eitaa logo
بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
409 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
637 ویدیو
686 فایل
تاریخ معاصر ایران و دانشنامه انقلاب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻محمدجواد در مصاحبه با خبرگزاری : ◽️ آیت الله متاثر از آیت الله بود ◽️ خودش را از همه آخوندها بالاتر و آخوندتر می‌دانست 🔹آیت الله متاثر از آیت الله ربانی شیرازی بود. آقای ربانی بسیار قوی بود. همان جلسه‌ای که برای ختم آقا درسال 56 در گرفته شد و من هم در آن سخنرانی کردم، مبتکرش آقای ربانی شیرازی بود. 🔹 این فعلی به این شکل، در ذهنِ هیچ کس نبود؛ نه و نه دانشگاهی. حتی امام هم وقتی به ایران آمدند، بعد از مدتی به قم رفتند و گفتند می‌خواهم درس بخوانم. شرایط طوری شد که امام را [به تهران] برگرداند و این شرایط پیش آمد. مقدار زیادی از این ماجرا هم به اعتقاد من تقصیرِ روشن‌فکران بود. یعنی اینها طوری بد عمل کردند که [امام مجبور شوند به تهران بازگردند]. مثلاً خودِ . 🔹شما خاطراتِ بنی صدر را بخوانید؛ خاطرات نشان می‌دهد که این آدم یک آدمِ آخوندزاده متعین و متشخص و پولدار بود. پدرش آقا سید نصرالله بنی صدر، از نظر اموال و شخصیت، نمونه بود. ابوالفتح بنی صدر هم از همین خانواده است که مدتی دادستان کل کشور بود. اینها خانواده مهمی بودند و هستند. منتها این بنی صدر آخوندها را قبول نداشت و خودش را هم از همه بالاتر و آخوندتر می‌دانست! عیبش غرورش بود! من در آن نامه‌ای که (بعد از 14 اسفند) برایش نوشته‌ام، این را گفته‌ام. منظورم این است که از پیش از پیروزی انقلاب اسلامی یک چنین شکافی بین و بود. 🇮🇷 @iranemoaser👇👇👇
🌀خاطرات همسر امام، به قلم خودش: (21) ♨️ سیل خروشان در قم 🔹... عصر هفتم ماه بود، خورشید کم‌کم با دیوار خراب منزلمان خداحافظی می‌کرد، خاور سلطان کارگرمان آمد و گفت مردم می‌گویند امشب می‌آید و همه در وحشت هستند. من که فردی خونسرد و محکم و بی‌اعتنا به‌اینگونه حوادث بودم اهمیت ندادم ... از وقتی آقا [به حج] رفته بود، خاورسلطان در اتاق من می‌خوابید. سه ساله و علی سه‌ماه و نیمه بود. نیمه شب بود که بچه بیدار شد و من هم برای شیر دادن او بلند شدم دیدم خاورسلطان نیست... صدای کلید درب منزل آمد، فهمیدم بیرون رفته... آمد گفت سیل آمده و تمامی اهل محل رفته‌اند حرم حضرت معصومه ... سیل تا سر کوچه «نمد مالان» آمده است. که تا منزل ما کمتر از صد متر فاصله داشت ... صدای آب و « یاعلی یا‌علی» به‌گوش می‌رسید... با وجود این من خونسرد، خون‌سرد خون‌سرد بودم ... صدای آب نمی‌گذاشت خوابم ببرد و هیاهوی مردم هم مزید بر علت شده بود. سرم را زیر لحاف کردم و اتفاقاً درست عمل کردم، چون صبح از خواب بیدار شدم. 🔸پس از ادای نماز صبح دیدم صدای آب و جمعیت و فریاد یاعلی و یارسول بیش از انتظار است... دختر خاورسلطان را که منزلشان نزدیک منزلمان بود همراه خود کردم و برای تماشا روانه شهر شدم... تا آخر قم از طرف شرق گویی دریایی از آب بود، آبی که بسیاری از خانه‌ها را با خود پر کرده بود و تمام اجناس چوبی منازل را بر دوش می‌کشید، حتی متکاهایی که هنوز آب را کاملاً جذب نکرده بود شناور بودند. در مقابل چشم من آخرین دیوار اتاقی که سماور و چراغ در طاغچه‌اش بود خراب شد و همه در آب فروریخت، پیرمردی که خانه‌اش از سه روز قبل در مسیر سیل قرار داشت و جریان آب فرصت فرار را از او گرفته بود بالای درختی رفته و مشغول دعا بود. گفتند سه روز است که از توت‌ها نارس درخت استفاده می‌کند... 🔹در بعضی نقاط آب به چند متر می‌رسید، کوچه‌های قم مسیل بود، گوشه پل سابق که رو به روی بازار است خراب شده بود و در نتیجه آب درون مسجد و جلوی بازار را پر کرده بود و خیابان حضرتی خود رودخانه‌ای شده بود... در آن سال که به «سال سیلی» معروف و ماه جدید مردم قم و دهات اطراف آن شد، من بیست ساله بودم. دلم به شدت برای مردم سیل‌زده سوخت که همه‌چیز‌شان را از دست داده بودند ... غروب یکی از همسایگان دخترش رافرستاد که امشب هم سیل می‌‌آید... 👈🏻ادامه دارد.. 📚زندگینامه بانو (همسر امام) ص 94-93 🇮🇷 @iranemoaser
✳️ روایت فراق سیدمصطفی از زبان مادر! 🔻؛ الگوی حوزه انقلابی/12 🔹به طور کلی این و با هم رفیق بودند و به هم خیلی علاقه داشتند. مرگ داداش هم آقا را خیلی ناراحت کرد. من زن بودم و داد می زدم و گریه می کردم، ولی او مرد بود و مردمی که اطرافش بودند و نمی‌توانست گریه کند. 🔹در مردم می گفت من مصطفی را برای آینده اسلام می خواستم ولی در شب من می دیدم که گریه می کرد. مگر می شود پدر گریه نکند! آقا روز، خودش را نگه می داشت ولی من شب‌ها‌ بیدار بودم و می دیدم که واقعا گریه می کرد. برای به طور خاصی گریه می کرد. 🔹همین علاقه بود که برایش چهل نفر را برای نماز وحشت گرفت. و شب هفت شام داد.(به نقل از مادر، مصاحبه توسط خانم زهرا مصطفوی، یادها و یادمان ها ص 36) 🇮🇷 @IRANeMOASER