eitaa logo
❤️یاامام رضا جانم❤️
154 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
8 فایل
هر چقدر که درد بی‌دوا داری یا دلی خراب و مبتلا داری نره یادت که امام رضا داری از امام رضا بخواه درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه😭 @goy_s7854
مشاهده در ایتا
دانلود
حسین آمد و حق را به کربلا آورد برای ناله نی غم به  نینوا آورد همین که قطره اشکش به خاک ها افتاد به خاک غم زده کربلا شفا آورد برای آن که نشیند به تخت خواهر شاه به روی شانه علمدار عرش را آورد نسیم بر سر گیسوی شیر خواره که خورد به کار بسته عالم گره گشا آورد زمان بعثت شبه پیمبرش بود و حسین اکبر خود را به این حرا آورد مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی او به جا اورد نبود شان و مقام تو ذبح اسماعیل حسین آمد و حجت  به انبیا  آورد تمام دخترکان را یکی یکی با ناز امیر علقمه از عرش کبریا آورد رقیه تا قدمش روی خاک ننشیند عمو به چشم خوداو را چو طوطیا  اورد حبیبه ای که ملک سرمه از رهش  می برد نپرس  خار مغیلان سرش چه ها آرود زکوچه ای که در آن بی هوا  زدن شد باب عدو همان روشش را به کربلا آورد یکی به پهلوی اکبر یکی به دیده ماه چنین بلا به سر هر دو بی هوا آورد حسین داشت ز طفل و تلظی اش می گفت که حرمله سخنش را به انتها آورد بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد چنین سه شعبه  فلک را به خاک ها آورد ز بس که پیکر او پاره پاره شد بر خاک نسیم عطر تنش را جدا جدا آورد تنی نماند دگر تا کفن نگه دارد نداشت چاره که سجاد بوریا آورد
از تمام لاله های کاروان غنچه ای لب تشنه ماند و باغبان غنچه‌ای که برگ او خشکیده بود نسخه‌اش را تشنگی پیچیده بود زخم می‌شد روی او با گریه‌اش شعله می‌زد خیمه‌ها را گریه‌اش دست بر دست همه اهل حرم نغمه لالایی‌اش آوای غم دوش تا وقت سحر از قحط آب دست و پا می‌زد در آغوش رباب لیک امروز از رمق افتاده بود نای دست و پا زدن در او نبود هر طرف بر پیکرش با دست باد چون گل پژمرده  راسش می فتاد مثل هاجر هفت  نه هفتادبار رفت مادر خیمه خیمه بی قرار قطره آبی ولی پیدا نشد چشمه ای از پای طفلش پا نشد ماند اسماعیل او در انتظار تا به قربانگه شود قربان یار سر به روی شانه بابا گذاشت نای گریه نیز نای او نداشت مثل ماهی لب به هم میزد مدام در تلظی بود بر دست امام تا که بالا رفت بر دستان او سرعقب افتاد و پیدا شد گلو حرمله حلق سپیدش را که دید تیر را در چله تا آخر کشید چشم او بر چشم بابا خیره بود ناگهان شد چشم‌های او کبود از فشار تیر بر طفل رباب گل میان دست بابا شد گلاب دید بیت آرزوی ویران شده برگ گل از شاخه آویزان شده زود بابا بین آغوشش فشرد   دست را زیر سرش آرام برد تا نیفتد  راس او از پیکرش بای بسم اله بماندمحورش روی دست باغبان پرپرکه شد نوبت تشییع آن بی سر که شد شعله زد این غم به جان عالمین حرمله خندید بر اشک حسین
بعد صد سال اگر زنده شوم بار دگر به جز از نوکری تو نکنم کار دگر زندگی باد حرامم که در این عمر دو روز طی شود روز و شبم در پی یک یار دگر گر بسوزد تن من باز ز خاکستر من بر نیاید که رود بر در دربار دگر جز تو دلدار دگر نیست اگر هست حسین دل نمانده است دهم تا که به دلدار دگر نیست غیر از تو مرا چشم مپوشی از من هست هر چند تو را نوکر بسیار دگر تو بخر هیچ  بخر ناز کن اما مسپار سر بازار مرا دست خریدار دگر گر قرار است بهای حرمت جان باشد این تو و جان من و رخصت دیدار دگر
دختر غم زده خرابه هام آرزویی ندارم غیر بابام می‌خوام امشب تا سحر صدات کنم ولی لکنت افتاده توی صدام من که تو آغوش تو می‌خوابیدم قبل خواب باید تورو می بوسیدم حالا سر به روی خاکا می‌زارم دیدنت تو خوابه  تنها امیدم اگه من پرم شکست بابا فدات چشامم نمی‌بینه فدا چشات پر زخمم ولی من یه درد دارم بابایی خیلی دلم تنگ برات روی خاکا بابایی کشیدمت خم شدم یه دل سیر بوسیدمت تموم غصه من همین شده وقتی رفتی خواب بودم ندیدمت رفتی و با سیلی از خواب پریدم نفسم بند اومد از بس دویدم تا صدات زدم بابا منو زدن پناهی جز عمه زینب ندیدم بابا کل حرم و آتیش سوزوند چادر خواهرمو آتیش سوزوند اگه شونه نمیشه موی سرم معجر رو سرمو آتیش سوزوند گل سر دیگه برا موهام نخر دیگه خلخال واسه پاهام نخر لاله گوشم ببین زخمی شده گوشواره بابا دیگه برام نخر من که بودم روز آهوی حرم نمیتونم دیگه حتی راه برم همش از قافله ها جا میمونم تازیونه می رسه تا ببرم بابایی بال و پرم درد می‌کنه زخمای چشم ترم درد می‌کنه از شبی که افتادم از رو ناقه هنوزم موی سرم درد می کنه مثل شمعی پیکر من آب شده صورتم با زخم سیلی قاب شده مثل مادرت که بی هوا زدن بی هوا زدن تو این جا باب شده شبی که گم شده بودم زجر اومد عمو جون نشنوه بابا بد می زد قد به من به چکمه هاش نمی رسید بی هوا به پهلو هام .... می زد  اومدی و گره من وا شده آخرای  عمر این زهرا شده هر کسی منو تورو دیده می گه این سه ساله پیرتر از بابا شده