هدایت شده از قلی نیوز ♨️ 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سانتریفیوژهای نیروگاه هستهای افغانستان😄
#طنز #کلیپ_هیجان_انگیز
#جوک #طنز_سیاسی #فان
#خنده #سرگرمی #بامزه
#افغانستان #تریاک #مواد_مخدر
@qlqlii 🔥
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2682191872C19bab58bda 🎈🌵
🐥🔆قصه زیبای بچه ها سلام یادتون نره🐥🔆
#داستان_کودکانه
#قصه_درمانی
به نام خداوند مهربان
یکی بود یکی نبود، پسری بود به اسم فلفلی. فلفلی پسر خوبی بود ولی تنها یک عادت بد داشت و اونم این بود که سلام نمی کرد.
یک روز بعد از ظهر که از مدرسه برمی گشت به مغازه ی سرکوچشون رفت و گفت: آقا رضا پفک می خوام، آلوچه و بادکنک می خوام.
آقا رضا نگاهی کرد به فلفلی و گفت: فلفلی سلامت چی شد؟ ادب کلامت چی شد؟ تو دیگه بزرگ و مردی، پس چرا سلام نکردی؟ برای بچه های بی ادب نداریم آلوچه و پفک.
فلفلی ناراحت شد و از مغازه بیرون اومد و خونه رفت. وقتی عصر شد و هوا خنک شد و فلفلی تکالیف مدرسش رو انجام داد از خونه بیرون اومد و به خونه ی دوستش هادی رفت و در زد. مادر هادی در رو باز کرد. فلفلی گفت: هادی خوابه یا بیداره بگید توپش رو بیاره.
مادر هادی از دست فلفلی ناراحت شد و گفت: کسی که سلام بلد نیست رفیق پسر من نیست و به خانه رفت و درو بست.
فلفلی که از اتفاقی که براش افتاده بود ناراحت بود، به خونه رفت. مادر فلفلی اونو ناراحت دید: از او پرسید چرا انقدر غمگین است و فلفلی همه چیز رو تعریف کرد.
مادر فلفلی بهش گفت: فلفلی دیگه سلام یادت نره تا همه بگن گل پسره.
غروب مادر فلفلی به او پول داد و گفت: فلفلی دو تا نون بخر، نون داغ و کنجدی.
وقتی فلفلی می خواست از خونه بیرون بیاد مامانش گفت: فلفلی سلام یادت نره.
فلفلی به مغازه ی نانوایی رسید و به یاد حرف مادرش افتاد و گفت:شاطر آقا سلام سلام
شاطر آقا با مهربانی به فلفلی نگاه کرد و گفت: علیک سلام آقا فلفلی، چی شده از این وری اومدی؟
فلفلی خوشحال شد و گفت: شاطر آقا من نون می خوام، دوتا نون کنجدی می خوام.
شاطر آقا جواب داد: برای بچه ی با ادب، نون داغ و کنجدی بیار مشت رجب!و دوتا نون به فلفلی داد.
و فلفلی یاد گرفت از این به بعد به همه سلام کنه و احترام بذاره.
#قصه_کودکانه
#سرگرمی
لینک دعوت به کانال👇🏻❤️
https://eitaa.com/iranGif
گنجشکی 🐤با عجله به سوی آتشی پر می زد و برمیگشت!⚡️
پرسیدند: چه می کنی؟🤨
گفت: نوک کوچکم 🐤را از آب چشمه پر میکنم و آن را روی آتش می ریزم.💦🔥
گفتند: فایده ندارد، آتش🔥 زیاد است.😒
گفت: میدانم😌
اما آن روزی که خداوند از من پرسید: برای نجات دوستانت و خانه هایشان چه کردی؟🔥🌲🌳
پاسخ میدهم: همه تلاشم را کردم☺️
#فمن_یعمل_مثقال_ذره
#زلزال
#قصه_کودکانه
#سرگرمی
لینک دعوت به کانال👇🏻❤️
https://eitaa.com/iranGif
قصه میمون بی ادب :🙊
یکی بود یکی نبود دریک جنگل بزرگ چند تا میمون وسط درختها زندگی میکردند در بین آنها میمون کوچکی بود به نام قهوه ای که خیلی بی ادب بود همیشه روی شاخه ای می نشست و به یک نفر اشاره میکرد و باخنده میگفت: اینو ببین چه دم درازی داره اون یکی رو چه پشمالو و زشته و بعد قاه قاه میخندید.
هر چه مادرش او رانصیحت میکرد فایده ای نداشت. تا اینکه یک روز در حال مسخره کردن بود که شاخه شکست و قهوه ای روی زمین افتاد.
مادرش او را پیش دکتر یعنی میمون پیر برد.
دکتر او را معاینه کرد و گفت دستت آسیب دیده و تو باید شیر نارگیل بخوری تا خوب شوی.
چند دقیقه بعد قهوه ای بقیه میمونها را دید که برایش شیر نارگیل آورده بودند او خیلی خجالت کشید و شرمنده شد و فهمید که ظاهر و قیافه اصلا مهم نیست بلکه این قلب مهربونه که اهمیت داره، برای همین ازآن ها معذرت خواهی کرد و هیچوقت دیگران را مسخره نکرد.
#قصه_کودکانه
#سرگرمی
لینک دعوت به کانال👇🏻❤️
https://eitaa.com/iranGif