چیزی که ما در مسیر موفقیت انتظار داریم اینه که هدف رو انتخاب میکنیم و تو یه مسیر روتین و قابل پیشبینی به سمتش حرکت میکنیم دیگه. ولی این خیلی طبیعیه که تو مسیری که داریم میریم دائم تو افت و خیز باشیم. تلاش کنیم، شکست بخوریم، پشیمون بشیم، ناامید بشیم، تقلا کنیم، احساس کنیم گم شدیم و نمیدونیم داریم چی کار میکنیم، پسرفت کنیم و تازه بعد از همه اینا شاید بتونیم به مسیر برگردیم و موفق بشیم.
مهم اینه که چطور این ناکامیها رو مدیریت میکنیم. نباید دچار خودسرزنشی بشیم و خودمون هم به سختی راه اضافه کنیم.
#روانی_شناسی
آدم شب و آدم روز وجود داره، این از اون افسانههای اینستاگرامی نیست ولی به عنوان یه آدم شب بهتون میگم به هر سختی شده خودتون رو عادت بدید که شب رو رها کنید، صبح زود بیدار شید و قبل از شلوغی و سر و صدا و حواسپرتی، بدون گوشی، با برنامهریزی، زندگیتون رو شروع کنید.
حتی اگه تمام شب بیدار باشید اثرش به اندازه چند ساعت کار یا مطالعه اول صبح نیست. هم فیزیولوژی بدن ما اینطوری طراحی شده هم انگار زمان جور دیگه ای میگذره و کارایی متفاوته.
#روانی_شناسی
اگر از تو دربارهی غزه پرسیدند، بگو به آنها در آنجا
شهیدی است که شهیدی را حمل میکند و
شهیدی از وی عکس میگیرد و
شهیدی او را بدرقه میکند و
شهیدی بر وی نماز میخواند.
| محمود درویش |
کاش مثل کیوون تو برره هیچ درکی از غم نداشتم؛
یه جا تو شبهای برره از چشماش اشک میاد لمسش میکنه و به سیامک انصاری میگه این چی بیده چقدرم خیس بیده.
حانون
ما ۱۵٪ خیلی مظلومیم...
لطفاً با ما مهربان تر باشید.
امروز صبح که دانشگاه رفتم
دوستم یه عطر تلخ زده بود و اون عطر شیک و گرون قیمت، آغاز سر درد من بود.
با سر درد عزیز روز رو ادامه دادم، تا ظهر که رفتم نمازخونه، اونجا هم به شدت بوی لاک میومد، سریع زدم بیرون و گفتم برم
استراحتگاه خواهران که یکم استراحت کنم شاید سر دردم بهتر بشه وقتی رسیدم یه نفر داشت قورمه سبزی با ترشی میخورد که نوش جانش ولی بوی سرکه ی اون ترشی هنوز داخل سرم میپیچه، بیخیال استراحت شدم
گفتم برم به کلاس بعدی برسم.
سر کلاس که نشستم یکی از بچه ها اومد گفت:
+ میشه در گوش هات بذاری؟
– چرا؟
+ خیلی حالم بده میخوام لب پنجره وایسم و جیغ بزنم.
و حالا ساعت ۸ شب، سر دردِ عزیز
هنوز مرا رها نکرده است...!
آدمِ موفق،
میرود جلو و برایش اهمیتی ندارد
که بین راه،
چند نفر سعی داشتند منصرفش کنند،
او توقف ناپذیر است و بلند پرواز!
تو بگو عقابی اوج گرفته
تا به قله برسد؛
یک گنجشک؟
لشکر گنجشکان هم برای مهار کردنش
کفایت نمیکند!
یا اقیانوسی عظیم
که همه تصورِ بهدست آوردنش را دارند،
یک سد؟
هزار و یک سد هم برای نگاهداشتنش
کفایت نمیکند!
یک سری اتفاقات و آدمها
را در هیچ کادر و چهارچوبی
نمیتوان تعریف کرد
و به هیچ سیاست و رذالت و ترفندی
نمیتوان سد راهشان شد
یا محدودشان کرد!
یک سریها آفریده شدهاند
تا اثباتِ معادلهی خواستن
و تلاش کردن و رسیدن باشند...