هادی گفت بچه ها بریم زیارت شاه عبد العظیم علیه السلام؟
گفتیم باشه..هادی گفت :من میرم ماشین بابام رو بیارم..🚗
هادی رفت و ما منتظر شدیم تا با ماشین برگردد بعضی از بچه ها که هادی را نمی شناختند فکر میکردند یک ماشین مدل بالا...
چند دقیقه بعد با یک پیکان استیشن درب داغون جلوی مسجد ایستاد..فکر کنم تنهای جای سالم ماشین موتورش بود🏍 که کار میکرد نه بدنه داشت.. نه صندلی درست حسابی و...
و لامپ های ماشین کار نمی کرد..
رفقا با دیدن ماشین خیلی خندیدند😄
بچه ها چند چراغ قوه آورده بودند
ما در طی مسیر از نور چراغ قوه استفاده کردیم وقتی هم میخواستیم راهنما بزنیم چراغ قوه را بیرون میگرفتیم و راهنما میزدیم..
خلاصه آن شب خیلی خندیدیم بچه ها می گفتند میخواهیم برای شب عروسی ماشین هادی را بگیریم..🌿😁
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
#پسرک_فلافل_فروش
#پدر_شهید
▫️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ