فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[✨|
-پــروردگارا...
واژۀ شهیـــــــد
چیست ...!؟
ڪه روے
هر جـوانے میگذارے
این چنـین زیـبا میشـود...♥️
#هشتمین_سالگرد_شهادت💔
#سه_روز_مانده
#شهید_محمد_بلباسی
. @ir_naeboshahid .
شهادت جانسوز حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بر عموم شیعیان جهان تسلیت باد🖤
. @ir_naeboshahid .
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
🌱#شهید_محمد_بلباسی
. @ir_naeboshahid .
🍃💌| #قرار_همیشگی
بین الحرمین و حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع)و امام حسین(ع)به نیابت
از #شهیدمحمدبلباسی و همه نائب الشهیدیا
✨|ارسالی از شما⚘️
✨|#دوروزماندهتاشهادت
• @ir_naeboshahid •
﷽
💢#اعلامیه_مراسم_شهدا
.
هشتمین سالگرد شهید مدافع حرم
محمدبلباسی در کربلای خانطومان🥀
⏰ یکشنبه ۱۶ اردیبهشت
📍شهرستان #قائمشهر
.
⏰ چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت
📍شهرستان #قائم_شهر
#خــادم_الــشـهـیـد
. @ir_naeboshahid .
زین ماتمی كه چشم ملائك ز خون، ترست
گـویا عــزای صـادق آل پیـمبرسـت...
#شهادتامامصادق🏴
گر نبودی مکتب و مذهب دگر چیزی نداشت
اعتبار و عزت شیعه ز قال الصادق است💔
او عمرِ خود گذاشت که عاشق ترین شدیم
خواندیم قال صادق و روضه نشین شدیم..
[نـائــب الـشـهـیـد..🌱]
او عمرِ خود گذاشت که عاشق ترین شدیم خواندیم قال صادق و روضه نشین شدیم..
#امام_صادق_علیه_السلام
#مروج_عاشورا
#هجران
به دلِ خاك هجرانخوردهای..
که خون شده شب و روز از فراق
حق بدهید امروز شما را
«اباعبدالله» صدا بزند ..
به چشمِ روایت خواندهای ..
که رنگِ کربلا را خیلی وقت است ندیده..
حق بدهید امروز میانِ
باب فی الزّیارتِ الحُسینِ روایات شما ..
پَرسه بزند و آه بکشد ...
به اشكهایی که عُمری ...
پایِ روضه جاری شده ..
حق بدهید امروز به پایِ..
مُصیبتِ فراق هِی ببارد و ببارد و ببارد و ..
به درددلِ غریبها... آشنا شمایید ..
برای هر نفسی که آه میشود ...
برای هر دمی که حسین است و ...
برای هر بازدمی که اشك..
مدیون شماییم ...
همگریهیِ ما ... همروضهیِ ما ...!
رواجِ ذکرِ نامِ محبوب، گاهِ دلتنگی را
شما یادِ ما دادید ...
مُروّج عاشورا !
نفسی نمانده ...
دستِ ما را ..
برسانید به حَرم ...
برسانید به مُحرّم ...
#به_قلم_دل ِدلتنگ !...💔
پ.ن:
هجران بلایِ ما شد ...
جانا ! بلا بگردان ...
شبی بارانی بود و
در کوچه ها قدم میزد.
پیردمردی را دید،
که کیسهای غذا به دوش میکشید.
گویی کیسهاش بسیار هم سنگین بود.
نور ماه که بر صورت پیرمرد افتاد،
او را شناخت.
فوراً خود را به او رساند.
فرمود: آقاجان؛
اجازه بدهید کمکتان کنم.
حضرت فرمود:
خودم به حمل آن سزاوارترم!
با هم به سمت قبیله "بنی ساعده" رفتند.
به آنجا که رسیدند
عدهای خواب بودند.
حضرت در کنار هر نفر
دو گرده نان میگذاشت.
تعجب کرد و پرسید:
آقای من؛
شما خوب میدانید که اینها
شیعه نیستند!
آیا سزاوار کمک شما هستند؟!
حضرت فرمود:
اگر شیعه بودند که
در نمک خانه ام نیز
آنها را شریک میکردم...
#شهادتشیخالائمهامامصادقعلیهالسلام
| الکافی،ج۴،باب۸