#خاطرات_شهدا
از تهران که می خواستیم به منطقه برویم گفت ،
این سفر آخر من است . از او پرسیدم ،
از کجا میدانی ؟! . گفت ،
هم خواب دیدم و هم مثل روز برایم روشن است !
شب ها که همه می خوابیدند از چادر بیرون میرفت ، یه جای خلوت پیدا می کرد و با خدا همراه با اشک ، راز و نیاز می کرد و همواره کلام امیرالمؤمنین را زمزمه می کرد ،
بگذارید و بگذرید ، ببینید و دل نبندید ، که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت.....
#شهیدمجتبی_کردقره_چلو
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🆔 @iran_zamaneh
🆔 @iran_zamaneh