یه اصطلاحی تو روانشناسی داریم:
Anhedonia
آنهدونیا یا فقدان لذت!
به حالتی میگن که
چیزایی که قبلا فرد رو خوشحال میکرده
دیگه تاثیری رو حالش نداره…!
فاقد هرگونه اهمیت
دلم میخواهد
این جملهی کوتاه را
سرلوحهی جهانم قرار بدهم،
بروم، بدوم، تلاش کنم، ببینم، حرف بزنم،
معاشرت کنم، بشنوم، بخواهم، تجربه کنم
و هر کجا که نشد
یا پیشبینیهام درست از آب در نیامد
یا به نتایج دلخواهم نرسیدم
یا آدمها به اعتمادم خیانت کردند؛
این جمله را به ذهن بیاورم،
نفس عمیقی بکشم
و بدون توقف و تفکر
و تحمیل بار مضاعف به روانم عبور کنم.
عبور یعنی؛
به اتفاقات و آدمها بیش از میزان
و جایگاهشان نپرداختن
و نگاهی رو به جلو داشتن!
عبور یعنی؛
به درک که نشد،
که نمیشود،
که نخواهد شد!
کل جهان که همین یک اتفاق
و یک آدم نیست!
خلاصه که بعد از این،
تمام معادلات جهان برای من،
فاقد هر گونه اهمیت
است و تمام!
خدایا این شوخیِ بزرگِ
کلاس و روزه و دانشگاه
رو خواهشا زودتر تموم کن.
دیگه نمیتانممممم.