"تفسیر نور (محسن قرائتی)
جلد 3 - صفحه 263
سیمای سورهى انفال
اين سوره هفتاد وپنج آيه دارد و در مدينه نازل شده است.
اين سوره به دليل كلمهى «انفال» كه در آغاز آن آمده، همچنين به دليل بيان كردن احكام انفال و ثروتهاى عمومى، به «انفال» نامگذارى شده است.
نام ديگر اين سوره، «بدر» است، زيرا بيشتر آياتش پيرامون جنگ بدر است اوّلين نبرد مسلمانان با مشركان مىباشد و مسلمانان از امدادهاى الهى و نصرت خدا برخوردار شدند.
همچنين در اين سوره، ويژگىهاى سپاه حقّ و باطل نيز بيان شده است و درسهايى از تاريخ پيامبر اسلام و چگونگى رفتار آن حضرت با مسلمانان و مسائلى همچون انفال، بيتالمال، احكام جهاد، غنائم، اسيران و خمس و چگونگى تقسيم آن، ماجراى هجرت و ليلةالمبيت، صفات مؤمنان واقعى، جلوگيرى از اختلاف و تفرقه و ... بيان شده است.
جلد 3 - صفحه 264
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشندهى مهربان
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «1»
(اى پيامبر!) از تو دربارهى انفال (غنائم جنگى و اموال عمومى) مىپرسند (كه از آن كيست؟) بگو: انفال، از آنِ خدا و پيامبر است. پس، از خداوند پروا كنيد و (روابط) ميان خودتان را اصلاح كنيد و اگر ايمان داريد، از خدا و رسولش اطاعت كنيد.
نکته ها
در قرآن حدود 130 بار واژهى سؤال و مشتقّات آن، از جمله 15 بار عبارت «يَسْئَلُونَكَ» آمده است.
«انفال» جمع «نَفل»، به معناى زياده و عطيّه است. چنانكه به زيادتر از نمازهاى واجب، نافله گفته مىشود و عطاى فرزند به حضرت ابراهيم «نافله» به حساب آمده است. «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً» «1»
در روايات و كتب فقهى، منابع طبيعى و ثروتهاى عمومى، غنائم جنگى، اموال بىصاحب مثل: زمينى كه صاحبش آن را رها كرده، اموال مردگان بىوارث، جنگلها، درّهها، نيزارها،
«1». انبياء، 72.
جلد 3 - صفحه 265
زمينهاى موات، معادن و ... از انفال شمرده شدهاند. «1»
چون قبل از اسلام، نحوهى توزيع غنائم بر اساس تبعيضات بود، پس از جنگ بدر كه اوّلين جنگ مسلمانان و همراه با غنائم بسيار بود، در اينكه غنائم را چه بايد كرد و به چه كسانى مىرسد و چه كسانى اولويّت دارند، نظرهاى مختلفى وجود داشت. سرانجام با سؤال و درخواست مردم از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، خود آن حضرت به تقسيم غنائم پرداخت و بطور عادلانه و يكسان ميان مردم تقسيم كرد تا تبعيضات موهوم دورهى جاهلى را از ميان برداشته و از مستضعفان حمايت كند، هر چند برخى، از اين برابرى رنجيدند. «2»
گرچه آيات اين سوره دربارهى جنگ بدر است و اين آيه نيز بيشتر نظر به غنائم جنگى دارد، ولى اختصاص به آن ندارد. «3»
امام صادق عليه السلام فرمود: «انفال به چند سهم تقسيم مىشود كه يكى از سهام براى خداوند است، سهم خداوند از انفال، زير نظر رسول خدا مصرف مىشود». «4»
پاداش اصلاح و آشتى ميان مردم، از يك سال نماز و روزهى مستحبّى هم بيشتر است. «5»
امام صادق عليه السلام به شاگرد خود مفضّل فرمود: «اگر ميان دو نفر از طرفداران ما نزاعى درگرفت، از مال من خرج كن و ميان آنان آشتى بده». «6»
در اسلام، تقويت و تحكيم پيوندها و از بين بردن اسباب تفرقه و نفاق به قدرى اهميّت دارد كه در بعضى مراحل نه تنها اصلاح ذات البين واجب است، بلكه از سهم امام نيز مىتوان براى آن استفاده كرد. «7»
پیام ها
1- سؤال مردم دربارهى انفال و پاسخ پيامبر صلى الله عليه و آله به آنان، نشاندهندهى دخالت اسلام در شئون اقتصادى جامعه است. يَسْئَلُونَكَ ...
«1». تفسير نورالثقلين؛ بحار، ج 93، ص 205 وكافى، ج 1، ص 539.
2- مرجع بيان احكام و مسائل اقتصادى، رهبر الهى است. يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ ...
3- هدف از جهاد در اسلام، پيروزى حقّ بر باطل است. غنائم، مسألهى فرعى و اضافى است. ( «انفال»، به معناى «زياده» است.)
4- حكومت اسلامى پشتوانهى اقتصادى مىخواهد و انفال، پشتوانهى نظام اسلامى است. «الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ»
5- اسلام براى منابع طبيعى و ثروتهاى عمومى نيز قانون دارد. «الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ»
6- تمام مصارف رسولاللّه، در راستاى اهداف الهى است. «لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ»
7- حفظ اموال عمومى، پاكى و پروا لازم دارد. «فَاتَّقُوا اللَّهَ» (زيرا بيتالمال و اموال عمومى، مىتواند بسترى براى سوءاستفاده باشد.)
8- كسى كه قصد اصلاح دارد، بايد خودش اهل تقوا باشد. «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا»
9- حفظ وحدت واصلاح ميان مردم،
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۱_جز۹
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ «2»
مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دلهايشان (از عظمت او) لرزان شود و هرگاه آيات خدا بر آنان تلاوت شود، ايمانشان را مىافزايد و تنها برپروردگارشان توكّل مىكنند.
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ «3»
آنان كه نماز را برپا مىدارند و از آنچه به ايشان روزى دادهايم، (به محرومان) انفاق مىكنند.
نکته ها
خداوند در دومين آيهى اين سوره مىفرمايد: «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، ياد خداوند دلهاى مؤمنان را مضطرب مىكند، ولى در جاى ديگر مىفرمايد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «1»، با ياد خداوند دلها آرام مىگيرد. اين دو آيه با هم منافاتى ندارد، زيرا در يك جا ترس از عظمت خداوند است. و در جاى ديگر اطمينان داشتن به خداوند.
چنانكه در آيهاى ديگر مىخوانيم: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ» «2» كسانى كه از خداوند خشيت دارند و با خواندن يا شنيدن قرآن پوست بدنشان مىلرزد، پس از مدّتى آرام شده، دلهايشان نرم مىشود.
آرى، ياد قهر و عقاب الهى دل مؤمن را مىلرزاند و با ياد لطف و مهر الهى، دلش آرام مىگيرد، همچون كودكى كه از والدين خود، هم مىترسد و هم به آنان دلگرم است.
«وجل»، به حالت اضطراب «3» و خوف و ترس انسان گفته مىشود كه گاهى به خاطر درك مسئوليّتها و احتمال عدم انجام وظايف است و گاهى به خاطر درك عظمت مقام و هيبت
«1». رعد، 28.
«2». زمر، 23.
«3». التحقيق فى كلمات القرآن.
جلد 3 - صفحه 268
الهى است. لذا در قرآن مىخوانيم: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» «1»، تنها بندگان عالم و آگاه، از خداوند خشيت دارند. «2»
پیام ها
1- آنكه با شنيدن نداى اذان و آيات الهى بىتفاوت باشد، بايد در كمال ايمان خود شك كند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ»
2- ذكر خدا از سوى هركس كه باشد، در مؤمن اثر مىگذارد. «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ»
3- ايمان، با عشق و خشيت درونى همراه است. الْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
4- ايمان، مراتب ودرجاتى دارد وقابل كاهش وافزايش است. «زادَتْهُمْ إِيماناً»
5- ترسى كه ريشه در جهل داشته باشد بد است، ولى ترسى كه از معرفت سرچشمه بگيرد پسنديده است. الْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ
6- هر آيهى قرآن، حجّت و دليل و نورى است كه مىتواند بر ايمان بيافزايد. إِذا تُلِيَتْ ... زادَتْهُمْ إِيماناً
7- مؤمن، ميان بيم و اميد است. «الْمُؤْمِنُونَ، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ، يَتَوَكَّلُونَ»
8- كسى كه تنها خداوند را ربّ خود مىداند، به او توكّل مىكند. «عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»
9- نشانهى ايمان كامل آن است كه دل مؤمن با ياد خدا خشيت پيدا كند، «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، با تلاوت و يادآورى آيات الهى، بر ايمانش افزوده شود، «زادَتْهُمْ إِيماناً» و توكّل بر خدا كرده، «يَتَوَكَّلُونَ» نماز را به پا دارد، «يُقِيمُونَ» و به ديگران نيز كمك مىرساند. «يُنْفِقُونَ»
10- رفتار هركس، برخاسته از انگيزهها، ديدگاهها و اعتقادات اوست. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ ... يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ
11- اسلام، انفاق بخشى از مال و دارايى را لازم دانسته است، نه تمام آن را. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (يكى از معانى «مِن»، تبعيض است)
«1». فاطر، 28.
«2». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 269
12- نماز و انفاق شخص مؤمن مقطعى نيست؛ بلكه مستمرّ ودائمى است. يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ
13- انفاق، بايد از مال حلال و روزى الهى باشد. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (چون رزق را به خدا نسبت داده است و خداوند رزق حرام نمىدهد)
14- مؤمن، دارايى خود را بخشش الهى مىداند، نه محصول دست رنج خويش و اين عقيده، گذشت و انفاق را بر او آسان مىكند. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۲_جز۹
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ «7»
و (به ياد آوريد) زمانى كه خداوند شما را وعده مىداد كه يكى از دو گروه (كاروان تجارتى يا لشكر مسلح دشمن،) از آنِ شما خواهد بود، و شما (به خاطر راحتطلبى
«1». آلعمران، 66.
«2». كهف، 56.
«3». نحل، 125.
جلد 3 - صفحه 273
و منافع مادّى) دوست داشتيد گروه غير مسلّح (كاروان تجارتى) در اختيارتان قرار گيرد. در حالى كه خداوند مىخواهد حقّ را با كلمات (و سنّتهاى) خويش استوار ساخته و ريشهى كفّار را بركند. (از اين رو شما را با تعداد كم و نداشتن آمادگى جنگى در بدر با لشكر قريش درگير و سرانجام پيروز ساخت.)
نکته ها
«شوكة» از «شوك»، به معناى خار و سرنيزه، و سمبل «گروه مسلّح» است. مراد از «غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ»، در اينجا همان كاروان تجارى غير مسلّح مىباشد.
مراد از «كلمات حقّ»، سنّتها، اوامر الهى و اولياى الهى مىباشد. كلمهى «دابِرَ»، به معناى عقب و دنبالهى چيزى مىباشد و «يَقْطَعَ دابِرَ»، كنايه از ريشهكن ساختن است.
در ماه رمضان، سال دوم هجرى، به پيامبر صلى الله عليه و آله اطلاع دادند كه ابوسفيان در رأس يك كاروان تجارى بسيار مهم در راه رسيدن به مدينه مىباشد. آن حضرت براى تضعيف قدرت كافران و جبران اموالى كه كفّار مكّه از مسلمانان مهاجر مصادره كرده بودند، به همراه 313 نفر آمادهى حمله به آن كاروان تجارى شدند. ابوسفيان سردسته كاروان، پس از با خبر شدن از اين تصميم، كفّار مكّه را خبردار كرد و كاروان را از بيراهه، راهى مكّه كرد.
از آنجا كه بسيارى از مشركان مكّه در آن كاروان سهمى داشتند وهمچنين با زور وتهديد آنان، حدود هزار نفر به سرعت بسيج شدند و به همراه بزرگان و سرشناسان مكّه و با ساز و برگ كامل نظامى به فرماندهى ابوجهل، براى دفاع از گروه چهل نفرى تجّار حركت كردند.
روز هفدهم ماه رمضان، در بيابانى بين مكّه و مدينه، سه گروه حاضر بودند: مسلمانان، سپاه كفر و كاروان تجارى كفّار.
پيامبر پس از اطلاع از حركت سپاه دشمن، با ياران و اصحاب مشورت كرد، آيا به تعقيب كاروان تجارى بپردازند و يا آنكه با سپاه كفر مقابله كنند؟ نظرهاى متعدّدى بيان شد، ولى سرانجام تصميم گرفتند با سپاه كفر مقابله كنند. با آنكه مسلمانان ساز و برگ نظامى چندانى نداشتند و به قصد جنگ ودرگيرى مسلحانه بيرون نيامده بودند و تعداد كفّار سه برابر آنان بود، ولى عاقبت با امدادهاى غيبى خداوند، بر دشمن پيروز شدند. در اين جنگ، ابوجهل و
جلد 3 - صفحه 274
هفتاد كافر ديگر كشته شدند كه بيشتر كشتهشدگان به دست على عليه السلام بود و هفتاد نفر اسير گشتند، در حالى كه تنها چهارده نفر از سپاه اسلام به شهادت رسيدند. «1»
پیام ها
1- يادآورى امدادهاى الهى، لازم و عامل تقويت ايمان است. «وَ إِذْ»
2- پيروزى، تنها با تعداد نفرات و تجهيزات جنگى نيست، عامل عمده، ارادهى خداوند است. «يُرِيدُ اللَّهُ» آرى، اراده خدا، غالب بر عوامل طبيعى است.
3- گاهى ارادهى الهى، به دست مؤمنان انجام مىشود. «يُرِيدُ اللَّهُ»
4- طبع انسان، راحتطلب است. «تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ» (به خاطر سختى و مشكلات، برنامههاى اساسى و اصولى را فداى مسائل ساده و غير اصولى نكنيم.)
5- احقاق حقّ، به وسيلهى كلمات الهى، (اوليا، سنن، قوانين، اوامر، فداكارى، جهاد و عمل به دستورات الهى) است. «يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ»
6- پيروزى حقّ بر باطل، بالاتر از درآمد اقتصادى است. تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ ... يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ
7- پيروزى نهايى، با عزّت حقّ و ذلّت باطل خواهد بود. يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَ ... وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ
8- هدف جهاد اسلامى، احقاق حقّ و انهدام باطل است، نه كشورگشايى و اشغال سرزمين. «أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ»"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۷_جز۹
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «17»
شما (با نيروى خود)، آنان (كفّار) را نكشتيد، بلكه خداوند (با امدادهاى غيبى) آنها را به قتل رساند. (اى پيامبر!) آنگاه كه تير اافكندى، تو نيفكندى، بلكه خدا افكند (تا كافران را مرعوب كند) و تا مؤمنان را از سوى خويش به آزمونى نيكو بيازمايد، زيرا خداوند، بسيار شنوا و داناست.
نکته ها
در روز جنگ بدر، پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: مشتى خاك و سنگريزه از زمين بردار و به من بده. على عليه السلام چنين كرد وپيامبربا خواندن دعايى آنها را به سوى دشمن پرتاب كرد و به صورت معجزهآسايى، طوفانى به پا كرد وباعث وحشتى عجيب در دل دشمن شد. «1»
آرى، عامل مهم پيروزى در جنگ بدر، اراده و امداد الهى بود، نه نيروى مادّى و قواعد و تاكتيكهاى نظامى و گرنه لشگرى اندك و تنها با يك يا دو اسبسوار، چگونه بر سپاهى انبوه و كاملًا مجهّز و داراى يكصد اسبسوار، پيروز مىشد؟
«بَلاءٌ»، به معناى آزمايش است كه اگر با نعمت و پيروزى باشد، «بلاء حَسَن» است و اگر به وسيلهى مصيبت و مجازات باشد «بلاء سيّىء»، چنانكه قرآن دربارهى بنىاسرائيل مىفرمايد: «وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ» «2»
انسان اگر با اعتقاد صحيح و در مسير حقّ حركت كند و به فرمان الهى تلاش و كوشش كند، امدادهاى خداوند را در پى خود دارد، «لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً» و وجود او وجودى خدايى مىگردد، چنانكه در روايتى خداوند مىفرمايد: بنده با نافله و كارهاى مستحب به مقام قرب رسيده، دست او دست من، گوش او گوش من و تمام اعضا و جوارح او خدايى
«1». تفاسير الميزان ونمونه.
«2». اعراف، 168، تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 287
مىشود و آنچه بخواهد، همان مىشود. انّه ليتقرّب الىّ بالنافلة حتّى احبّه فاذا احببتُه كنتُ سمعه الّذى يسمع به و بصره الّذى يبصر به و لسانه الّذى ينطق به و يده الّذى يبطش بها ان دعانى أجبتُه و ان سألنى أعطيتُه ... «1» پس اگر حركتى نيز انجام دهد، آن حركت از خداوند است. «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى» امّا در مقابل اگر در مسير غير الهى و به فرمان ديگران حركت كند، در حقيقت وجودى شيطانى پيدا نموده است، چنانكه عايشه در رويارويى با سپاه اميرالمؤمنين على عليه السلام در جنگ جمل، به تأسّى از پيامبر صلى الله عليه و آله مشتى خاك به سوى آنان پرتاب كرد و دعا كرد، پس از آن حضرت على عليه السلام به او فرمودند: «اين شيطان بود كه چنين كرد. «و ما رميتَ اذ رميت و لكنّ الشّيطان رمى». «2»
پیام ها
1- پيروزى در جنگ موجب غرور و عُجب شما نشود، خداوند و امدادهاى او را فراموش نكنيد. فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ...
2- انسان در افعال خود، نه مستقل از ارادهى خداوند است و نه مجبور. كارها، از آن جهت كه با اختيار از انسان سر مىزند، به او نسبت داده مىشود، ولى چون نيرو وتأثير از خداست، به خدا نسبت داده مىشود. ما رَمَيْتَ ... وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى
3- وجود پيامبر و رهبر، نقش بسزايى در جلب امدادهاى غيبى خداوند دارد.
وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ ...
4- جنگ و جهاد، از وسايل آزمايش الهى است تا مؤمنان واقعى از افراد سست ايمان و يا بىايمان شناخته شوند. «بَلاءً حَسَناً»
5- امداد الهى و پيروزى مؤمنان و شكست دشمنان اتّفاقى و بىحساب نيست، بلكه از روى علم وآگاهى خداوند است. «إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»
«1». كافى، ج 2، ص 352.
«2». شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحديد، ج 1، ص 257.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 288"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۱۷_جز۹
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
الَّذِينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لا يَتَّقُونَ «56»
(بدترين جنبندگان نزد خداوند،) آنانند كه از ايشان پيمان گرفتهاى، سپس پيمان خود را در هر بار مىشكنند و (در وفادارى وحفظ پيمان،) اهل تقوا و پروا نيستند.
نکته ها
پيمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با يهوديان اين بود كه به مشركان كمك نكنند و در صدد آزار مسلمانان برنيايند، ولى يهوديان پيمان را شكستند و در جنگ خندق به مشركان اسلحه فروخته و آنان را يارى كردند.
در روايات آمده است: «كسىكه وفادار نباشد و پيمانشكنى كند، منافق است، هرچند نماز بخواند و روزه بگيرد». «1»
پیام ها
1- رهبر مسلمانان مىتواند با كفّار پيمان ببندد. «عاهَدْتَ مِنْهُمْ» چنانكه پيامبر صلى الله عليه و آله پيمانهاى متعدّدى با كفّار مىبست، هرچند بعضى از آنان متعهّد نباشند. «يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ»
2- پيمان شكنى دليل بر پيمان نبستن مجدّد نيست. «يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ»
3- پيمانشكنى، با انسانيّت سازگار نيست. شَرَّ الدَّوَابِ ... يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ
4- كفر، زمينهى پيمانشكنى است. الَّذِينَ كَفَرُوا ... يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ
5- پيمانشكنى، بىتقوايى است. يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ ... وَ هُمْ لا يَتَّقُونَ
6- بيشترين خطر از سوى كسانى است كه پيمان شكنى شيوه و خصلت آنان شده
«1». كافى، ج 2، ص 290.
جلد 3 - صفحه 341
و از آن پروايى ندارند. يَنْقُضُونَ ... فِي كُلِّ مَرَّةٍ ... لا يَتَّقُونَ"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۵۶_جز۱۰
ست. «تُنْفِقُوا»
21- مردم بايد در بودجهى جنگ و تأمين جبهه، مشاركت كنند و اين تنها
«1». توبه، 101.
جلد 3 - صفحه 347
مخصوص زمان جنگ نيست. وَ ما تُنْفِقُوا ... (آيه مطلق است و مىرساند كه مسلمانان بايد همواره براى آمادگى، پول خرج كنند.)
22- اسلحه و نفرات كافى نيست، پشتيبانىهاى مالى هم لازم است. «وَ ما تُنْفِقُوا»
23- كمك به جبهه، از هر راهى؛ مالى، جانى، آبرو، اطلاعات، قلم و ... لازم است. «مِنْ شَيْءٍ»
24- هرگونه تلاش وانفاق وبكارگيرى امكانات براى تقويت بنيه نظامى حكومت اسلامى، از مصاديق انفاق در راه خداست. «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
25- به شرطى خير و بركت انفاق به شما برمىگردد كه در راه خدا باشد، نه از روى ريا، سُمعه، خودنمايى و روابط و ملاحظات. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
26- كمكهاى مالى، سبب قدرت امّت مىشود و نتيجهى آن به خود مردم و وضع اقتصادى جامعه و عزّت مسلمانان برمىگردد. «يُوَفَّ إِلَيْكُمْ»
27- تضييع حقوق ديگران و پرداخت نكردن مزد و پاداش كارها به طور كامل، ظلم است. «يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ»"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۶۰_جز۱۰
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «63»
و (خداوند) ميان دلهاى آنان (مؤمنان) الفت داد، اگر تو همهى آنچه را در زمين است خرج مىكردى، نمىتوانستى ميان قلوبشان محبّت و الفت پديد آورى، ولى خداوند ميان آنان پيوند داد، چرا كه او شكستناپذير و حكيم است.
پیام ها
1- دلها و پيوند بين آنها به دست خداست. «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ»
2- وحدت و الفت و محبّت، از نعمتهاى الهى است كه خدا از آن ياد كرده و آن را بر مردم و پيامبر، منّت نهاده است. «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ»
3- مهمتر از اتّحاد ظاهرى، پيوند قلبى و باطنى است، «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» وگرنه كافران هم در ظاهر متّحدند، ولى دلهايشان پراكنده است. «تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى» «1»
4- زمانى مردم بازوى رهبرند كه با هم متّحد باشند، وگرنه كمر رهبر را مىشكنند. «أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ»
5- قبايل عرب تا پيش از گرايش به اسلام، گرفتار دشمنى عميق با يكديگر بودند. أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ ... ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ
6- ثروت و مقام، همه جا محبّتآور نيست. لَوْ أَنْفَقْتَ ... ما أَلَّفْتَ
7- ايجاد محبّت و پيوند بين مؤمنان، پرتوى از عزّت و حكمت خداوند است. وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ ... عَزِيزٌ حَكِيمٌ
«1». حشر، 14.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 351"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۶۳_جز۱۰
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ «74»
و كسانى كه ايمان آورده و هجرت كردند و در راه خدا جهاد نمودند و كسانى كه پناه دادند و يارى كردند، همانان مؤمنان واقعىاند. براى آنان آمرزش و روزى شايسته و كريمانهاى است.
پیام ها
1- ايمان، بر عمل مقدّم است. «آمَنُوا وَ هاجَرُوا»
2- ارزش كارها، آنگاه است كه آنها رنگ خدايى و انگيزهى الهى داشته باشد. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
3- ايمان واقعى، در هجرت، جهاد، پناهدادن و يارىرساندن مسلمانان مجاهد، بروز مىكند. «وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا»
4- حتّى مؤمنان حقيقى هم، از خطا و گناه بيمه نيستند و به مغفرت الهى نياز دارند. «الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ»
5- هجرت و جهاد، عامل بخشايش و نزول رزق ويژهى الهى است. آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا ... لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ
6- اگر به خاطر هجرت و جهاد از رزق اندك بگذريد، به رزق كريم و شايستهى الهى مىرسيد. آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا ... لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ
7- انسان هميشه مسئول است؛ گاهى به صورت جهاد، گاهى هجرت، گاهى پناهدادن به مهاجران و گاهى پشتيبانى از رزمندگان. (تمام آيه)
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 367"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۷۴_جز۱۰