بسمالله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_صاحب_الزمان_عجلالله
این من و این حالِ پریشانیام
عابرِ این کوچهیِ بارانیام
موجم و بر صخره سَری میزنم
من زِ تو لبریزم و طوفانیام
آی جنون زود نجاتم بده
مانده در این حیرت و حیرانیام
دست به رقص آمدهام با قلم
تا تو شدی شمعِ غزل خوانیام
نام تو را گفتم و آتش شدم
شهر شده پُر زِ چراغانیام
شهپرِ جبریل درآوردهام
شام شما هست و سَر آوردهام
بَه چه شبی عشق سحر کرده است
پشتِ درِ میکده سر کرده است
عقل اگر رفت به غارت چه باک
عشق از این کوچه گذر کرده است
آمده جبریل و زمین را خودش
با گُل و آئینه خبر کرده است
پشتِ درِ خانهیِ سادات باز
صحبتِ یک ماه پسر کرده است
بر درِ این خانه گدا قیمتیاست
هرکه گدا هست نظر کرده است
قبلهای از سمتِ خدا آمده
شُکر خدا صاحبِ ما آمده
ماندهام این جلوه تویی یا حسین
ای سَر و پا وقتِ تماشا حسین
این قدمِ توست که دل میبَرد
یا که حسین آمده دنیا حسین
بر سرِ این کوچه بیا تا دَمی
شهر ببیند شده پیدا حسین
میوزَد از گیسویِ تو بویِ سیب
ای نَفَست عطرِ حسن با حسین
تا که شبیه تو شوم ساخته
در دلِ من کرب و بلا را حسین
ما همه در سایهی دِینِ توییم
تا به ابد مستِ حسین توییم
ماتِ تو گر هست کسی یک کلام
حضرتِ زهراست علیهالسلام
مَجمعِ مجموعِ ائمه بیا
جلوه نما جلوهی زهرا تمام
جلوه نما تا که ببیند زمین
تکیه به پشتت زده بیتالحرام
منتظر نعرهی تو ذوالفقار
چشم به راه تو بُوَد در نیام
بر سرِ ما بیرقِ تو سر بلند
بر سرِ ما سایهیِ تو مستدام
بانگ بزن حضرتِ صاحب عَلم
تا بِدرد سینهیِ خود را حرم
وقتِ ظهورت که مقدر شود
وقتِ رَجَزخوانیِ حیدر شود
لرزه بیافتد به همه کائنات
حیدر کرار مکرر شود
هرکه جگر داشت جگر میدَرَد
هرکه سَری داشته بی سر شود
وقت تقاص از دو نفر میرسد
وای... از آن نعره زمین کَر شود
پایِ رکاب تو ابوفاضل و
بوسه زنِ تیغِ تو اکبر شود
نالهیِ اَین اَلمَفَر از کارزار
میرسد از شش جهتِ ذوالفقار
کاش که همسایهی ما میشدی
حیف تویی از همه محجور تر
حیف تو را دیدم و نشناختم
وای منم از همگان کور تر
آه که ما غایب و تو حاضری
از همه پیدا تر و مستور تر
کاش سلامات دهم و بشنوم
آمدهای از همه منصور تر
ما همه محتاجِ تو یابن الحسن
تشنهیِ امواجِ تو یابن الحسن
من به تو نزدیک تر از هر کجا
در حرمم در حرمِ کربلا
حسِ حضورت دلِ ما میبرَدَ
گوشهیِ شش گوشه و پایینِ پا
حسِ حضورت همه جا با من است
صحنِ نجف یا سحرِ سامرا
یا که به مشهد دَمِ بابُالجواد
یا وسطِ سایهیِ ایوان طلا
در همه جا رفتهام و خواندهام
باز به یاد تو و مولا رضا
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی زِ گناهم بده
(حسن لطفی)
▫️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
بسمالله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_صاحب_الزمان_عجلالله
اللهم عجل لولیک الفرج
یا مولا یا صاحب الزمان
ندارم از تو به جز تو نه خاطری نه خیالی
نشستهام سرِ راهی شکستهام به چه حالی
به اشتیاقِ نگاهی در آرزوی وصالی
خدا کند که بیایی در این هوا و حوالی
خدا کند که بریزم به پات خون حلالی
قلم گرفتم و نقشت به قبلهگاه کشیدم
ببخش حضرت قبله که اشتباه کشیدم
نه کعبه را که تورا عین تکیهگاه کشیدم
تمام خلقِ جهان را در این پناه کشیدم
که مثل قله بلندی که مثل آب زلالی
مَلک به سجده بخواند که مالکِ ملکوتی
نفس به سینه بماند چه حیرتی چه سکوتی
و آمدی و سرودند اُمیدِ این برهوتی
چه جلوهای چه جلوسی، چه جذبهای جبروتی
عجب جمال جمیلی عجب شکوه و جلالی
مُحامِد تو چه گویم که ماورای صفاتی*
که کردگار صراطی محمدی و جناتی
همه حَسن سکناتی همه علی جلواتی
چقدر پُر برکاتی چقدر فاطمه ذاتی
که تو حسینِ حسینی که تو حسین خصالی
همینکه تیغ بگیری به اقتدار بگیری
علی شَوی و به دوشت که ذوالفقار بگیری
شبیه شیر بیایی فقط شکار بگیری
تقاص عالم و آدم زِ نابکار بگیری
رکاب تواست ابالفضل امیر ماه جمالی
خدای غیرت و قدرت علیِ همت و صولت
نجف تبارِ شهامت شرفنژادِ شجاعت
به تیغ هول و مهابت بزن به ریشهی ذلت
که جهل و تلخی و غارت رسیدهاست به غایت
که تو امان و امینی که تو پیمبر و آلی
برس به دادِ زمانه که کفر را بتکانی
که خصم را سرِ جایش به یک غضب بنشانی
برای اینهمه غزه ، برای قبرِ نهانی
حرم بساز و به آنجا سلامِ ما برسانی
تویی و لشگر ایرانیات ، ببین چه وصالی
کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی
نگاه دار دلی را که بردهای به نگاهی*
به کشتگانِ خودت خوان نماز بر سرِ راهی
شهید عشق نخواهد نه شاهدی نه گواهی
به عاشقان تو مانده نه قوَّتی نه مجالی
مخواه بی تو عزیزم در انتظار بمیرم
در اضطراب بمانم در احتضار بمیرم
در این هوای گرفته در این غبار بمیرم
بیا که آخرِ عمری کنارِ یار بمیرم
خدا کند که جوابی دهی به غرقِ مَلالی
گرفتهام به اُمیدی دوباره دست دعا را
که گفتهاند برایم حدیثِ شاه و گدا را
نشستهام که بگیرم کمی نگاه خدا را
برای مادرم امشب برات کرببلا را
که پیرزن بفرستد سلام و عرض سوالی
شنیدهام که شب و صبح گریه نانِ تو است و
هزار سال غم و روضه داستانِ تو است و
هنوز قتلگهش پیش دیدگانِ تو است و
هنوز عمهی سادات روضهخوان تو است و
که در برابر زینب به نیزه هست هلالی
*سعدی
*فروغی بسطامی
(حسن لطفی ۴۰۲/۱۲/۰۵)
▫️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ