eitaa logo
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
5.9هزار دنبال‌کننده
23.4هزار عکس
21.9هزار ویدیو
224 فایل
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن 📞ارتباط با خادم کانال 👇👇 @diyareasheghi
مشاهده در ایتا
دانلود
عقب‌نشینی از مواضع گذشته؛ 🔴 اردوغان از دیدار احتمالی با اسد خبر داد ▫️ رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه بعد از ظهر پنجشنبه تأکید کرد که احتمالا با بشار اسد رئیس جمهور سوریه دیدار و گفت‌وگو خواهد کرد. ▫️ شبکه یورونیوز گزارش داد که این دیدار را در چارچوب تلاش‌ها برای برقراری صلح انجام خواهد داد. ▫️ وی در یک سخنرانی در آنکارا خبر داد که قرار است نشست سه‌جانبه‌ای بین وزاری خارجه ترکیه، روسیه و سوریه برگزار شود. 👈 پیش‌تر طی هفته گذشته وزرای دفاع ترکیه و سوریه با یکدیگر دیدار و گفتگو داشتند؛ دیداری که با میانجی‌گری روس‌ها اجرا شد. 👈 هفته گذشته مقامات سوری از قصد آنکارا برای خروج نظامیانش از سوریه خبر دادند. ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
••• چادرش باب الحوائج خانه اش باب المراد چاره ی هر مشکل دشوار یا ام البنین السَلامُ عَلَیکِ یَا سَیِّدَتی یَا أُمَّ البَنِین🥀 ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
. اُمُّ‌البَنین است دیگر! عباس بزرگ می‌کند بشود عصای دست حسین! وفات جانسوز حضرت ام البنین (س) مادر ادب تسلیت باد أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج حی علی الصلاه اول وقت 🌑 http://telegram.me/Iran_Iran
فضیلت های ام البنین - حجت الاسلام دارستانی.mp3
14.81M
◼️فضیلت مادر ادب ام البنین مادر ابوالفضل العباس 🎤 ویژه وفات مادر حضرت عباس علیہ السلام 🌑 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 بودھ در لالایے ام البنین این زمزمھ جانِ عباسم بھ قربانِ حسین فاطمھ..! ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
💢نگران زنان کشور خودت باش جناب سفیر! 🔹این آقای سفیر وقتی سربازان آمریکایی برای وعده های مختلف تفریحات خود از پیاده رو شهرهای ژاپن، زنان و دختران را می ربایند و به مهمانی های اجباری پایگاه های نظامی خود می برند فقط می تواند کتبا از آمریکا به عنوان حاکم نظامی ژاپن گلایه مودبانه کند! ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
تا زمانی که در رسانه ضعیف عمل کنیم، و دشمن ذهن ها رو با رسانه خودش تسخیر کنه، و اجازه داده بشه هر بی سر پایی که در راه کشور و ملتش، حتی یه چک هم نخورده باشه بشه کاسه داغ تر از آتش بشه، داستان همین خواهد بود توهین بازیکن تیم نساجی به بازیکن تیم پرسپوليس مهدی ترابی بابت مواضع صحيح مهدی ترابی در همسو نشدن با دشمنان ایران، نهایت این شد که داور بر خلاف فحاشی و رفتار زننده بازیکن نساجی، مهدی ترابی را اخراج کرد و سر آخر داور این مسابقه در صفحه شخصی خود دیشب، با کنایه ای از حرکت خود راضی بوده است ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
www.vaezin.com - روضه حضرت ام البنین (س).mp3
5.52M
■وفات حضرت ام‌البنین‌(س) تسلیت‌باد■ نوای: | روضه جانسوز حضرت ام البنین(س) | ■ (س) 🌑 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵‌ نبرد_ابلیس با منتظران امام زمان 🎵 نماز و اخلاق یاران مهدی 🌷 👌پیشنهاد دانلود 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
‍🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 📝 🟠شهید مدافع‌حرم 🌱بِسمِ رَبِّ اُمِّ زَینَب(سلام‌الله‌علیها)🌱 ✋سلام به همسر عزیزم! ✋سلام به پدر و مادر عزیزم! ✋سلام به تمام شیعیان جهان! ✏️این برای بار دوم هست که دست به قلم می‌برم و به اصطلاح وصیتنامه می‌نویسم و این دفعه خیلی امیدوارتر از همیشه! شاید یکشنبه برویم سوریه، بعد از تقریبا یکسال و نیم انتظار؛ البته خجالت می‌کشم بنویسم "انتظار"! 💞همسر عزیزم! ازت ممنون و متشکرم بخاطر همه چیز و همه مهربونیت، بخاطر موافقتت با رفتنم، بخاطر صبرت، بخاطر بغض میان گلویت و البته و صد البته هرچه دلبستگی بیشتر، دل کَندن سخت‌تر، و اجر و قربت نزد عمه سادات بیشتر! 🕌فرصت عجیب و غریبی هست و باید مغتنم شمرد! بعد از تقریبا هزار و چهارصد سال، دوباره فرصت دفاع از بی‌بی پیدا شده و تقریبا شرایط به همان شکل سال۶۲ هجری، حرامیان یک طرف، پسران مادری یک طرف! 🛡و باز عده کمی فرصت دفاع پیدا کرده‌اند و بعضی در حسرت! و می­‌دانم این حسرت چقدر کُشنده هست و البته رفیقان من همه لایق سرباز و مدافع حرم بی‌بی هستند ولی شرایط بدین‌گونه رقم خورده! 🇮🇱🔥و اِن‌شاءالله در آزادی قدس و به نابودی‌کشاندن اسرائیل همه سهیم باشیم! 🙏خدایا! رفیقان من همه لایق شهادتند! مبادا معامله‌ای غیر از این با آنها بکنی! 💕پدر و مادرم! از شما ممنونم بخاطر به دنیا آوردنم و بزرگ‌کردنم و ممانعت‌نکردن از رفتنم! 😍چقدر حس شیرینی هست دفاع از حرم! در کل زندگیم آنقدر شوق نداشته‌ام. 💚یا حضرت زینب سلام‌الله‌علیها! به ساقی دشت کربلا باب‌الحوائج قسَمت می‌دهم ما را هم بپذیر! ✨گرچه ما بدیم تو ما را بدان مگیر ✨شاهــــانه ماجرای گناه گدا بگــــو ✍مهدی موحد‌نیا 🗓پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵ 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
‍‍‍🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 💌 🌕شهید مدافع‌حرم ♨️از سربازی تا طلبگی 🌟احمد دیپلم رشته ریاضی فیزیک داشت و به نظر می‌رسید در آینده مهندس بشه، اما رفت سربازی؛ هر چقدر بهش گفتم:«پسرم! من از اول تا آخر جنگ ایران و عراق تو جبهه حضور داشتم و می‌تونم با سهمیه‌ای که دارم تو رو از سربازی معاف کنم»، می‌گفت:«نَه! من باید خدمت کنم؛ هر کسی که می‌تونه، باید بره خدمت کنه؛ باید به مردم خدمت کرد». به همین خاطر هم برای خدمت، به پدافند نیروی هوایی ارتش رفت. 🌹با اتمام دوره سربازی به حوزه علمیه رفت و شاید دلیل اصلی انتخاب این راه، فقط به خاطر علاقه به اهل‌بیت علیهم‌السلام و آموخته‌های دوران کودکی‌اش نبود، بلکه خودش خودش را می‌ساخت؛ با این کار توانست به لباس طلبگی اُبُهّت بده؛ همیشه سعی می‌کرد در مکتب اهل‌بیت خودش رو بسازه و طلبگی، علاقه‌ی شخصی او بود. هیچ‌گاه و هیچ‌گاه به خاطر طلبه‌بودنش از حوزه علمیه شهریه و حقوقی دریافت نمی‌کرد. 🌟می‌گفت:«این کار من نیست، این عشق و علاقه من است؛ مگه دانشجو حقوق می‌گیره که من بگیرم؟» خودش کار می‌کرد و هر کاری که از دستش برمی‌آمد، انجام می‌داد؛ در و پنجره‌سازی، جوشکاری؛ حتی زمانی که هنوز در ایران بود، مدتی به چوپانی مشغول بود؛ احمد کار کردن را منع نمی‌دانست. گاهی هم می‌شد که پول کم می‌آورد اما از خواهرش می‌گرفت؛ من هم راننده تاکسی بودم و کم‌درآمد اما احمد در هر صورت کار می‌کرد و مخارج خودش رو تهیه می‌کرد تا بتونه در کنار کار، ادامه‌تحصیل هم بده». 🎙راوے: پدر و مادر شهید 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
‍‍‍🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 ⚫️روایتی از 🌹شهید مدافع‌حرم 🇸🇾شهید جبار عراقی با نام جهادی «اَبوعارف» در منطقه رقه که یک محور مهم برای داعشی‌ها بود، فرمانده عملیاتی بود. منطقه رقه جائیست که اُسرای شام را از آنجا گذراندند و امام سجاد علیه‌السلام در آنجا حضور داشتند. 🚀این منطقه به شدت برای تکفیری‌ها مهم بود و کاملاً به آن احاطه داشتند و فقط کافی بود موبایل روشن شود! سریعاً و با دقت آنجا را با موشک می‌زدند. خیلی آن منطقه خطرناک بود؛ چون اگر رزمنده‌های اسلام آنجا را می‌گرفتند، ارتباط داعش با حلب قطع می‌شد. 💣ابوعارف ماموریت می‌گیرد که از آنجا دفاع کند و محور غرب را به ایشان می‌دهند و محور شرق را به کرمانشاهی‌ها که متاسفانه دشمن محور شرق را آنقدر موشک‌باران می‌کند که رزمندگان در آنجا شهید می‌شوند و فقط محور غرب و یاران جبار می‌مانند. 🪖یاران جبار با دلاوری‌های تمام در عملیات‌های بدر ۱ و ۲ و ۳ موفق می‌شوند و در بدر۴، وقتی محور شرق سقوط می‌کند، نیروهای سوری که پشتیبان شهید عراقی بودند، می‌ترسند و فرار می‌کنند و تنها چند نفر از یاران شهید باقی می‌مانند. 🔥در عملیات بدر۴ با وجود اینکه کم بودند ولی شهید عراقی طوری نیروها را چیدمان کرد که گویی هزار نفر نیرو دارد و تکفیری‌ها نمی‌توانستند نزدیک شوند؛ اما داعش روستاهای اطراف را کامل اِشغال کرده و همه را سر بُریده بود که همین سبب عقب‌نشینی نیروهای سوری شد‌ه بود. ❤️‍🔥نزدیک صبح، محاصره‌ی تکفیری‌ها تنگ و تنگ‌تر می‌شود و افراد باقیمانده از یاران جبار شهید می‌شوند؛ تا اینکه در مکانی به نام سه‌راهی اثریا، منطقه «مهته» که یک طرف آن به سمت حلب و یک طرف به سمت رقه می‌رود، رزمنده‌ی خرم‌آبادی از ناحیه­ کتف سمت چپ زخمی می‌شود و به جبار می‌گوید سریعاً برگردد و منتظر وی نماند، اما جبار او را روی دوش خود می‌اندازد و می‌گوید: «من اجازه نمی‌دهم دست داعش بیفتی!» 🥀وقتی که جبار همرزم خود را روی کولش می‌اندازد، تک‌تیرانداز جیش‌النصر چشم چپ شهید عراقی را نشانه می‌گیرد و.‌‌‌‌.. . وقتی که رزمنده خرم‌آبادی پس از چندروز کُما به هوش آمده بود، گفته بود که جبار در حالت سجده به سوی خدا رفت. ☄منطقه‌ی «مهته» پس از شهادت ابوعارف سقوط می‌کند و دست جیش‌النصر می‌افتد. داعش پیکر مطهر ابوعارف و سه همرزمش را از روی تپه‌ی خاکریز به سمت نیروگاه توزیع برق می‌برد و پیکر مطهر چهار شهید در همانجا می‌ماند. دشمن با انتشار تصویر شهادت ابوعارف در شبکه الجزیره درخواست آزادی ۷۰داعشی را در قبال تحویل پیکر شهید عراقی می‌کند که با مخالفت شدید همسر شهید مواجه می‌شود. سرانجام حدود ده‌روز بعد، عملیاتی شبانه توسط نیروهای ایرانی در آنجا می‌شود و پیکرهای شهدا به عقب بازمی‌گردند و به ایران منتقل می‌شوند. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💽 🔥صحنه‌هایی از نبرد با تکفیری‌ها در سوریه که توسط شهید مدافع‌حرم مهدی موحدنیا ضبط شده است! 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
❤️ این جمعہ هم از دیدن رویت خبرے نیسٺ دیگر نفسم هم،نفسِ معتبرے نیسٺ رد می شود این جمعہ و تا لحظہ آخر از آمدن سبز تو اما اثرے نیسٺ 🌄 💔😔 را صدا بزن 📿 اول وقت 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
هوالعشـــق دستی به شال سرخابیم میکشم و یکبار دیگر زنگ در را فشار میدهم. صدای علی اصغر در حیاط میپیچد _کیه!... چقدر دلم برای لحن کودکانه اش تنگ شده بود!تقریبا بلند جواب میدهم _منم قربونت برم! صدایش جیغش و بعد قدمهای تندش که تبدیل به دویدن میشود را از پشت در مشنوم _آخ جوووون خاله لیحانههههه... بمن خاله میگوید!...کوچولوی دوس داشتنی. در را که باز میکند سریع میچسبد بمن! چقدر با محبت!...حتما او هم دلش برای علی تنگ شده و میخواد هر طور شده خودش را خالی کند. فشارش میدهم و دستش را میگیرم تا باهم وارد خانه شویم _خوبی؟...چیکار میکردی؟مامان هست؟... سرش را چند باری تکان میدهد _اوهوم اوهوم...داشتم با موتوره داداش علی بازی میکردم... 💞 💞 و اشاره میکند به گوشه حیاط... نگاهم میچرخد و روی موتورت که با آب بازی علی خیس شده قفل میشود. هر چیزی که بوی تو رابدهد نفسم را میگیرد. علی دستم را رها میکند و سمت در ساختمان میدود _مامان مامان...بیا خاله اومده... پشت سرش قدم برمیدارم درحالیکه نگاهم سمت موتورات با اشک میلرزد.خم میشوم و کفشم را در می آورم که زهرا خانوم در را باز میکند وبا دیدنم لبخندی عمیق و ازته دل میزند _ریحانه!!!...از این ورا دختر! سرم را با شرمندگی پایین میندازم _ببخش مامان بی معرفتی عروستو! دستهایش را باز میکند و مرا در آغوش میکشد _این چه حرفیه!تو امانت علی منی... این را میگوید و فشارم میدهد...گرم ...ودلتنگ! جمله اش دلم را لرزاند... امانت علی... مراچنان در آغوش گرفته که کامل میتوان حس کردمیخواهد علی را در من جست و جو کند...دلم میسوزد و سرم را روی شانه اش میگذارم... میدانم اگر چند دقیقه دیگر ادامه پیدا کند هر دو گریه مان میگیرد. برای همین خودم را کمی عقب میکشم و او خودش میفهمدو ادامه نمیدهد. به راهرو میرود _بیا عزیزم تو!...حتمن تشنته ...میرم یه لیوان شربت بیارم _نه مادر جون زحمت میشه! همانطور که به آشپزخانه میرود جواب میدهد _زحمت چیه!...میخوای میتونی بری بالا!فاطمه کلاس نداره امروز... چادرم را در می آورم و سمت راه پله میروم.بلند صدا میزنم _فاطمهههههه...فاطمهههههه... صدای باز شدن در و اینبار جیغ بنفش یه خرس گنده! یک دفعه بالای پله ها ظاهر میشود _واااای ریحااانههههه....ناااامرد...پله هارا دوتا یکی میکندو پایین می آییدو یکدفعه به آغوشم میپرد دل همه مان برای هم تنگ شده بود...چون تقریبا تاقبل از رفتن علی هرروز همدیگرو میدیدیم... محکم فشارم میدهد و صدای قرچ قروچ استخوانهای کمرم بلند میشود میخندم و من هم فشارش میدهم... چقد خوبه خواهر شوهر اینجوری!!! نگاهم میکند _چقد بی......و لب میزند"شعوری" میخندم _ممنون ممنون لطف داری... 💞 💞 بازوام را نیشگون میگیرد _بعله!الان لطف کردم که بهت بیشتر ازین نگفتم!!!...وقتیم زنگ میزدیم همش خواب بودی... دلخور نگاهم میکند.گونه اش را میبوسم _ببخشید!... لبخند میزند و مرا یاد علی میندازد _عب نداره فقط دیگه تکرار نشه! سر کج میکنم _چشم! _خب بریم بالا لباستو عوض کن همان لحظه صدای زهرا خانوم از پشت سر می آید _وایسیداین شربتارم ببرید! سینی که داخلش دو لیوان بزرگ شربت بود دست فاطمه میدهد علی اصغر از هال بیرون میدود _منم میخوام منم میخوااام زهرا خانوم لبخندی میزند و دوباره به آشپز خانه میرود _باشه خب چرا جیغ میزنی پسرم! از پله ها بالا و داخل اتاق فاطمه میرویم. در اتاقت بسته است!... دلم میگیرد و سعی میکنم خیلی نگاه نکنم... _ببینم!...سجاد کجاست؟ _داداش؟!...واع خواهر مگه نمیدونی اگر این بشر مسجد نره نماز جماعت تشکیل نمیشه!... خنده ام میگیرد... راست میگفت!سجاد همیشه مسجد بود! شالم را در می آورم و روی تخت پرت میکنم اخم میکند و دست به کمر میزند _اووو...توخونه خودتونم پرت میکنی؟ لبخند دندون نمایی میزنم _اولش اوره! گوشه چشمی نازک میکند و لیوان شربتم را دستم میدهد _بیا بخور...نمردی تو این گرما اومدی؟ لیوان را میگیرم و در حالیکه با قاشق بلند داخلش همش میزنم جواب میدهم _خب عشق به خانوادس دیگه!... ادامہ دارد... نویسنده این متن: 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran