photo_2025-08-02_21-09-07.jpg
حجم:
180.3K
نخ بادبادک پاره شده بود و من حالا بیسرنوشت از کابل دور میشدم. یاد آرزوی هر شبم افتادم. آرزوی خوابیدن در جای گرم، در اتاقم، در خانهام ایران. مثل اینکه افغانستان پدرم شده بود و ایران مادرم. دلبسته به هر دو بهطرزی عجیب و فراری از هر دو بهشدت. ای باد مرا به کجا میبری؟ ... بادبادکها مرز نمیشناسند. همانطور که هنر مرز نمیشناسد؛ چون من هنرمندم؛ نقاشی که هر چیزی را یک نقاشی میبیند. حتی میتواند در خیال مرزها را پاک کند و تا دوردستها پر بکشد.....
بخشی از یادداشت سفرِ (میان دو وطن)، اولین سفر یک نسل سومی مهاجرت به افغانستان، نوشته #زهره_رضایی
این یادداشت در شماره هشتم #مجله_این_ها منتشر شده
@inhahome | مجله اینها