eitaa logo
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
5.8هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
23هزار ویدیو
231 فایل
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن 📞ارتباط با خادم کانال 👇👇 @diyareasheghi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
فتنه گری‌های امروز مادر کیان پیرفلک ذات‌تون رو خیلی زود برای مردم رو میکنید👌 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http:
🎥مادر کیان پیرفلک ساعت تیراندازی را هم میدانست؟! 🔸مادر کیان در ابتدای صحبت‌ش می‌گوید که «گفتم میثم بیا زود بریم، ساعت شش تیراندازی شروع می‌شود!». سوال اینجاست که وی از کجا می‌دانسته است که ساعت شش قرار است تیراندازی بشود؟! 🔸در ادامه مادر کیان پیرفلک می‌گوید که از جلوی نیروهای انتظامی رد شدیم، جلوتر که رفتیم یکی از نیروها گفت برگردید. ما برگشتیم و بعد ما را به رگبار بستند! 🔸آنچه که از روایت زینب مولایی‌فرد بنظر می‌رسد این است که نیروهای انتظامی باتوجه به شرایط پرالتهاب و خطر حمله اغتشاشگران به خانواده پیرفلک، از آن‌ها می‌خواهند که از مسیر دیگر به مقصد خود بروند. 🔸اغتشاشگران هم وقتی می‌بینند که ماشین با هشدار پلیس در حال بازگشت به سمت نیروهای انتظامی است، تصور می‌کنند که این ماشین از نیروهای انتظامی-امنیتی است که کار شناسایی انجام می‌دهد و بعد اقدام به تیراندازی و به شهادت رساندن کیان و چهار نفر دیگر می‌کنند. 🔸بررسی واکنش رسانه‌های اغتشاشاگران در اینستاگرام هم این روایت را تایید می‌کند. این رسانه‌ها در ابتدا گفتند که دو موتور با نزدیک شدن به نیروهای پلیس آن‌ها را به رگبار بستند و از این اقدام تروریستی ابراز خوشحالی نیز کردند. همچنین باتوجه به اینکه ماشین خانواده پیرفلک از طرف راننده در معرض شلیک قرار گرفته، مادر کیان تروریست‌ها را اصلا ندیده است! 🔸فارغ از همه این مسائل آنچه که در روایت زینب مولایی‌راد غایب است پاسخ به این سوال است که چگونه نیروهای انتظامی این خانواده را به رگبار بستند که خودشان دو شهید و چندین مجروح می‌دهند؟! 🔸یک نکته دیگر این است که تاکنون چندین فیلم از تروریست‌های موتور سوار همراه با اسلحه منتشر شده است و تعدادی از آن‌ها نیز بازداشت شده‌اند.
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | در کنار بَم گوشه‌هایی دیده نشده از سفر رهبر انقلاب به شهر بم پس از زلزله سال ۱۳۸۲ در مستند غیر رسمی ۵ 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این تیکه از صحبت‌های مادر کیان هم مورد توجه قرار گرفته عده ای میگن چطوری میدونسته ساعت 6 میخواد تیراندازی شروع بشه توی شهر عده ای هم معتقدن منظورش اینه که "زودتر بریم تا درگیری‌ها شروع نشده" قضاوت با مخاطبان 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
فتنه گری‌های امروز مادر کیان پیرفلک ذات‌تون رو خیلی زود برای مردم رو میکنید👌 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http:
کدام نیروی امنیتی وقتی به یک خودرو دستور میده برگرد و وقتی برگشت اون رو به تیر می‌بنده؟ چرا زمانی‌که ماشین در مسیر رفت بود(نه برگشت) به سمت اون تیراندازی نکردند؟ وقتی ۲۰۰ متر جلوتر شما معترضین حضور داشتند چرا به اونها تیراندای نکردند و به شما تیراندازی کردند؟ چطوری تیراندازی کردند که هم فرزند شما شهید شده و هم دو نیروی امنیتی به شهادت رسیدند و هم‌اینکه بیش از ده نفر زخمی شدند؟ برای توجیه تیراندازی به شما این همه تلفات دیگه متحمل شده‌اند؟ وقتی به سمت مامورین برگشتید تروریست ها فکر کردند نیروی امنیتی هستید و به شما هم تیر‌اندازی کردند شهادت حاضرین برای حضور راکبین موتور سوار رو چطور توجیه میکنید؟ تروریست ها که دستگیر شدند و قضیه به مرور برای همه روشن‌تر هم خواهد شد. خون این کودک معصوم برای این نظام و مردمش بسیار ارزشمند است، مراقب باشید کاری نکنید که به خودتون برگرده... کسی چه میدونه شاید با این طرز صحبت کردن مادر این طفل معصوم تو این تجمعات لیدری چیزی بوده...
🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲 غروب های غم انگیز می رود بی تو شده است حال دل من چقدر بد بی تو بپرس حال مرااز سفیدی مویم که تار موی سفیدم جوانه زد بی تو را صدا بزن 📿 اول وقت 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این وحوش داعشی حتی به بچه‌ها هم رحم نمیکنند. اسلحه دستشان میدهند و آن‌ها رو در شلوغی‌ها میبرند اگر هم بچه آسیب ببیند میندازن گردن جمهوری اسلامی! 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
چند روزی خانه عمه جان ماندگار شدم در این مدت فقط تلفنـے با فاطمه سادات در ارتباط بودم! عمه جان بزرگترین خواهرپدرم بود و من خیلـے دوستش داشتم. مادرم بلاخره بعد از پنج روز تماس گرفت... صدای گوشخراش زنگ تلفن گوشم را ڪر میڪند. بشقاب میوه ام را روی مبل میگذارم و تلفن را برمیدارم. _ بله؟ _ . _ مامانـےتویـے؟؟...ڪجایـےشما!خوش گذشته موندگارشدی؟ _ . _ چراگریه میڪنـے؟؟ _ . _ نمیفهمم چےمیگیـــــ.... _ . صدای مادرم درگوشم میپیچد! بابابزرگ...مرد! تمام تنم سرد میشود! اشڪ چشمهایم را میسوزاند! بابایـے...یاد ڪودڪـے و بازی های دسته جمعـے و شلوغ ڪاری درخانه ی باصفایش!... چقدر زود دیرشد. حالت تهوع دارم! مانتوی مشڪےام را گوشه ای از اتاق پرت میڪنم و خودم را روی تخت میندازم . دوماه است ڪه رفته ای بابابزرگ! هنوز رفتنت را باور ندارم! همه چیز تقریبا بعد از چهلمت روال عادی بخودگرفته! اما من هنوز... رابطه ام هرروز با فاطمه بیشترشده و بارها خود او مرا دلداری داده. باانگشت طرح گل پتویم را روی دیوار میڪشم و بغض میڪنم? چندتقه به در میخورد. _ ریحان مامان؟! _ جانم مامان!..بیاتو! مادرم بایڪ سینـے ڪه رویش یڪ فنجان شکلات داغ و چند تکه کیک که در پیش دستـے چیده شده بود داخل می آید. روی تخت مینشنید و نگاهم میڪند. _ امروز عڪاسـے چطور بود؟ مینشینم یک برش بزرگ ازکیک را در دهانم میچپانم و شانه بالا میندازم! یعنـے بد نبود! دست دراز میکند و دسته ای از موهای لخت و مشڪےام را ازروی صورتم کنار میزند. باتعجب نگاهش میڪنم: چقدیهو احساساتی شدی مامان? _ اوهوم!دقت نکرده بودم چقدر خانوم شدی! _ واع...چیزی شده؟! _ پاشو خودتو جم و جورڪن، خواستگارت منتظره ما زمان بدیم بیاد جلو!.و پشت بندش خندید کیک به گلویم میپرد به سرفه میفتم و بین سرفه هایم میگویم... _ چی...چ...چی دارم؟ _ خب حالا خفه نشو هنو چیزی نشده که! _ مامان مریم تروخداا...من کہ بهتون گفتم فعلاً قصد ندارم _ بیخود میکنی!پسره خیلیم پسر خوبیه! _ عخی حتماً یه عمر باهاش زندگی کردی _ زبون درازیا بچه! _ خا کی هس این پسر خوشبخت!؟ _ باورت نمیشه...داداش دوستت فاطمه! باناباوری نگاهش میکنم! یعنـے درست شنیدم؟ گیج بودم . فقط میدانستم که منتظرت میمانم. ادامہ دارد... نویسنده این متن: 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
☑️انهدام یک تیم تروریستی در آذربایجان غربی 🔹اعضای یک تیم تروریستی مرتبط با اغتشاشات که قصد داشتند با انتقال اسلحه و مهمات به داخل کشور و بکارگیری آن‌ها در اغتشاشات، شهر‌ها را ناامن کنند در آذربایجان غربی شناسائی و تمامی اعضاء آن دستگیر شدند. 🔹دستگیر شدگان این تیم تروریستی با اقرار صریح اعلام کرده اند قرار بود نارنجک‌ها را در جریان اغتشاشات شهر‌های مختلف علیه مردم و حافظان امنیت استفاده کنند. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
روایتی از حادثه ایذه از قول یکی از شاهدین در صحنه: 🔹ماشینه میاد پیش مامورا بهش میگن نرو‌ اون سمت شلوغیه. میگه خونه‌ام اونجاست و میره. اینها که دیده بودن ماشینه با مامورها صحبت کرده میگن حتما از اونها است. رگبار رو می بندن به ماشین 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت های متناقض مادر و پدربزرگ کیان مادر: هنگام حادثه در ماشین بودم پدربزرگ: جنازه را به روستا بردند که مادرش آن را ببیند 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
«حمیدرضا روحی» شب گذشته توسط عوامل اغتشاشگر در اثر اصابت گلوله از ناحیه قفسه سینه فوت گردید. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran