مردی خدمت امامصادق(ع) رسید و گفت:
سلام بر تو ای امیر مومنان!
امام روی پا ایستاد و فرمود:
دست نگهدار!
این نامی است که شایسته کسی جز
علیبنابیطالب(ع) نیست...؛
خداوند او را امیرالمومنین نامیده
و کسی جز او به آن نامیده نشده است!
بحارالانوار،ج۳۷،ص۳۳۱
#فقطحیدرامیرالمومنیناست
حانون
میتونی واسم کتاب بخری و خوشحال ترم کنی! نمره کتاب فروشی در مَجازِستان
چهل کتابِ اول
شروعِ کتابخوانی، حساسترین مقطع است. کم نیستند دوستانی که عاشقِ مطالعهاند اما نمیدانند چطور و از کجا شروع کنند. متاسفانه گاهی در اولِ راه، در چاله و چاهِ کتابهای سخیف و راهنماییهای بد میافتند. شناختنِ چاه و بیرون آمدن از آن، ناممکن نیست، اما بسیار سخت است.
برای تهیهی این لیست، زمان، زحمت و دقتِ زیادی صرف شده. تاکید دارم که با «وسواسِ بسیار» کتابها را شناسایی کرده بودم. میدانم برای عزیزانی مفيد بوده و همچنان بازخوردهای خوبش به دستم میرسد. این لیست در طول پنج سال تکمیل شده و بعد از چکشکاریهای فراوان، به این نقطه رسیده است. مدعی نیستم که بهترين لیستِ ممکن است اما به گمانم در این زمینه [با وجود اهميتش] کمتر کسی به طور متمرکز کاری کرده.
امیدوارم این آثار را تا جای ممکن به ترتیبی که معرفی شده بخوانید.
#چهل_کتاب_اول
۱_ ماهی سیاه کوچولو، صمد بهرنگی
۲_ شازده کوچولو، آنتوان اگزوپری، ترجمهی محمد قاضی
۳_ قلعه حیوانات، جورج اوروِل، ترجمهی امیرشاهی
۴_ چشمهایش، بزرگ علوی
۵_ شبهای روشن، داستایفسکی، ترجمهی حبیبی، ماهی
۶_ آبشوران، علی اشرف درویشیان، چشمه
۷_ به کودکی که زاده نشده، فالاچی، ترجمهی ارژنگی
۸_ پیرمرد و دریا، همینگوی، ترجمهی دریابندری، خوارزمی
۹_ انتری که لوتیاش مرده بود، چوبک
۱۰_ دوست بازیافته، فرد اولمن، ترجمهی سحابی، ماهی
۱۱_ موشها و آدمها، جان اشتاین بک، ترجمهی حبیبی، ماهی
۱۲_ دشمنان، چخوف، ترجمهی دانشور یا گلشیری
۱۳_ گتسبی بزرگ، فیتزجرالد، ترجمهی رضایی یا امامی
۱۴_ جای خالی سلوچ، محمود دولتآبادی، چشمه
۱۵_ نامه به پدر، کافکا، ترجمهی دارچینیان، نگاه
۱۶_ وداع با اسلحه، همینگوی، ترجمهی دریابندری، نیلوفر
۱۷_ خرده جنایتهای زناشوهری، امانوئل اشمیت، ترجمهی حائری
۱۸_ بارون درختنشین، ایتالو کالوینو، ترجمهی سحابی، نگاه
۱۹_ یوزپلنگانی که با من دویدهاند، بیژن نجدی، مرکز
۲۰_ مسخ، کافکا، ترجمهی هدایت یا حداد
۲۱_ چرا ادبیات؟ ماریو بارگاس یوسا، ترجمهی کوثری، لوح فکر
۲۲_ کوری، ژوزه ساراماگو، ترجمه مشیری، علم
۲۳_ گاوخونی، جعفر مدرس صادقی، مرکز
۲۴_ خاطرات سوگواری، رولان بارت، ترجمهی واقف، حرفه هنرمند
۲۵_ سال بلوا، عباس معروفی، قفنوس
۲۶_ بیگانه، آلبر کامو، ترجمهی دیهیمی یا گلستان
۲۷_ عقاید یک دلقک، هاینریش بل، ترجمهی لنکرانی
۲۸_ هنر عشق ورزيدن، اریک فروم، ترجمهی سلطانی، مرواريد
۲۹_ جنایت و مکافات، داستایفسکی، ترجمهی آهی، خوارزمی
۳۰_ در باب حکمت زندگی، شوپنهاور، ترجمهی مبشری، نیلوفر
۳۱_ شرق بنفشه، شهریار مندنیپور، مرکز
۳۲_ ملکوت، بهرام صادقی
۳۳_ در انتظار گودو، ساموئل بکت، ترجمهی حاجیمحمدی یا رستگار
۳۴_ سمفونی مردگان، عباس معروفی، قفنوس
۳۵_ صد سال تنهایی، گابریل گارسیا مارکز، ترجمهی فرزانه
۳۶_ کلیسای جامع، ریموند کارور، ترجمهی طاهری، نيلوفر
۳۷_ دیالکتیک تنهایی، اوکتاویو پاز، ترجمهی ديهيمی، لوح فکر
۳۸_ آنتیگونه، سوفوکلس، ترجمهی دریابندری، آگاه
۳۹_ بوف کور، صادق هدایت
۴۰_ محاکمه، کافکا، ترجمهی حداد، ماهی
#معین_دهازِ_عزیز
واسه هیچ چیز تو زندگیت عجول نباش
بالاخره میرسه اون روزی که تو، توش به آرامش برسی!
درسات تموم میشن!
شغلی که واسه خودت ساخته شده رو پيدا ميكنی! سر و سامون ميگيری! و آيندهی مخصوص به خودت رو ميبينی!
گاهی به هوای رسيدن، مسیر رو نميبينيم!
مسيری که شاید زیباترین بخش زندگیمون باشه!
عجول نباش، گاهی خوشبختی همين جاست!
همین لحظه! مراقب باش از دستش ندی...
هرقدر انسان،
شریفتر و نجیبتر و حساستر باشد
از دیگران بیشتر رنج میبرد!
و این دو علت دارد:
یکی اینکه خود را مستحق خیانت نمیبیند
و دیگر اینکه انتظار ندارد
بقیه با او جوری رفتار کنند
که خود او با بقیه رفتار نکردهاست.
شاملو تو یکی از نامههاش به آیدا میگه:
«من با تو، انسانی را که هرگز در زندگیِ خود نیافته بودم، پیدا کردم».
و چقدر قشنگه یکی بیاد تو زندگیت که حس
کنی کلِ عمرش، دنبالِ آدمی شبیه تو بوده.
آدم پیش خودش فکر میکنه نه دیگه سطح اطلاعات مردم افزایش پیدا کرده و دیگه کمتر کسی بچهها رو با هم مقایسه میکنه یا بهشون میگه شعر بخون بقیه برات دست بزنن یا به یه بچهای میگن بچه بد، به اون یکی میگن تو فقط خوبی و .....
ولی فقط کافیه تو یه جمعی قرار بگیری تا ببینی نه تحصیلات، نه لباس و حرف زدن و قیافه به روز و نه این گوشیها و اینترنت که فکر میکنیم ما رو خیلی توانمند کردن، هیچکدوم اثری نداشتن و بیشتر آدما مثل پدربزرگها و مادربزرگهاشون بچه بزرگ میکنن.
#روانی_شناسی
یه تیکه معروف "طعم گیلاس" کیارستمی هست پیرمرد روستایی تعریف میکنه طنابو برداشتم رفتم خودمو خلاص کنم تو راه توت خوشمزه خوردم خیلی حال داد بیخیال خودکشی شدم. به نظرم دقیقا اون چیزی که تهش آدمو نگه میداره یه چیزی درحد لذت توتخوردنه؛ دستاوردهای بزرگتر از این تو درازمدت کار نمیکنن.