پست ها فدا شون بشی..! قربون چشاشون بشی…! قربون صدقه هایی بری که آدم خجالت میکشه بگه و از این مسخره بازیا که تازه باب شده …! خواهر محترم ؛ شهدا رفتن که تو راه عفت و حیای زهرایی رو پیش بگیری نه بی حیایی !! شهدا هم مثل بقیه نامحرمند  یه ماجرایی شنیدم از یکی از دوستان که به عمق این معضلپی بردم که میگفت: یکی از اقایون از خانومشون ناراضی بود و میگفت زنم عاشق یک شهید مدافع حرم شده دیگه اصلا به من هیچ توجهی نمیکنه و شب ها خواب شهید میبینه ، جای اینکه بامن انس بگیره با یک شهید انس گرفته ، زندگیم به کل مختل شده … موندم بهش چی بگم… ! بعد از شهادت شهید دهقان و شهید احمد مشلب و شهید مغنیه یه سری از خانم ها این قربون صدقه ها و حرفای محبت آمیز رو شروع کردند ، هدف وسیله رو توجیه نمیکنه ، شاید نیت قلبی شون خیر بوده و علاقه شون به شهید جور دیگه ای بوده ولی این دلیل بر این نیست که این کلمات به کاربرده بشه… حالاهم بعد از شهادت شهید علاء حسن نجمه ، وقتی پست های اینستا مربوط به این شهید رو نگاه میکردم کامنت بعضی ها فاجعه بود ، نصف پروفایل ها هم تغییر کرده و عکس ایشون رو گذاشتن روی پروفایل شون ،قسمت بیو هم اسم این شهید عزیز رو نوشتن و چند تا قلب هم چسبوندن کنارش…!! خب واقعا این کارا برای چیه ؟! علاقه به یه شهید و این کارا باهم جور در نمیاد ، آدم حس میکنه به صرف چهره زیبای یه شهید ، طرفداریش رو میکنن بخدا حرمت دارن شهدا و خونشون بخدا خانواده شهدا حرمت دارن بخدا دل شخص شهید و خانوادش خونه جواب همسر اون شهید مدافع حرم و که یک چشمش اشک و یک چشمش خونه رو چی میخواین بدین؟! شهدا عاشق پیشه نمیخواهند ، بلکه پیرو. واقعی برای ادامه راهشان میخواهند
🌸 ✨إِلٰهِى إِنْ كانَ قَلَّ زادِى فِى الْمَسِيرِ إِلَيْكَ، فَلَقَدْ حَسُنَ ظَنِّى بِالتَّوَكُّلِ عَلَيْكَ🥀 معبودم❤️ 🍃هرچند در آمدن به‌سویت توشه‌ام اندک است ، ولی گمانم بر توکل به تو همواره نیکو است🍃 🖊مناجات دلدادگان، مفاتیح
‏ایجکت کردن چیست؟🧐 وقتی خلبان ببیند هواپیما درحال سقوط است با صندلی پران خودش رو نجات دهد.😊 شرف چیست؟🧐 وقتی خلبان ببیند در صورت ایجکت هواپیما به منازل مسکونی خواهد خورد، خودش رو فدای مردم کند.🕊🥀 شهدای ما باشرفند💔