زهرا مظفری4_5994408013039934407.mp3
زمان:
حجم:
5.6M
فصل اول
آن شب، ماه کامل و بزرگ بود. آنقدر بزرگ که بیشتر از آنکه قشنگ باشد ترسناک بود! مادر به شانهای که روی موهای سفید شهردخت میکشید نگاه کرد.تارهای ریخته را با دقت جمع کرد و توی دستمال سیاهی که روی دامنش پهن کرده بود، گذاشت.
«توکه اینو حفظی! چرا میخوای هی تعریفش کنم؟»
شهردخت چرخید سمت مادرش.نگاهش از خواهشی که میدانست قبول میشود، میخندید.
مادر هم از خنده سرفهاش گرفت.
🎵 شنوندهی داستان : «شهردخت» نوشته: معصومه امیری و باصدای #زهرا_مظفری باشیم.
این داستان در شماره هفتم مجله اینها منتشر شده. ✨
💥 برای تهیه شماره هفتم مجله همین الان پیام بده
#شنیدنی
#قصه_های_ثوران
@inhahome|مجله اینها