#لیله_المبیت
#امیرالمؤمنین علیهالسلام
#استاد_برقعی
🌷 شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد
🍃 خط به خط باور تقویم مسلمان میشد
🌷 شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
🍃 صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب
🌷 در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
🍃 باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
🌷 مرد مردی که کمر بسته به پیکار دگر
🍃 بی زره آمده در معرکه یک بار دگر
🌷 تا خود صبح خطر دور و برش میرقصید
🍃 تیغ عریان شده بالای سرش میرقصید
🌷 مرد آن است که تا لحظه آخر مانده
🍃 در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده
🌷 گر چه باران به سبو بود و نفهمید کسی
🍃 و محمد خود او بود و نفهمید کسی
🌷 در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
🍃 باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
🌷 دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
🍃 جان پیغمبر خود را سپر خود کردند
🌷 بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
🍃 آیه ترس برای چه کسی نازل شد
🌷 بگذارید بگویم خطر عشق مکن
🍃 جگر شیر نداری سفر عشق مکن
🌷 عنکبوت آیهای از معجزه بر سر در دوخت
🍃 تاری از رشته ایمان تو محکمتر دوخت
🌷 از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر؟!
🍃 از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر؟!
🌷 یازده قرن به دل سوختهام میدانی
🍃 مُهر وحدت به لبم دوختهام میدانی
🌷 باز هم یک نفر از درد به من میگوید
🍃 من زبان بستهام و خواجه سخن میگوید
🌷 من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
🍃 مُهر بر لبزده خون میخورم و خاموشم
🌷 طاقتآوردن این درد نهان آسان نیست
🍃 شِقْشقیّه است و سخن گفتن از آن آسان نیست
╭@imamhasan_com
╰─┅─•🍃🌹🍃•─┅─