فاقد هرگونه اهمیت
دلم میخواهد
این جملهی کوتاه را
سرلوحهی جهانم قرار بدهم،
بروم، بدوم، تلاش کنم، ببینم، حرف بزنم،
معاشرت کنم، بشنوم، بخواهم، تجربه کنم
و هر کجا که نشد
یا پیشبینیهام درست از آب در نیامد
یا به نتایج دلخواهم نرسیدم
یا آدمها به اعتمادم خیانت کردند؛
این جمله را به ذهن بیاورم،
نفس عمیقی بکشم
و بدون توقف و تفکر
و تحمیل بار مضاعف به روانم عبور کنم.
عبور یعنی؛
به اتفاقات و آدمها بیش از میزان
و جایگاهشان نپرداختن
و نگاهی رو به جلو داشتن!
عبور یعنی؛
به درک که نشد،
که نمیشود،
که نخواهد شد!
کل جهان که همین یک اتفاق
و یک آدم نیست!
خلاصه که بعد از این،
تمام معادلات جهان برای من،
فاقد هر گونه اهمیت
است و تمام!
خدایا این شوخیِ بزرگِ
کلاس و روزه و دانشگاه
رو خواهشا زودتر تموم کن.
دیگه نمیتانممممم.
اونجا که حافظ میگه:
كه گُناهِ دگَران
بَر تو نَخواهند نِوشت
من اَگر نيكَم و گَر بَد
تو برو خود را باش...!