هدایت شده از تشرفات
#بیشترین_تشرف
🔻مرحوم علامه آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی قدس سره می فرمود:
مشهور این است که در بین علمای شیعه،سید بحرالعلوم بیشترین تشرف را به محضر امام زمان علیه السلام داشته است،
اما اینگونه نیست،
#سید_موسی_زرآبادی بیش از سید بحر العلوم تشرف داشته است!!!
📚دانای اسرار ص۲۲۰
https://eitaa.com/tasharofaat
🔴#سیر منطبق با #فرمایشات_اهل _بیت سلام الله علیهم اجمعین
🔻مرحوم علامه آقا #شیخ_مجتبی_قزوینی (قدس سره) می فرمودند :
مرحوم آقا #سید_موسی_زرآبادی دوران ریاضتی داشتند و قدرت روحی ایشان در اثر ریاضت به جایی رسید که می توانستند بالای کوه نشسته و از خار های کوه طلا بریزند .
وقتی در چنین موقعیت عظیمی قرار گرفتند به این موضوع پی بردند که کم کم مستحب و مکروه دارد در نظرشان کوچک می شود .
مثلا مومن وقتی وارد مسجد می شود ایا باید با پای راست وارد شود و یا پای چپ خارج شود و مواردی از این قبیل .
حالا با آن مقام و عظمت روحی دیگر این مسایل کمی پیششان کوچک شده بود .
فرموده بودند که احساس می کردم که در سیر من یک اشتباهی رخ داده است زیرا اگر سیر من سیر کاملا درستی باشد ، باید در همه جا منطبق باشد با آنچه پیغمبر اکرم و ائمه (علیهم صلوات الله) فرمودند .
به همین دلیل تمام آن کارهای خاصی را که انجام می دادند و مشروع هم بود را رها کردند .
مرحوم سید می فرمودند بعد از اینکه آن ها را به نیت رها کردم ،خداوند متعال موقعیتی عنایت کرد که تمام قدرت های قبلی به مانند نخود و کشمشی بود که در جیب بچه هاست و در جهات دیگری اوج گرفتند که قابل وصف نیست .
دقت در جهت عبودیت و بندگی و حرکت صحیح در مسیر صحیح است که باعث رشد می شود .
📚 سیمرغ قاف عشق ص۳۴
https://eitaa.com/imam_asr_313
هدایت شده از تشرفات
🔴 حکایتی از شفای یک مریض با عنایت #امام_زمان " سلام الله علیه
🔻مرحوم آیت الله حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی " رضوان الله تعالی علیه" نقل فرمودند :
◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود .
◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!!
◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود :
◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری !
◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم .
◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم .
📚 متاله قرآنی ص۲۴۰
https://eitaa.com/tasharofaat
هدایت شده از تشرفات
#داستان_تشرف مرحوم علامه آیت الله #شیخ_مجتبی_قزوینی به محضر حضرت #ولیعصر ارواحنا فداه
🔻در یکی از موارد فقر شدیدی که حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی بدان مبتلا میشوند و شبی با دست خالی و ناراحتی به منزل میروند... و مادرشان این ناراحتی شدید را در چهره ی ایشان میبینند،سفره را می آورد و میگوید اینقدر ناراحت نباشید مقداری نان خشک داریم!
در همین هنگام کسی در میزند،مادر میرود و در را باز میکند؛کسی که در زده بود در را میگیرد و نمیگذارد کاملا در باز شود و کیسه ی پولی میدهد و میگوید:
به آقا #مجتبی بگویید شما مورد نظر و توجه ما هستید و از نظر ما دور نیستید!
مادر پول را میگیرد و می آورد و جملاتی را که آن آقا گفته بودند به حاج شیخ میگویند.
حاج شیخ متوجه جریان میشوند و بسیار متاثر میگردند که چرا خودشان نرفتند در را باز کنند.
پس از این جریان همواره به توسل و توجه و انابه میپردازند و مدتی چنین میگذرد تا شبی خواب میبینند که در عالم رویا کسی کاغذی به ایشان میدهد که در اطراف آن کاغذ آیاتی نوشته شده است و وسط آن نوشته شده است:
"بسم الله الرحمن الرحیم" و در آخر کاغذ نوشته شده "الاربعین"
حاج شیخ فردای آن شب خدمت استادشان آیت الله #میرزا_مهدی_اصفهانی میروند و خوابشان را میگویند.
مرحوم میرزا نخست متاثر میشود و میگرید و خواب را چنین تعبیر میکند:"آیات قرآن و بسم الله..." حقایقی از بطون قرآن است که به شما خواهد رسید اما "الاربعین" آخر کاغذ اشاره به آن هنگامی دارد که شما خدمت حضرت میرسید!
حاج #شیخ_مجتبی_قزوینی میگفتند از این تعبیر من همواره انتظار آن هنگام را میکشیدم تا موعود معهود فرا رسید، و من بی اختیار از خانه بیرون آمدم و به طرف حرم مطهر رفتم، وارد صحن شدم که یکباره دیدم آقا #امام_زمان سلام الله علیه آنجا تشریف دارند و من در همان نگاه اول آن وجود مبارک را شناختم و چون به ایشان نزدیک شدم آغوش باز کردند و مرا در آغوش گرفتند و...
📚متاله قرآنی ص۲۹۶
https://eitaa.com/tasharofaat