📅 چهل سال پیش در چنین روزی
📌 روزنامه #جمهوری_اسلامی ۱۲ اسفند ۱۳۵۹
🇮🇷 @IRANeMOASER
📅 چهل سال پیش در چنین روزی
📌 روزنامه #اطلاعات ۱۳ اسفند ۱۳۵۹
🇮🇷 @IRANeMOASER
📅 چهل سال پیش در چنین روزی
📌 روزنامه #کیهان ۱۳ اسفند ۱۳۵۹
🇮🇷 @IRANeMOASER
📅 چهل سال پیش در چنین روزی
📌 روزنامه #جمهوری_اسلامی ۱۳ اسفند ۱۳۵۹
🇮🇷 @IRANeMOASER
🔴سند عضویت محمد مصدق در مجمع ماسونی #آدمیت
14اسفند سالروز فوت محمد مصدق
📃متن سوگندنامه مصدق:
بتاریخ بیستم حمل اول ۱۳۲۵ این بنده درگاه #محمد_بن_هدایتاله ساکن تهران از صمیم قلب بمضمون شرح ذیل عرض میکنم که ای پروردگار عالم اقرار دارم که تو بمن شرافت و آدمیت عطا فرمودی و در ادای این حقوق و این موهبت عظمی هر قصوری که کرده باشم الان در حضور تو و بحق تو و قدرتت ، قسم میخورم که شان و حقوق دسته شریفه را در هر مقام #مادام_الحیاة با تمام قوای خود محفوظ و محترم نگاهدارم و هرگاه از تعهد خود نکول نمایم از فیض رحمت و پناه آخرت حضرتت بی نصیب بمانم . »
#مصدق
#فراماسون
#جامع_آدمیت
🇮🇷 @IRANeMOASER
♨️آشنایی گذرا با جامع ماسونی آدمیت
🔹علمای اسلام در مبارزه با ماسون ها و سازمان فراماسونری در ایران، ناصرالدین شاه را برای پیگرد و سرکوبی ماسونهای ملحد و جاسوس زیر فشار قرار دادند و او را ناگزیر کردند که بر خلاف خواسته و سیاست اربابان خود، تشکیلات فراماسونری را در ایران برچیند و کارگردانان آن را از برابر چشمان علما و مردم دور سازد و برخی از آنان را به ظاهر از ایران تبعید کند؛ لیکن بنیانگذار اصلی فراموشخانه، #میرزا_ملکمخان به شکل پنهانی در ایران ماند و به بنیاد لژی دیگر دست زد و سازمانی گسترده و ریشهای به نام « #جامع_آدمیت » را بنیاد نهاد.
🔸این مجمع دور از چشم علما و ملت اسلام زیر نظر یکی از جاسوسان انگلیس به نام « #میرزا_عباسقلی_خان_قزوینی» معروف به #آدمیت به فعالیت پرداخت و مانند سرطان در میان جامعه ایرانی ریشه دوانید و گسترش پیدا کرد. نوشتهاند:
🔹مجمع آدمیت از روزی که نخستین فعالیت خود را آغاز کرد در تهران و هجده شهر ایران مراکزی برای تبلیغ مرام آدمیت تشکیل داد. در تهران که مرکز فرقه آدمیت بود علاوه بر سازمانی که کلیه شعب شهرستان ها را اداره می کرد. شعبه ای به نام ( #جامعه_آتشکده ) نیز وجود داشت.
🔸از سرسپردگان به این مجمع فراماسونری، #سلیمان_میرزا_اسکندری است که پس از همپیمانی با رضاخان در سرکوبی آزاداندیشان، در پی سقوط وی یکباره رنگ عوض کرد و از بنیانگذاران حزب توده شد. (نهضت امام خمینی،ج 3، ص 40-39 و 64)
◀️پینوشت:
برخی ادعا کردهاند که جامع آدمیت توسط سازمانهای ماسونی بینالمللی مورد تأیید قرار نگرفته است اما در هر صورت عملکرد و ماهیت لژ آدمیت انطباق تامّ و کاملی با سایر لژهای ماسونی دارد و برای پذیرش یا عدم پذیرش ادعای ذکر شده دسترسی به اسناد بینالمللی فراماسونری هست که مدعیان عدم وابستگی «جامع آدمیت» به مرکزیت بینالمللی ماسونی فهرست یا سندی در این زمینه منتشر نکردهاند. در نتیجه میتوان جامع آدمیت را به لحاظ کارنامه، عملکرد و ماهیت با قاطعیت مجمعی ماسونی دانست.
🇮🇷 @IRANeMOASER
🔻فامیلبازی دکتر مصدق به روایت حسین مکی
14اسفند سالروز فوت محمد مصدق
حسین مکی:
🔹«دکتر احمد متین دفتری پسرعمو و داماد دکتر مصدق بود. پس از شهریور 1320 یکی دو سال در سنگر فراموشی مخفی شده بود و فقط در #دانشکده_حقوق تدریس میکرد و کسی به او کاری نداشت تا آنکه نمیدانم در یک مقالهای اظهار وجود کرده راجع به دموکراسی مطلبی در جریدهای نوشته بود.
🔸این خودنمایی مورد ایراد و اعتراض بسیاری از آزادیخواهان واقع شده بود، زیرا به طوری که معروف بود در دوره وزارتش مجری دستورات #مختاری رئیس شهربانی وقت بوده است و حتی #قاضی_دادگستری_زنجان، طبق دستور او، بدون آنکه سلب صلاحیت قضائی شود توسط مأموران شهربانی دستبند زده زندانی گردیده است.
🔹مقالات من در آن موقع در جراید تهران مورد توجه آزادیخواهان و سیاستگزاران بود ، شروع به نوشتن مقالاتی علیه #متین_دفتری در روزنامه داد نمودم. دو مقاله آن در زیر عنوان «رئیسالوزرای دوره دیکتاتوری دم از آزادی و دموکراسی میزند!» انتشار یافت.
روز بعد از انتشار مقاله مزبور (در سال 1324 مورخ 25شهریور) دکتر مصدق از من برای صرف ناهار به منزلش دعوت کرد.
🔸وقتی وارد اتاق #دکتر_مصدق شدم روزنامه داد و مقاله من که در زیر آن خط قرمز کشیده بودند روی میز کوچکی که در کنار اتاق بود توجه مرا جلب نمود.
🔹دکتر مصدق مطلقا راجع به مقاله مزبور مطلبی نگفت و مثل اینکه اصولا چنین مقالهای درج نشده است. زنگ زد و گفت ناهار را بیاورند. در تمام مدتی که نزد ایشان بودم همه گونه صحبتی شد جز صحبت از مقاله مزبور.
🔸پس از برچیده شدن سفره غذاخوری، از آن طرف در اتاق که متصل به ساختمان اندرون بود در زدند و معلوم شد کسی اجازه ورود میخواهد. دکتر مصدق گفت بفرمایید.
🔹خانمی موقر با روسری که فقط صورتش باز بود وارد اتاق شد. دکتر مصدق مرا به خانم خود و خانم خود را به من معرفی کرد.من به احترام ایشان برخاستم... مشار الیها پس از مبادله تعارفات معمولی به من خطاب نموده چنین بیان داشت:
شما به قدری با آقا نزدیک هستید و آقا به قدری به شما علاقمند است که مانند یکی از افراد فامیل نزدیک ما و حتی در حکم #اولاد_آقا محسوب میشوید، آیا نمیدانید که در یک خانواده باید صمیمت و صفا وجود داشته باشد و شما عضو این خانواده هستید؟ شما میدانید که دکتر متین دفتری داماد من است و جزو این #فامیل است؟ آن وقت شما مقالاتی علیه او مینویسید، این به #صمیمیت ما لطمه میزند...» و از این قبیل مطالب شرحی بیان داشتند.
🔸دکتر مصدق هم مانند من به حرفهای خانم گوش میداد و مطلقا دخالتی در موضوع و صحبتی نکرد و چنین وانمود که این مذاکرات برایش بیتفاوت است سکوتش نشان میداد که با نوشته من موافق است. بعدها در جریان همکاری سیاسی و مجلسی خلاف این رویه ثابت شد که خیلی به دکتر متین دفتری علاقمند است و برای خاطر او برخی از همرزمان خود را رنجانیده و در حقیقت وحدت را از بین برد...
🔹چند سال گذشت. دکتر متین دفتری به همراه هیئت اعزامی به آمریکا رفت و در مذاکرات دو نفری ( #مکگی معاون وزارت خارجه آمریکا و مصدق) به عنوان مترجم شرکت کرد و هرچه را که این دو نفر به یکدیگر گفته بودند شنید...
🔸ساعت 12صبح روز بعد از این ملاقات، #سفیر_انگلیس در آمریکا به دیدن آچسن وزیر خارجه آمریکا میرود و به موافقت مکگی-مصدق اعتراض کرده این موافقت را مخالف اصول اساسی دو جانبه (چرچیل-ترومن در جزیره برمودا) میداند.
🔹شاید بر اثر این قبیل خدمات بوده که پس از کودتای 28مرداد و تشکیل مجدد مجلس سنا و طی مدتی که از دوره مجلس مزبور گذشته بود دکتر متین دفتری به سمت #سناتور_انتصابی منصوب میگردد. »(دکتر مصدق و نطقهای تاریخی او،ص337-336، تألیف حسین مکی)
🇮🇷 @IRANeMOASER
🔴ماجرای چندبار قصد خودکشی مصدق در سال 1319
14اسفند سالروز فوت محمد مصدق
🔹آقای محمد مصدق به گفته حسین مکی، که از شخصیتهای بسیار نزدیک به وی محسوب میشود، در پنجم تیر 1319 توسط مأمورین بازداشت میشود. بازداشت و حبس با ذائقه احساساتی و کمتحمل مصدقالسلطنه سازگار نبود و تنها با یک شب بازداشت و یکبار بازجویی و پس از شنیدن این جمله که «شما تقصیری ندارید ولی عجالتا باید در زندان بمانید» به مرض هیستری (حمله) که بیسابقه هم نبود شدیدا مبتلا میشود.
🔸با گذشت 11 روز، رئیس زندان موقت (سلطان دادگستر) به وی اطلاع میدهد که او به #مشهد و در ادامه به یکی از شهرهای اطراف منتقل میشود و مجددا به بازداشت منتقل میشود.
🔹خانواده وی از مسافرتش مطلع میشوند از سرپاس درخواست میکنند که به علت ناخوشی آقای مصدق یک #آشپز هم با او روانه کنند که با این درخواست موافقت میشود و عصر روز 17تیر مصدق را از زندان به شهربانی میبرند و اشیائی که در زندان داشت با لوازم مسافرت در اتومبیل میگذارند تا هوا تاریک و معبر خلوت شود.
🔸چند نفر پایور با #جوانشیر دکتر را از شهربانی به طرف زندان مرکزی حرکت میدهند در بین راه که با اتومبیل تصادف میکنند به او تکلیف مسافرت مینمایند دکتر از سوار شدن خودداری میکند و خود را #بر_روی زمین میاندازد و اظهار میکند اگر در #زندان_مرکزی بماند چون از خانه برای او غذا میآورند خانوادهاش نگران نخواهند بود ولی اگر مسافرت نمود از روز حرکت تا وقتی که سرگذشت او معلوم شود خانوادهاش برای او نگرانند.
🔹از آنجائی که بایست امر اجرا شود اظهارات دکتر مورد توجه واقع نمیشود و او را جبرا وارد اتومبیل میکنند و حرکت میدهند. دکتر که وارد اتومبیل میشود جعبه دوای خود را پشت سر خود میبیند و تأثرات او تبدیل به وجد و شعف میشود و یقین میکند که با خوردن ادویه مسمومکننده که در آن داشته میتواند از مدت نگرانی کسان خود بکاهد.
🔸اتومبیل حرکت کرد و ساعت ده شب به #فیروزکوه رسید. یاور شریفی دستور داد که دکتر و شوفر در اتومبیل بمانند، سرپاسبان و آشپز در خارج مراقبت نمایند و خود یاوری هم میرود قدری استراحت کند.
🔹دکتر مصدق اینطور تصور میکند که هر قدر زودتر #خود_را_خلاص_کند بهتر است زیرا ممکن است جعبه دوا را از تصرف او خارج کنند و او را از انجام مقصود باز دارند.
🔸دکتر بدوا مهر خود را به سرپاسبان میدهد که نگین آن را بشکند و آن را از اعتبار بیندازد و همینکه شوفر به خواب میرود ده دانه قرص دیلائودید «ترکیبی از #تریاک» و مقداری حب سرفه که تریاک خالص آن را دکتر یک مثقال تخمین میزند و در جعبه بود بدون آنکه آب بخواهد و همراهان مقصود را دریابند صرف مینماید.
🔹از خوردن سم چیزی نگذشته بود که یاور رسید و اتومبیل حرکت کرد چون مقدار سم زیاد بود معده تحمل ننموده تکان اتومبیل هم کمک کرده دکتر استفراغ کرد ولی مقداری که جذب شده بود تا #شاهرود دکتر را بیهوش کرد...
🔸از مشهد تا #بیرجند 30 ساعت طول کشید و 23تیرماه ساعت سه بعد از ظهر دکتر را وارد زندان مینمایند... [کمتر از دو ماه بعد] دکتر مصدق امید نداشت که از زندان جان سالم به در برد، نه سم داشت که خود را مسموم کند و نه وسیلهای که #انتحار نماید. گاهی فکر میکرد که با #تیغ_صورتتراشی خود را خلاص کند ولی هروقت رئیس زندان لوازم صورتتراشی برای او میآورد آنقدر تأمل میکرد که کار دکتر تمام شود و آن را ببرد. یگانه راهی که به نظر دکتر میرسید این بود که بالای بام برود و خود را از آنجا پرت نماید و چون این کار نتیجه قطعی نداشت و ممکن بود که با حال بدتری تصادف کند از آن صرف نظر کرد...
در ادامه مصدقالسلطنه با وساطت ارنست پرون [چهره مرموز دربار پهلوی] آزاد میشود و قبل از ظهر 23آذر به تهران میرسد.»(دکتر مصدق و نطقهای تاریخی او،ص111-98، تألیف حسین مکی)
◀️پینوشت:
🔹بنا به گفته مکی مجموع بازداشت تا آزادی مصدق کمتر از شش ماه طول کشید و در این دوران هیچ شکنجهای متحمل نشد و آشپز مخصوص خود را هم همراه داشت با این حال در این بازه زمانی کوتاه وضع روحی وی آنقدر به هم میریزد که همچون کودکان برای اینکه در مرکز بماند خود را به زمین میاندازد، چندبار تصمیم به خودکشی میگیرد و به گفته حسین مکی(که به جهت رعایت اختصار آن را نیاوردیم) در اثر خیالزدگی مدام گمان میکرد که قصد #اعدام وی را دارند.
🔸با این ضعف روحی معلوم نیست جریانات به اصطلاح ملی-مذهبی، چگونه وی را به عنوان قهرمان خود معرفی کرده و میکنند؟! به راستی اگر چهرههای پرصلابت همچون مرحوم #آیتالله_کاشانی و البته پشتیبانی مردم نبود، ملی شدن صنعت نفت از عهده شخصیت ضعیفی همچون مصدقالسلطنة برنمیآمد.
🇮🇷 @IRANeMOASER
📅 چهل سال پیش در چنین روزی
📌 روزنامه #اطلاعات ۱۴ اسفند ۱۳۵۹
🇮🇷 @IRANeMOASER
📅 چهل سال پیش در چنین روزی
📌 روزنامه #کیهان ۱۴ اسفند ۱۳۵۹
🇮🇷 @IRANeMOASER
📅 چهل سال پیش در چنین روزی
📌 روزنامه #جمهوری_اسلامی ۱۴ اسفند ۱۳۵۹
🇮🇷 @IRANeMOASER
⁉️هواداران دکتر مصدق؛ پس از مرگ وی چه کردند؟
🔻بازنشر به مناسبت سالروز مرگ دکتر مصدق🔻
🔹«به دنبال در گذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۶ ، #روحانیون_مبارز درصدد بر آمدند که از این فرصت برای ضربه زدن به رژیم استفاده شود..و اعلامیه مشترکی با اعضای #جبهه_ملی و #نهضت_آزادی و حزب ملت صادر نمایند.
برای این منظور میان من(سیدحمید روحانی) و آقای ربانی شیرازی و داریوش فروهر ملاقاتی به عمل آمد..آقای فروهر پیشنهاد هرگونه اعلامیه ای را بکلی رد کرد و اظهار داشت :
چون در شرایط فعلی ساواک آماده است که هرگونه واکنشی را بشدت سرکوب کند، جبهه ملی و نهضت آزادی هم به این نتیجه رسیده اند که نیروهای خود را نباید به خاطر صدور اعلامیه از دست بدهند.
🔶.. بنابراین در درگذشت مصدق کوچکترین واکنشی از طرف هواداران (آنان) نشان داده نشد.نه مراسم تشییع و فاتحه برای او برگزار کردند و نه اعلامیه ای به مناسبت در گذشت او منتشر ساختند. تنها در چهلمین روز درگذشت مصدق مراسمی از طرف بازماندگان او در احمد آباد برگزار شد. در این مراسم شماری از اعضای «جبهه ملی» «نهضت آزادی» «حزب ملت ایران» شرکت داشتند، لیکن آنچنان مرعوب و وحشت زده بودند که حتی به خود جرأت ندادند تا نام مصدق را بیاورند! حتی اعلام هم نکردند که این مراسم به چه مناسبتی برگزار شده است!
🔹..در این مراسم از روحانیون آقای شجونی و من شرکت کرده بودند..ساواک هم برای شناسایی و تعقیب نگارنده هنگام بازگشت از مراسم احمد آباد، به طور سری عکسی گرفته و در پرونده من بایگانی کرده است .(سند ش۱۲۹)»
(نهضت امام خمینی،دفتر دوم،ص۳۰۷ و ۳۰۸)
🇮🇷 @IRANeMOASER