هدایت شده از عطر ناب خدا 🕊
♥️#امام_کاظم علیه السلام :
🍀 وَاللّهِ ما اُعطِىَ مُومِنُ قَطَّ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ، اِلاّ بِحُسنِ ظَنِّهِ بِاللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ رَجائِهِ لَهُ وَ حُسنِ خُلقِهِ وَالکفِّ عَنِ اغتیاب المُؤمِنینَ
🍃به خدا قسم خیر دنیا و آخرت را به مؤمنى ندهند مگر به سبب حسن ظن و امیدوارى او به خدا و خوش اخلاقى اش و خوددارى از غیبت مؤمنان.
📚بحارالأنوار، ج 6، ص 28، ح29
هدایت شده از مجله دینی نکتههای ناب مهدوی
💠 ،#دین_ورزی #مخلصانه و #حداکثری #لذت دارد💠
🌟 #امام_كاظم عليه السّلام فرمودند:
🌟 #مسيح عليه السلام فرمود:
💎اى بندگان بد! گندم را پاك و تميز كنيد و خوب آردش نماييد، تا طعم آن را خوب بچشيد و گوارايتان گردد. همچنين #ايمان را #خالص و #كامل گردانيد، تا #شيرينى آن را بيابيد و سرانجامش شما را #سود رساند.
💎يا عَبيدَ السَّوءِ، نَقُّوا القَمْحَ و طَيِّبوهُ و أدِقّوا طَحْنَهُ تَجِدوا طَعْمَهُ و يَهْنِئْكُم أكْلُهُ، كذلكَ فأخْلِصوا الإيمانَ و أكْمِلوهُ تَجِدوا حَلاوَتَهُ و يَنْفَعْكُم غِبُّهُ.
📚بحارالانوار، ج ١، ص ٣٠٦
@rooshanfekr
4.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨بنده یا آزاده،امام کاظم علیه السلام و بشر حافی_استاد ماندگاری
#امام_کاظم علیه السلام
هدایت شده از روایت ها و حکایت ها
عقل کل بود ولی...
یکى از یاران حضرت رضا علیه السلام مى گوید: خدمت آن حضرت بودیم سخن از پدرش (امام کاظم(علیه السلام)) به میان آمد.
فرمود:
«کَانَ عَقْلُهُ لاَ یُوَازِنُ بِهِ الْعُقُولُ وَرُبَّمَا شَاوَرَ الاَْسْوَدَ مِنْ سُودَانِهِ فَقِیلَ لَهُ: تُشَاوِرُ مِثْلَ هَذَا؟ فَقَالَ: إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِه;
عقل او قابل مقایسه با عقول دیگران نبود ولى با این حال گاهى با بعضى از غلامانش مشورت مى کرد.
بعضى به آن حضرت گفتند: شما با مثل چنین شخصى مشورت مى کنید؟ فرمود: اگر خدا بخواهد چه بسا راه حل مشکل را بر زبان او جارى کند».
بحار الانوار ج ۷۲
#روایت
روایت داستانی
#امام_کاظم
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
هدایت شده از روایت ها و حکایت ها
🔍" إمٰام کٰاظِــــمْ (عَلَیْه السَّلامْ) "...
🔴امام کاظم" علیه السلام " و قرآن
حفص گويد:از امام كاظم عليه السّلام شنيدم به مردى مىفرمود:
تو دوست دارى در دنيا بمانى؟
در پاسخ گفت:آرى،فرمود:براى چه؟
جواب گفت:براى خواندن «قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ»
امام عليه السّلام چيزى نگفت:
و پس از ساعتى فرمود:
اى حفص!هركس از دوستان و شيعيان ما بميرد و قرآن را خوب نداند،در قبرش به او ياد دهند تا خدا به وسيلۀ آن درجهاش را بالا برد،زيرا درجات بهشت به اندازۀ آيات قرآن است،به او گفته شود: بخوان و بالا رو و مىخواند و بالا مىرود،حفص گويد:من احدى را مانند موسى بن جعفر نديدم كه بر خود بترسد و احدى را نديدم از آن حضرت اميدوارتر باشد و قرآن را با ناله بخواند،و چون قرآن مىخواند گويا با كسى سخن مىگويد.
" کافی ج ۲ص ۶۰۶"
#سیره
#نکات_قرآنی
#امام_کاظــــم
✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧
روایت ها و حکایت ها (عضویت)
هدایت شده از روایت ها و حکایت ها
🔍" إمٰام کٰاظِــــمْ (عَلَیْه السَّلامْ) "...
🔴اسم دخترت را عوض کن!
👈يعقوب سراج گويد:من خدمت امام صادق عليه السّلام رسيدم و او بالاى سر ابو الحسن موسى عليه السّلام كه در گهواره قرار داشت ايستاده بود و رازى طولانى با او مىگفت،من نشستم تا فارغ شد و آنگاه برخاستم و خدمت آن حضرت رفتم،به من فرمود:برو نزد مولا و آقايت و به او سلام كن، من نزديك رفتم و به او سلام كردم و جواب سلام مرا با زبانى شيوا داد.
سپس به من فرمود:برو نامى كه ديروز براى دخترت گذاشتى تغيير بده زيرا آن نامى است كه خدا آن را بد مىداند و براى من نوزاد دخترى بود كه حميراء نام گذاشته بودم.
و امام صادق عليه السّلام به من فرمود:به دستور او كار كن تا هدايت شوى،من نام آن دختر را عوض كردم.
.... اُدْنُ مِنْ مَوْلاَكَ فَسَلِّمْ فَدَنَوْتُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ اَلسَّلاَمَ بِلِسَانٍ فَصِيحٍ ثُمَّ قَالَ لِيَ اِذْهَبْ فَغَيِّرِ اِسْمَ اِبْنَتِكَ اَلَّتِي سَمَّيْتَهَا أَمْسِ فَإِنَّهُ اِسْمٌ يُبْغِضُهُ اَللَّهُ وَ كَانَ وُلِدَتْ لِيَ اِبْنَةٌ سَمَّيْتُهَا بِالْحُمَيْرَاءِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اِنْتَهِ إِلَى أَمْرِهِ تَرْشُدْ فَغَيَّرْتُ اِسْمَهَا..
کافی ج ۱ ص ۳۱۰
#امام_کاظم
#روایت_داستانی
_____________________
روایت ها وحکایت ها(عضویت)
هدایت شده از روایت ها و حکایت ها
🔍" إمٰام کٰاظِــــمْ (عَلَیْه السَّلامْ) "...
🔴مامون چگونه شیعه شد؟!!!
سفيان بن نزار گوید:
روزى بالاى سر مأمون بودم
گفت ميدانيد من تشيع را از كه آموختم؟
كسانى كه حضور داشتند گفتند:نه بخدا نميدانيم
گفت:از هارون الرشيد.
گفتند:چگونه از هارون الرشيد آموختى با اينكه او پيوسته اين خانواده را ميكشت؟
گفت صحيح است آنها را در راه حفظ سلطنت خود ميكشت زيرا ملک و سلطنت عقیم است.
سالى من با او بحج رفتم همين كه به مدينه رسيد بدربانان خود دستور داد كه هر كس از اهالى مكه و مدينه از فرزندان مهاجر و انصار كه بديدن من مىآيد بايد نسب و نژاد خود را بگويد و خويش را معرفى كند.هر يك كه وارد ميشد ميگفت من فلانى پسر فلان كس هستم تا جد خويش نام ميبرد كه بالاخره منتهى به يكى از بنى هاشم يا قريش و يا مهاجر و يا انصار ميشد بهر كدام جايزهاى از پانصد هزار درهم تا دويست دينار بمقدار مقام و شرافت نسبى و هجرت اجدادش ميداد.
روزى ايستاده بودم كه فضل بن ربيع وارد شده گفت:درب خانه مردى است كه ميگويد:موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب عليهم السّلام روى بما نمود كه ايستاده بوديم من و امين و مؤتمن و ساير سپهداران گفت مواظب خود باشيد،سپس بدربان گفت اجازه بده وارد شود ولى مواظب باش از مركب نبايد پياده شود مگر روى فرش من.
در اين موقع ديدم پيرمردى لاغر اندام كه عبادت پيكرش را ضعيف كرده بود وارد شد چون پوست و مشكى كهنه مينمود كه سجده بر صورت و بينى او اثر گذاشته بود.همين كه چشمش به هارون الرشيد افتاد خود را از مرکبی كه سوار بود خواست بزير اندازد،هارون فرياد زد:نه بخدا بايد روى فرش من پياده شويد دربانان مانع از پياده شدن آن جناب گرديدند تمام با ديده احترام و عظمت به او نگاه ميكرديم همين طور آمد تا رسيد روى فرش دربانان و سپهداران اطرافش را گرفته بودند.
هارون از تخت پائين آمده او را استقبال كرد صورت و چشمهايش را بوسيد و دستش را گرفته بالاى مجلس آورد و در آنجا با او نشست شروع كرد با او به صحبت و كاملا با تمام چهره متوجه آن جناب بود از حالش مىپرسيد. و او هم جواب میداد[پس از سخنانی که رد و بدل شد]. در اين موقع از جاى حركت كرد هارون نيز باحترام او حركت نمود صورت و چشمانش را بوسيد آنگاه روى بجانب من و برادرانم امين و مؤتمن نموده گفت: عبد اللّٰه،محمّد،ابراهيم در خدمت پسر عمو و سرورتان باشيد ركابش را بگيريد و لباسهايش را مرتب كنيد و او را تا منزلش مشايعت نمائيد در بين راه موسى بن جعفر عليه السّلام پنهانى بمن توجه نموده بشارت خلافت را داد فرمود:وقتى بمقام خلافت رسيدى با فرزند من خوشرفتارى كن بعد ما برگشتيم من از همه برادرانم بيشتر جرات داشتم پيش پدرم.
همين كه مجلس خلوت شد گفتم يا امير المؤمنين اين آقا كه امروز اين قدر احترام و تعظيم باو روا داشتى از تخت بزير آمدى و باستقبالش شتافتى و او را در صدر مجلس جاى دادى و پائينتر از او نشستى بما دستور دادى ركابش را بگيريم كه بود؟
فرمود:او امام و رهبر مردم و حجت خدا است و خليفه او ميان مردم است.
گفتم يا امير المؤمنين مگر اين امتيازها همه مخصوص شما نيست.
گفت:من پيشواى مردم هستم بزور و جبر در ظاهر ولى موسى بن جعفر امام واقعى است بخدا قسم پسرم!او بمقام پيغمبر از من و تمام مردم شايستهتر است اگر تو كه فرزندم هستى در مقام خلافت با من سر نزاع داشته باشى سر از پيكرت برميدارم سلطنت نازا است(و ملاحظه خويشاوندى را ندارد).
فَلَمَّا خَلاَ اَلْمَجْلِسُ قُلْتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَنْ هَذَا اَلرَّجُلُ اَلَّذِي قَدْ عَظَّمْتَهُ وَ أَجْلَلْتَهُ وَ قُمْتَ مِنْ مَجْلِسِكَ إِلَيْهِ فَاسْتَقْبَلْتَهُ وَ أَقْعَدْتَهُ فِي صَدْرِ اَلْمَجْلِسِ وَ جَلَسْتَ دُونَهُ ثُمَّ أَمَرْتَنَا بِأَخْذِ اَلرِّكَابِ لَهُ قَالَ هَذَا إِمَامُ اَلنَّاسِ وَ حُجَّةُ اَللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَ وَ لَيْسَتْ هَذِهِ اَلصِّفَاتُ كُلُّهَا لَكَ وَ فِيكَ فَقَالَ أَنَا إِمَامُ اَلْجَمَاعَةِ فِي اَلظَّاهِرِ بِالْغَلَبَةِ وَ اَلْقَهْرِ وَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ إِمَامُ حَقٍّ وَ اَللَّهِ يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لَأَحَقُّ بِمَقَامِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنِّي وَ مِنَ اَلْخَلْقِ جَمِيعاً وَ وَ اَللَّهِ لَوْ نَازَعْتَنِي هَذَا اَلْأَمْرَ لَأَخَذْتُ اَلَّذِي فِيهِ عَيْنَاكَ فإِنَّ اَلْمُلْكَ عَقِيمٌ...
بحار ج۴۸ ص ۱۳۰
#امام_کاظم
#تاریخ
#حکایت_داستان
✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦
روایت ها وحکایت ها (عضویت)