eitaa logo
خیریه امام سجاد(ع) 🇮🇷 🇵🇸
211 دنبال‌کننده
45.7هزار عکس
41.1هزار ویدیو
127 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸راه محافظت از فرزندانمان در این دوران که شیطان از همه طرف حمله ور شده، چیست؟ 🔹شیوه برگزاری مجالس اهل بیت به نحوی که همه بتوانند برگزار کنند. ✅اگر گوش کردید و تحت تاثیر قرار گرفتید و مجلسی بپا کردید حتما به نیت فرج باشه ان شاالله فرهنگسازی حیا 🇮🇷 🇮🇷 👊 ✌️
24.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 🏴 محبت ما نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) متاسفانه آن اندازه نیست که در دل ما اثری بگذارد که در حرکات و اعمال ما بروز کند ... ◾️ طبعاً باید با توجه ، مراقبت کنیم که حالت عزادار را داشته باشیم. ◾️ در حالتی که ما متأثر هستیم ، دلها به درد میاید و گریه می کنیم، اگر با خلوص باشد، چیزی می شود که به فکر ما نمی‌رسد... ◾️ در حالت تأثر و گریه برای حضرت سیدالشهدا (ع) نَفَس انسان تسبیح است ... انسان در عروج است ... نمی‌فهمیم ... ۱۳۷۱ هجری شمسی (ع) (ع)
‍🌹 آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم. قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور می‌کردم که جنگ میان حضرت و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت مشرّف شدم و عرض ادب کردم. ♦️در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.» عرض کردم: «چطور آقا؟» فرمودند: «بالاخره معلوم می‌شود این بساط.» ♦️من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو می‌گویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی‌دانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما می‌رسد. ♦️این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم. در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند. ♦️اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد. 📚منبع: به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰. 🇮🇷