♦️عکس متفاوت از چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
58.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗳 فیلم کامل حضور رهبر انقلاب در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم ۱۴۰۳/۰۴/۰۸
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️حضور سعید جلیلی در مسجد امام حسن مجتبی(ع) تهران
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
این قفل با اثر انگشت باز میشه
📌 🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
علی به وقت حوادث عصا نمیگیرد
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
اِی خُوشتَر زِ جان آخَر کُجایی...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
#جمعه_های_مهدوی
#خدا را صدا بزن
📿 #نماز اول وقت
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
آرتین سرایداران، جانباز شاهچراغ هم پای صندوق رای رفت و رای خانواده را نوشت تا رای بدهند
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
لحظه رایدادن نامزدهای انتخابات
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
امام على عليه السلام :
در خلوت كردن براى عبادت خدا، گنجينه هاى پر سودى است
في الانفِراد لِعِبادَةِ اللّهِ كُنوزُ الأرباحِ
ميزان الحكمه جلد7 صفحه 375
#حدیث
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز جمعه
هرکی پا میشه میاد رای میده
مدافع حرمه
چون ایران حرمه!
╭❣
╰┈➤
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
🎤 #استاد_عالی
🟢دنبال رفیقی ؟
با امام زمان رفیق شو
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ ️پنجره متفاوتی به حضور رهبر انقلاب در پای صندوق ۱۱۰
🔹از حیاط بیت رهبری تا محل رأیگیری انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ببینید | «اوجب واجبات»
▫️شهید حاج قاسم سلیمانی:
📰نماز اگر قضا شد امکان مجدد آن وجود دارد، اما نظام اگر آسیب دید نماز آسیب میبیند دین آسیب میبیند، به این دلیل امام(ره) حفظ نظام را اوجب واجبات و واجبتر از نماز دانستند.
⬇️ کیفیت اصلی
🏷 #انتخابات
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🌹📸علی به وقت حوادث عصا نمیگیرد
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️آقا سید علی اصغر صائمی ، کسی که پدر و مادر و دو تا از برادرانش شهید شده اند ، خودش جانباز ۷۰ درصد و پسرش مدافع حرم است.
نمی تواند حرکتی بکند و هر دو چشم ایشان هم تخلیه شده است و دست چپ شان هم قطع است.
حتما ببینید👌
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
تصویری متفاوت از رأیگیری امروز
تتوی چهرهی رهبر انقلاب روی دست یک جوان
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🔺آخرین قاب از حضور آیت الله رئیسی در پای صندوق رای
🔺شهید رئیسی ده روز قبل از شهادتش بعد از ظهر جمعه ۲۱ اردیبهشت ماه پس از بازگشت از سفر استانی دو روزه به قم و در بدو ورود به استان تهران، با حضور در مسجد جامع حضرت صاحب الزمان(عج) در شهرک صالح آباد در مرحله دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی که به صورت الکترونیکی برگزار شد، شرکت کرد.
🔻
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
🔻 قسمت #پنجاه_ونه
نیم ساعت از تماسش با کمیل می گذشت ولی هنوز عصبی به گوشی که در دستش بود خیره بود،و با پایش بر زمین ضربه می زدو آرام زیر لب غر میزد:
ــ نرنم بیرون از خونه،نتونسته چند نفرو بگیره من باید تو خونه زندونی بشم،من احمق نباید زنگ میزدم
با صدای آیفون خودش را برای بحث مجددی اینبار با پدرش آماده کرد،اما در باز شد و صغری با جیغ و داد وارد اتاق شد و سمانه را محکم در آغوش گرفت.
ــ سلام عشقم
ــ تو اینجا چیکار میکنی؟
ــ اومدم بدزدمت بریم دور دور
سمانه مشتی به بازویش زد و از او جدا شد.
ــ خاله هم اومده؟
ــ نه
ــ چرا؟
ــ دارم بهت میگم میخوایم بریم دور دور مامانم کجا بیاد
ــ چی میگی تو
ــ بابا کمیل زنگ زد گفت سریع آماده بشم بیایم دنبالت بریم دور دور
روی تخت نشست و ادامه داد:
ــ آخه میدونی داداشم فک کرده تو وزارت کلی آدم وحشتناک هست که کلی با کمربند و شلاق شکنجت دادن
و بلند زد زیر خنده،سمانه هم با مقایسه واقعیت آنجا با چیزهایی مه کمیل برای استتار گفته بود خنده اش گرفت.
ــ بی مزه
ــ تو که اماده ای،چادرتو فقط سرت کن
ــ وایسا ببینم شوخی نمی کردی تو؟؟
ــ نه بخدا،کمیل الان بیرون منتظره
سمانه در جایش خشک شده بود ،باورش نمی شد که کمیل به دنبال او آمده،او فکر می کرد که کمیل بیخیال او شده و پیگیر کار و حالش نیست ولی اینطور نبود...
می خواست کمی ناز کند و بگوید که نمی آید اما می ترسید کمیل و صغری بیخیال شوند و برودند،سریع به طرف چادرش رفت،اما یا یادآوری مادرش با حالت زاری نگاهی صغری انداخت:
ــ وای صغری مامان نمیزاره برم بیرون
صغری شروع کرد به خندیدن:
ــ وای سمانه اینهو دخترا پونزده ساله گفتی،نگران نباش بسپارش به داداشم.
صغری بلند شد و به طرف در رفت:
ــ من به جا داداشم بودم و تو به درخواست خووستگاریم جواب منفی می دادی دیگه بهت سلام هم نمی کردم،بدبخت داداشم،من بیرونم تا آماده بشی
صغری از اتاق خارج شد،سمانه احساس کرد دیگرنایی برای ایستادن ندارد سریع روی صندلی نشست و چشمانش را روی هم گذاشت.
قضیه خواستگاری را فراموش کرده بود،حرف های آن شب کمیل در سرش می پیچید وسمانه چشمانش غرق اشک شدند، قلبش با یادآوری درخواست کمیل فشرده شد،احساس بدی نسبت به کمیل بر قلبش رخنه انداخت.
دوست داشت بیخیال این بیرون رفتن شود اما با صدای مادرش که به او می گفت سریع اماده شود،متوجه شد برای پشیمانی دیر شده...
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍🏻 #نویسنده: فاطمه امیری
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran