#نهج_البلاغه
#خطبه ۱۵۹
خوشرفتاري خود با مردم
وصف كشورداري خويش با شما به نيكويي زندگي كردم، و به قدر توان از هر سو نگهباني شما دادم، و از بندهاي بردگي و ذلت شما را نجات داده، و از حلقه هاي ستم رهايي بخشيدم، تا سپاسگزاري فراوان من برابر نيكي اندك شما باشد، و چشم پوشي از زشتيهاي بسيار شما كه به چشم ديدم و با بدن لمس نمودم.
🌐 @Iran_Iran
#نهج_البلاغه
#خطبه ۱_۱۶۰
دشمن مي دارد آن را دشمن داشت، و چيزي را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چيزي را كه خدا كوچك شمرده كوچك و ناچيز مي دانست. اگر در ما نباشد جز آنكه آنچه خدا و پيامبرش دشمن مي دارند، دوست بداريم، يا آنچه را خدا و پيامبرش كوچك شمارند، بزرگ بداريم، براي نشان دادن دشمني ما با خدا، و سرپيچي از فرمانهاي او كافي بود. و همانا پيامبر (كه درود خدا بر او باد) بر روي زمين مي نشست و غذا مي خورد، و چون برده ساده مي نشست، و با دست خود كفش خود را وصله مي زد، و جامه خود را با دست خود مي دوخت، و بر الاغ برهنه مي نشست، و ديگري را پشت سر خويش سوار مي كرد، پرده
اي بر در خانه او آويخته بود كه نقش و تصويرها در آن بود، به يكي از همسرانش فرمود، اين پرده را از برابر چشمان من دور كن كه هرگاه نگاهم به آن مي افتد به ياد دنيا و زينتهاي آن مي افتم، پيامبر (ص) با دل از دنيا روي گرداند، و يادش را از جان خود ريشه كن نمود، و همواره دوست مي داشت تا جاذبه هاي دنيا از ديدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زيبايي تهيه نكند و آن را قرارگاه دائمي خود نداند، و اميد ماندن در دنيا نداشته باشد، پس ياد دنيا را از جان خويش بيرون كرد، و دل از دنيا بركند، و چشم از دنيا پوشاند، و چنين است كسي كه چيزي را دشمن دارد، خوش ندارد به آن بنگرد، يا نام آن نزد او بر زبان آورده شود.
در زندگاني رسول خدا (ص) براي تو نشانه هايي است كه تو را به زشتيها و عيبهاي دنيا راهنمايي كند، زيرا پيامبر (ص) با نزديكان خود گرسنه به سر مي برد، و با آنكه مقام و منزلت بزرگي داشت، زينتهاي دنيا از ديده او دور ماند، پس تفكر كننده اي بايد با عقل خويش به درستي انديشه كند كه: آيا خدا محمد (ص) را به داشتن اين صفتها اكرام فرمود يا او را خوار نمود؟ اگر بگويد: خوار نمود، دروغ گفته و بهتاني بزرگ زده است، و اگر بگويد: او را اكرام نمود. پس بداند. خدا كسي را خوار شمرد كه دنيا را براي او گستراند و از نزديكترين مردم به خودش دور نگهداشت. پس پيروي كننده بايد از پيامبر (ص) پيروي كند، و به دنبال او راه رود، و قدم بر جاي قدم او بگذارد، وگرنه از هلاكت ايمن نمي باشد، كه همانا خداوند، محمد (ص) را نشانه قيامت، و مژده دهنده بهشت، و ترساننده از كيفر جهنم قرار داد، او با شكمي گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد، سنگي بر سنگي نگذاشت تا جهان را ترك گفت، و دعوت پروردگارش را پذيرفت وه! چه بزرگ است منتي كه خدا با بعثت پيامبر (ص) بر ما نهاده، و چنين نعمت بزرگي به ما عطا فرمود، رهبر پيشتازي كه بايد او را پيروي كني
م و پيشوايي كه بايد راه او را تداوم بخشيم. بخدا سوگند! آنقدر اين پيراهن پشمين را وصله زدم كه از پينه كننده آن شرمسارم، يكي به من گفت: آيا آن را دور نمي افكني؟ گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستايش مي شوند.
🌐 @Iran_Iran
#نهج_البلاغه
#خطبه ۱۶۲
چرا خلافت را از او گرفتند؟
(در سال ۳۷ هجري در صفّين، شخصي از طايفه بني اسد پرسيد: چگونه شما را از مقام امامت كه سزاوارتر از همه بوديد كنار زدند فرمود:)
علل و عوامل غصب امامت
اي برادر بني اسدي! تو مردي پريشان و مضطربي كه نابجا پرسش مي كني، ليكن تو را حق خويشاوندي است، و حقي كه در پرسيدن داري و بي گمان طالب دانستي، پس بدان كه: ظلم و خودكامگي كه نسبت به خلافت بر ما تحميل شد، در حالي كه ما را نسب برتر و پيوند خويشاوندي با رسول خدا (ص) استوارتر بود، جز خودخواهي و انحصارطلبي چيز ديگري نبود كه: گروهي بخيلانه به كرسي خلافت چسبيدند، و گروهي سخاوتمندانه از آن دست كشيدند، داور خداست، و بازگشت همه ما به روز قيامت است. (در اينجا شعر امرءالقيس را خواند كه:) (واگذار داستان تاراج آن غارتگران را، و به ياد آور داستان شگفت دزديدن شترهاي سواري را) شكوه از ستمهاي معاويه بيا و داستان پسران ابوسفيان را به يادآور، كه روزگار مرا به خنده آورد از آن پس كه مرا گرياند، سوگند بخدا! كه جاي شگفتي نيست، كار از بس عجيب است كه شگفتي را مي زدايد، و كجي و انحراف مي افزايد، مردم كوشيدند نور خدا را در داخل چراغ آن خاموش سازند، جوشش زلال حقيقت را از سرچشمه آن ببندند، چرا كه ميان من و خود، آب را وباآلود كردند، اگر محنت آزمايش از ما و اين مردم برداشته شود، آنان را به راهي مي برم كه س
راسر حق است و اگر به گونه ديگري انجاميد (با حسرت خوردن بر آنها جان خويش را مگذار، كه خداوند بر آنچه مي كنند آگاه است)
🌐 @Iran_Iran
#نهج_البلاغه
#خطبه ۱۶۳
در توحيد الهي
خداشناسي
سپاس خداوندي را سزاست كه آفريننده بندگان، و گستراننده زمين، و جاري كننده آب در زمينهاي پست، و روياننده گياه در كوهها و تپه هاي بلند مي باشد، نه اول او را آغازي و نه ازلي بودن او را پاياني است، آغاز هر چيزي و جاويدان است، و پايدار و ماندگار بدون مدت و زمان است، پيشاني بندگان برابر عظمت او به خاك افتاده، و لبها در اعتراف به يگانگي او در حركتند. به هنگام آفرينش، براي هر پديده اي حد و مرزي قرار داد، تا براي وجود بي نهايت او همانندي نباشد، گمانها خدا را به اندازه ها و حركتها و اندامها و آلتها نمي توانند اندازه گيري نمايند. نمي توان گفت: خدا از كي بود؟ و تا كي خواهد بود؟ وجود آشكاري است كه نمي توان پرسيد: از چيست؟ و حقيقت پنهاني است كه نمي توان پرسيد؟ در كجاست؟ نه جسم است كه او را نهايتي باشد، و نه پوشيده اي كه چيزي او را در بر گرفته باشد، به موجودات آنقدر نزديك نيست كه به آنها چسبيده، و آنقدر دور نيست كه جدا و بريده باشد. بر خداوند، خيره نگريستن بندگان، و بازگشتن لفظي به زبان، نزديك شدن به تپه اي، گام برداشتن در تاريكي شب، راه رفتن در مهتاب كه نور مي افشاند، و درخشش خورشيدي كه پس ماه طلوع مي كند، و با طلوع و غروبش، و آمدن شب و روز، چرخ زمان مي گردد و تاريخ ورق مي خورد، همه و همه پنهان نيست خدا پيش از هر نهايت و مدت، و فراتر از هرگونه حساب و شمارش است، خدا والاتر از آنچه مي باشد كه عقلهاي عاجز تشبيه كنندگان تصور مي كند، از صفات پديده ها و اندازه ها و قطرها كه براي موجودات مادي پندارند، و جايگاههايي كه براي آن در نظر مي گيرند، زيرا حد و مرز و اندازه، شايسته پديده هاست و به غير خدا تعلق دارد. وصف آفرينش پديده ها را از موادي ازلي و ابدي نيافريد، بلكه آنها را از نيستي به هستي آورد، و براي هر پديده اي حد و مرزي تعيين فرمود، و آنها را به نيكوترين صورت زيبا، صورتگري نمود، چيزي از فرمان او سرپيچي نمي كند، و خدا از اطاعت چيزي سود نمي برد، علم او به مردگاني كه رفتند. چونان آگاهي او به زندگاني است كه هستند، و علم او به آسمانهاي بالا چونان علم او به زمينهاي زيرين است.
شگفتي آفرينش انسان اي انسان! اي آفريده راست قامت، اي پديده نگاهداري شده در تاريكيهاي رحمهاي مادران، قرار داده شده در پرده هاي تو در تو، آغاز آفرينش تو از گل و لاي بود، و سپس در جايگاه آرامي نهاده شدي تا زماني مشخص و سرآمدي تعيين شده و آنگاه كه در شكم مادرت حركت مي كردي، نه دعوتي را مي توانستي پاسخ گويي، و نه صدايي را مي شنيدي. سپس از قرارگاهت بيرون كردند و به خانه اي آوردند كه آن را نديده بودي و راههاي سودش را نمي دانستي، پس چه كسي تو را در مكيدن شير، از پستان مادر هدايت كرد؟ و به هنگام نياز جايگاههاي طلب كردن و خواستن را به تو شناساند؟ هرگز، آن كس كه در توصيف پديده اي با شكل و اندازه و ابزار مشخص درمانده باشد، بدون ترديد از وصف پروردگارش ناتوانتر، و از شناخت خدا با حد و مرز پديده ها دورتر است.
🌐 @Iran_Iran
#نهج_البلاغه
#خطبه ۱۶۴
اندرز او به عثمان
هشدار دادن به عثمان
همانا مردم پشت سر من هستند، مرا ميان تو و خودشان ميانجي قرار داده اند، به خدا نمي دانم با تو چه بگويم؟ چيزي را نمي دانم كه تو نداني، تو را به چيزي راهنمايي نمي كنم كه نشناسي، تو مي داني آنچه ما مي دانيم، ما به چيزي پيشي نگرفته ايم كه تو را آگاه سازيم، و چيزي را در پنهاني نيافته ايم كه آن را به تو ابلاغ كنيم. ديدي چنانكه ما ديديم، شنيدي چنانكه ما شنيديم، با رسول خدا (ص) بودي چنانكه ما بوديم، پس ابوقحافه (ابابكر) و پسر خطاب، در عمل به حق، از تو بهتر نبودند، تو به رسول خدا (ص) در خويشاوندي از آن دو نزديكتري، و داماد او شدي كه آنان نشدند. پس خدا را خدا را پروا كن، سوگند به خدا! تو كور نيستي تا بينايت كنند، نادان نيستي تا تو را تعليم دهند، راهها روشن است، و نشانه هاي دين برپاست، پس بدان كه برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است كه خود هدايت شده و ديگران را هدايت مي كند، سنت شناخته شده را برپا دارد، و بدعت ناشناخته را بميراند، سنتها روشن و نشانه هايش آشكار است، بدعتها آشكار و نشانه هاي دين برپاست، پس بدان كه برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است كه خود هدايت شده و ديگران را هدايت مي كند، سنت شناخته شده را برپا دارد، و بدعتها آشكار و نشانه هاي آن برپاست. و بدترين مردم نزد خدا رهبر ستمگري كه خود گمراه و مايه گمراهي ديگران است، كه سنت پذيرفته را بميراند، و بدعت ترك شده را زنده گرداند. من از پيامبر خدا (ص) شنيدم كه گفت: (قيامت رهبر ستمگر را بياورند كه نه ياوري دارد و نه كسي از او پوزش خواهي مي كند، پس او را در آتش جهنم افكنند، و در آن چنان مي چرخد كه سنگ آسياب، تا به قعر دوزخ رسيده به زنجير كشيده شود) من تو را به خدا سوگند مي دهم كه امام كشته شده اين امت مباشي، چرا كه پيش از اين گفته مي شد. (در ميان اين امت، امامي به قتل خواهد رسيد كه در كشتار تا روز قيامت گشوده خواهد شد و كارهاي امت اسلامي با آن مشتبه شود، و فتنه و فساد در ميانشان گسترش يابد، تا آنجا كه حق را از باطل نمي شناسند، و به سختي در آن فتنه ها غوطه ور مي گردند.) براي مروان چونان حيوان به غارت گرفته مباش كه تو را هر جا خواست براند، آن هم پس از سالياني كه از عمر تو گذشته و تجربه اي كه به دست آوردي. (عثمان گفت: با مردم صحبت كن كه مرا مهلت دهند تا از عهده ستمي كه به آنان رفته برآيم) امام (ع) فرمود: آنچه در مدينه است به مهلت نياز ندارد، و آنچه مربوط به بيرون مدينه باشد تا رسيدن فرمانت مهلت دارند.
🌐 @Iran_Iran
#نهج_البلاغه
#خطبه ۱۶۵_۱
آفرينش طاووس
شگفتي آفرينش انواع پرندگان
خداوند پديده هاي شگفتي از جانداران حركت كننده، و بي جان، برخي ساكن و آرام، بعضي حركت كننده و بي قرار آفريده است،و شواهد و نمونه هايي از لطافت صنعتگري و قدرت عظيم خويش بپا داشت چندان كه تمام انديشه ها را به اعتراف واداشته،و سر به فرمان او نهادند،و در گوشهاي ما بانگ براهين يكتايي او پيچيده است،آنگونه كه پرندگان گوناگون بيافريد،و آنان را در شكافهاي زمين، و رخنه دره ها و فراز كوهها مسكن داد،با بالهاي متفاوت و شكل و هياتهاي گوناگون، كه زمام آنها به دست اوست،پرندگاني كه با بالهاي خود در لا به لاي جو گسترده و فضاي پهناور پرواز مي كنند،آنها را از ديار نيستي در شكل و ظاهري شگفت آوربيافريد،واستخوانهاشان را از درون در مفصلهاي پوشيده از گوشت به هم پيوند داد. برخي از پرندگان را كه جثه سنگين داشتند از بالا رفتن و پروازهاي بلند و دور باز داشت،آنگونه كه آرام و سنگين در نزديكي زمين بال مي زنند، پرندگان را با لطافت قدرتش و دقت صنعتش،در رنگهاي گوناگون با زيبايي خاصي رنگ آميزي كرد،گروهي از آنها را تنها با يك رنگ بياراست كه رنگ ديگري در آن راه ندارد،دسته اي ديگر را در رنگ مخالف آن فرو برد،جز اطراف گردنشان كه چونان طوقي آويخته،مخالف رنگ اندامشان است.
شگفتيهاي آفرينش طاووس و از شگفت انگيزترين پرندگان در آفرينش طاووس است، كه آن را در استوارترين شكل موزون بيافريد، و رنگهاي پر و بالش را به نيكوترين رنگها بياراست با بالهاي زيبا كه پرهاي آن به روي يكديگر انباشته و دم كشيده اش كه چون به سوي ماده پيش مي رود آن را چونان چتري گشوده و بر سر خود سايبان مي سازد،گويا بادبان كشتي است كه ناخدا آن را برافراشته است.طاووس به رنگهاي زيباي خود مي نازد، و خوشحال و خرامان دم زيبايش را به اين سو و آن سو مي چرخاند،و سوي ماده مي تازد، چون خروس مي پرد،و چون حيوان نر مست شهوت با جفت خويش مي آميزد،اين حقيقت را از روي مشاهده مي گويم،نه چون كسي كه بر اساس نقل ضعيفي سخن بگويد، اگر كسي خيال كند.(باردار شدن طاووس به وسيله قطرات اشكي است كه در اطراف چشم نر حلقه زده و طاووس ماده آن را مي نوشد آنگاه بدون آميزش با همين اشكها تخمگذاري مي كند) افسانه بي اساس است ولي شگفت تر از آن نيست كه مي گويند: (زاغ نر طعمه به منقار ماده مي گذارد كه همين عامل باردار شدن زاغ است.) گويا! ني هاي پر طاووس چونان شاخه هايي است كه از نقره ساخته، و گرديهاي شگفت انگيز آفتاب گونه كه به پرهاي اوست از زر ناب و پاره هاي زبرجد بافته شده است،اگر رنگهاي پرهاي طاووس را به روييدنيهاي زمين تشبيه كني، خواهي گفت: دسته گلي است كه از شكوفه هاي رنگارنگ گلهاي بهاري فراهم آمده است و اگر آن را با پارچه هاي پوشيدني همانند سازي پس چون پارچه هاي زيباي پرنقش و نگار يا پرده هاي رنگارنگ يمن است، و اگر آن را با زيورآلات مقايسه كني چون نگينهاي رنگارنگي است كه در نواري از نقره با جواهرات زينت شده است. روانشناسي حيواني طاووس طاووس، چون به خود بالنده مغرور راه مي رود، دم و بالهاي زيبايش را برانداز مي كند، پس با توجه به زيبايي جامه و رنگهاي گوناگون پر و بالش قهقهه سرمي دهد، اما چون نگاهش به پاهاي او مي افتد، بانگي برآورد كه گويا گريان است، فرياد مي زند گويا كه دادخواه است، و گواه صادق دردي است كه در درون دارد، زيرا پاهاي طاووس چونان ساق خروس دو رگه (هندي و پارسي) باريك و زشت و در يك سو ساق پايش ناخنكي مخفي روييده است. شگفتي رنگ آميزي پرهاي طاووس برفراز گردن طاووس به جاي يال، كاكلي سبزرنگ و پر نقش و نگار روييده، و برآمدگي گردنش چونان آفتابه اي نفيس و نگارين است، و از گلوگاه تا روي شكمش به زيبايي وسمه يماني (برگ گياهي با رنگ سب
ز بسيار سير) رنگ آميزي شده، يا چون پارچه حرير براق يا آيينه اي شفاف كه پرده بر روي آن افكندند، بر اطراف گردنش گويا چادري سياه افكنده كه چون رنگ آن شاداب و بسيار مي باشد، پنداري با رنگ سبز تندي درهم آميخته است كه در كنار شكاف گوش جلوه خاصي دارد، كمتر رنگي مي توان يافت كه طاووس از آن در اندامش نداشته باشد، يا با شفافيت و صيقل فراوان و زرق و برق جامه اش آن را جلاي برتري نداده باشد. طاووس چونان شكوفه هاي پراكنده اي است كه باران بهار و گرماي آفتاب را در پرورش آن نقش چنداني نيست، و شگفت آور آنكه هر چند گاهي از پوشش پرهاي زيبا بيرون مي آيد، و تن عريان مي كند،پرهاي او پياپي فرو مي ريزند و از نو مي رويند، پرهاي طاووس چونان برگ خزان رسيده مي ريزند و دوباره رشد مي كنند و به هم مي پيوندند،تا ديگر بار شكل و رنگ زيباي گذشته خود را باز مي يابد، بي آنكه ميان پرهاي نو و ريخته شده تفاوتي وجود داشته باشيد يا رنگي جابجا برويد. اگر در تماشاي يكي از پرهاي طاووس دقت كني، لحظه اي به سرخي گل و لحظه اي ديگر به سبزي زبرجد و گاه به زردي زرناب جلوه مي كند
🌐 @Iran_Iran
#نهج_البلاغه
#خطبه۱۶۵_۲
عجز انسان از درك حقائق موجود در پديده ها راستي، هوشهاي ژرف انديش و عقلهاي پرتل
اش چگونه اين همه از حقائق موجود در پديده ها را مي توانند درك كنند؟ و چگونه گفتار توصيف گران، به نظم كشيدن اين همه زيبايي را بيان توانند نمود؟ و در درك كمترين اندام طاووس، گمانها از شناخت درمانده و زبانها از ستودن آن در كام مانده اند. پس ستايش خداوندي را سزاست كه عقلها را از توصيف پديده اي كه برابر ديدگان جلوه گرند ناتوان ساخت، پديده محدودي كه او را با تركيب پيكري پرنقش و نگار، با رنگها و مرزهاي مشخص مي شناسد، باز هم از تعريف فشرده اش زبانها عاجز و از توصيف واقعي آن درمانده اند. (پس چگونه خدا را مي توانند درك كنند؟) شگفتي آفرينش جانداران كوچك پاك و برتر است خدايي كه در اندام مورچه، و مگس ريز، پاها پديد آورد، و جانداران بزرگتر از آنها را نيز آفريد، از ماهيان دريا، و پيلان عظيم الجثه و بر خود لازم شمرد، كه هيچ كالبد جانداري را وانگذارد و به درستي اداره اش نمايد، جز آنكه ميعادگاهش مرگ و پايان راهش نيستي باشد.
وصف ويژگيهاي بهشت اگر با چشم دل به آنچه از بهشت براي تو ستودند بنگري، از آنچه در دنياست دل مي كني، هر چند شگفتي آور و زيبا باشد، و از خواهشهاي نفساني و خوشيهاي زندگاني و منظره هاي آراسته و زيباي آن كناره مي گيري، و اگر فكرت را به درختان بهشتي مشغول داري كه شاخه هايشان همواره به هم مي خورند، و ريشه هاي آن در توده هاي مشك پنهان، و در ساحل جويباران بهشت قرار گرفته آبياري مي گردند، و خوشه هايي از لولو آبدار به شاخه هاي كوچك و بزرگ درختان آويخته، و ميوه هاي گوناگوني كه از درون غلافها و پوششها سر بيرون كرده، سرگردان و حيرت زده مي گردي. شاخه هاي پرميوه بهشت كه بدون زحمتي خم شده در دسترس قرار گيرند، و چيننده آن هرگاه كه خواهد برچيند، مهمانداران بهشت، گرد ساكنان آن و پيرامون كاخهايشان در گردشند و آنان را با عسلهاي پاكيزه و شرابهاي گوارا پذيرايي كنند، آنها كه همواره از كرامت الهي بهره مندند تا آنگاه كه در سراي ثابت خويش فرود آيند و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند. اي شنونده اگر دل خود را به منظره هاي زيبايي كه در بهشت به آن مي رسي مشغول داري، روح تو با اشتياق فراوان به آن سامان پرواز خواهد كرد، و از اين
مجلس من با شتاب به همسايگي اهل قبور خواهي شتافت. خداوند با لطف خود من و شما را از كساني قرار دهد كه با دل و جان براي رسيدن به جايگان نيكان تلاش مي كنند.
🌐 @Iran_Iran
#نهج_البلاغه
#خطبه ۱۶۶
تحريض به الفت با يكديگر
احترام متقابل اجتماعي
بايد خردسالان شما از بزرگان شما پيروي كنند، و بزرگسالان شما نسبت به خردسالان مهربان باشند، و چونان ستم پيشگان جاهليت نباشيد كه نه از دين آگاهي داشتند و نه در خدا انديشه مي كردند، همانند تخم افعي در لانه پرندگان نباشيد كه شكستن آن گناه و نگهداشتن آن شر و زيانبار است. (به جاي جوجه، ماري از آن بيرون مي آيد)
آينده بني اميه مسلمانان، پس از وحدت و برادري به جدايي و تفرقه رسيدند، و از ريشه و اصل خويش پراكنده شدند، تنها گروهي شاخه درخت توحيد را گرفتند، و به هر طرف كه روي آورد. همسو شدند، اما خداوند مسلمانان را به زودي براي بدترين روزي كه بني اميه در پيش دارند جمع خواهد كرد، آن چنانكه قطعات پراكنده ابرها را در فصل پاييز جمع مي كند، خدا ميان مسلمانان الفت ايجاد مي كند، و به صورت ابرهاي فشرده درمي آورد، آنگاه درهاي پيروزي برويشان مي گشايد، كه مانند سيلي خروشان از جايگاه خود بيرون مي ريزند، (چونان (سيل عرم) كه دو باغستان شهر (سبا) را درهم كوبيد، و در برابر آن سيل هيچ بلندي و تپه اي برجاي نماند، نه كوههاي بلند و محكم، و نه برآمدگيهاي بزرگ، توانستند برابر آن مقاوت كنند) خداوند بني اميه را مانند آب در درون دره ها و رودخانه ها پراكنده و پنهان مي كند، سپس چون چشمه سارها بر روي زمين جاري مي سازد، تا حق برخي از مردم را از بعضي ديگر بستاند، و گروهي را توانايي بخشيده در خانه هاي ديگران سكونت دهد. بخدا سوگند! بني اميه پس از پيروزي و سلطه گري، همه آنچه را كه به دست آوردند از كفشان مي رود، چنانكه چربي بر روي آتش آب شود.
علل پيروزي و شكست ملتها اي مردم !اگر دست از ياري حق برنمي داشتيد، و در خوار ساختن باطل سستي نمي كرديد، هيچگاه آنان كه به پايه شما نيستند در نابودي شما طمع نمي كردند، و هيچ قدرتمندي بر شما پيروز نمي گشت، اما چونان امت بني اسرائيل در حيرت و سرگرداني فرو رفتيد. بجانم سوگند! سرگرداني شما پس از من بيشتر خواهد شد چرا كه به حق پشت كرديد، و با نزديكان پيامبر (ص) بريده به بيگانه ها نزديك شديد، آگاه باشيد، اگر از امام خود پيروي مي كرديد، شما را به راهي هدايت مي كرد كه رسول خدا(ص) رفته بود، و از اندوه بيراهه رفتن در امان بوديد، و بار سنگيني مشكلات را از دوش خود برمي داشتيد.
🌐 @Iran_Iran
#نهج_البلاغه
#خطبه ۱۶۷
در ابتداي حكومتش
ويژگيهاي قرآن
همانا خداوند بزرگ كتابي هدايتگر فرستاد، و نيكي و بدي خير و شر را آشكارا در آن بيان فرمود، پس راه نيكي در پيش گيريد كه هدايت شويد، و از شر و بدي پرهيز كنيد تا در راه راست قرار گيريد. واجبات! واجبات! در انجام واجبات كوتاهي نكنيد تا شما را به بهشت رساند، همانا خداوند چيزهايي را حرام كرده كه ناشناخته نيست، و چيزهايي را حلال كرده كه از عيب خالي است، و در اين ميان حرمت مسلمانان را بر هر حرمتي برتري بخشيد و حفظ حقوق مسلمانان را به وسيله اخلاص و توحيد استوار كرد. ويژگيهاي مسلماني: پس مسلمان كسي است كه مسلمانان از زبان و دست او آزاري نبينند، مگر آنجا كه حق باشد، و آزار مسلمانان روا نيست جز در آنچه كه واجب باشد. به سوي مرگ كه همگاني است، و فرد فرد شما را از آن گريزي نيست بشتابيد، همانا مردم در پيش روي شما مي روند، و قيامت از پشت سر، شما را مي خواند. سبكبار شويد تا به قافله برسيد كه پيش رفتگان در انتظار بازماندگانند، از خدا بترسيد، و تقوا پيشه كنيد زيرا شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا، و شهرها، و خانه ها و حيوانات هستيد خدا را اطاعت كنيد و از فرمان خدا سر باز مداريد، اگر خيري ديديد ب
رگزينيد، و اگر شر و بدي ديديد از آن دوري كنيد.
🌐 @Iran_Iran
#نهج_البلاغه
#خطبه ۱۶۹
هنگام حركت به بصره
ضرورت اطاعت از رهبري
همانا خداوند پيامبري راهنما را با كتابي گويا، و دستوري استوار برانگيخت، هلاك نشود جز كسي كه تبهكار است و بدانيد كه بدعتها به رنگ حق درآمده و هلاك كننده اند، مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرمايد، و همانا حكومت الهي حافظ امور شماست، بنابراين زمام امور خود را بي آنكه نفاق ورزيد يا كراهتي داشته باشيد به دست امام خود سپاريد. بخدا سوگند! اگر در پيروي از حكومت و امام، اخلاص نداشته باشيد، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت كه هرگز به شما باز نخواهد گردانيد و در دست ديگران قرار خواهد داد.
افشا توطئه ناكثين همانا ناكثين عهدشكن به جهت نارضايتي از حكومت من به يكديگر پيوستند، و من تا آنجا كه براي جامعه احساس خطر نكنم صبر خواهم كرد، زيرا آنان اگر براي اجراي مقاصدشان فرصت پيدا كنند، نظام جامعه اسلامي متزلزل مي شود، آنها از روي حسادت بر كسي كه خداوند حكومت را به او بخشيده است به طلب دنيا برخاسته اند. مي خواهند كار را به گذشته باز گردانند. حقي كه شما به گردن ما داريد، عمل كردن به كتاب خدا (قرآن) و سنت پيامبر (ص) و قيام به حق و برپا داشتن سنت اوست.
🌐 @Iran_Iran
#نهج_البلاغه
#خطبه ۱۶۹
هنگام حركت به بصره
ضرورت اطاعت از رهبري
همانا خداوند پيامبري راهنما را با كتابي گويا، و دستوري استوار برانگيخت، هلاك نشود جز كسي كه تبهكار است و بدانيد كه بدعتها به رنگ حق درآمده و هلاك كننده اند، مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرمايد، و همانا حكومت الهي حافظ امور شماست، بنابراين زمام امور خود را بي آنكه نفاق ورزيد يا كراهتي داشته باشيد به دست امام خود سپاريد. بخدا سوگند! اگر در پيروي از حكومت و امام، اخلاص نداشته باشيد، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت كه هرگز به شما باز نخواهد گردانيد و در دست ديگران قرار خواهد داد.
افشا توطئه ناكثين همانا ناكثين عهدشكن به جهت نارضايتي از حكومت من به يكديگر پيوستند، و من تا آنجا كه براي جامعه احساس خطر نكنم صبر خواهم كرد، زيرا آنان اگر براي اجراي مقاصدشان فرصت پيدا كنند، نظام جامعه اسلامي متزلزل مي شود، آنها از روي حسادت بر كسي كه خداوند حكومت را به او بخشيده است به طلب دنيا برخاسته اند. مي خواهند كار را به گذشته باز گردانند. حقي كه شما به گردن ما داريد، عمل كردن به كتاب خدا (قرآن) و سنت پيامبر (ص) و قيام به حق و برپا داشتن سنت اوست.
🌐 @Iran_Iran
#نهج_البلاغه
#خطبه ۱۶۸
پس از بيعت با حضرت
واقع بيني در مبارزه با ناكثين
اي برادران! از آنچه شما مي دانيد بي اطلاع نيستم، اما قدرت اجراي آن را چگونه به دست آورم؟ آنان با ساز و برگ و نيرو به راه افتادند، بر ما تسلط دارند و ما بر آنها قدرتي نداريم، هم اكنون بردگان شما با آنها مي جوشند، و باديه نشينان اطراف شما به آنها پيوسته اند، آنها در ميان شما زندگي مي كنند، و هر مشكلي را كه بخواهند بر شما مي بارند، آيا براي خواسته هاي خود تواناييد؟ مشكلات جنگ داخلي كاري كه پيش آمده از جاهليت است، شورشيان يار و ياور دارند، اگر براي كيفر دادنشان حركتي آغاز شود، مردم به چند دسته تقسيم مي شوند، گروهي خواسته هاي شما را دارند، و عده اي بر خلاف شما فكر مي كنند، و گروهي نه اين را مي پسندند و نه آن را، پس صبر كنيد تا مردم آرام شوند، و دلهاي مضطرب در جاي خود قرار گيرد، و حقوق از دست رفته با مدارا گرفته شود. اكنون مرا آسوده گذاريد، و در انتظار فرمان من باشيد، كاري نكنيد كه قدرت ما را تضعيف كند، اقتدار امت ما را متزلزل سازد و سستي و زبوني به بار آورد، اين جريان سياسي را تا مي توانم مهار مي كنم، اما اگر راه چاره اي نيابم با آنان مي جنگم (كه سرانجام درمان، داغ كردن است).
🌐 @Iran_Iran