⭕️ افسانه شاه کوسه
در زمانی نه چندان دور شاهی بود مطیع بیگانه جزیره امن برای بیگانه و وحشت زا برای معترضین به وضع موجود آقایی فریاد برآورد و همه اقشار جامعه را به آقایی خواند و به فطرتشان خواند متحول شدند که شاه را بیرون انداختند .
ایران شاه؛ ایران مردم شد و بیگانه همه کاره مملکت به فکر افتاد که آب رفته را به جوی برگرداند.
لایه های مختلف طراحی کرد و پشت سر هم قطار کرد که هر طرحی شکست خورد دیگری رو کند .مهره های اصلی به اشاره گویینی زاده از سر راه برداشته شد .
حمله به سفارت جانشین روم و یونان با مهره های چون خانم مبتکرها انجام شد تا بهانه حمله به ایران به ورکتر بدهد.
از اینطرف بنی سطر ،سر سطر آمد و باز طرفی نبست .صد دام تنید باز نشد .
شاه کوسه که حذف فیزیکی رقیبان اور در کاخ و استخر شاه فراری دید به سان شاه بخت برگشته با شاهزاده هایش چون سلف بنیاد تشکیل داد و مردم خو گرفته با فضای شاهنشاهی به دور خود جمع کرد و غارت منابع مردم با شدتی بیشتر از قبل همگانی کرد کارگزارانش همه با فرهنگ غربی حاکم مطلق شدطوری که دیگر ریا هم نمی کردند مجبور به گذاشتن ریش هم نبودند و علنا به آقای بعد از آقای اول طعنه می زدند و آقاییش را می خواستند لغو کنند و آقایی بیگانه را جایگزین کنند.
مغروق واچه خواری داشت که همه کاره شد و مصمم برای جمع کردن انقلاب سی دو ساله.
خدا راشکر هرگز موفق نشده ان شالله او رسوا و مفتضح خواهد شد و انقلاب به دست آقای آقایمان به سلامت تحویل خواهد شد آمین
#نورمحمدی