📚 اگرچه تمرکز پیرزاد در داستان بر بعد روانشناسی شخصیت کلاریس است ولی در سویههای دیگر روایت، نویسنده اشارات مبهم و گذارایی به داشناکها یا همان ارامنینان ملیگرا در بین ملل مختلف دارد ،حزبی که در جهت اتحاد ارامنه در نقاط مختلف دنیا در سال ۱۸۹۰ میلادی در تفلیس تشکیل شد.
اختلاف طبقاتی بین قشر کارمندان شرکت نفت و مردم عادی آبادان و خفقان سیاسی در آن برهه زمانی، نیز از دیگر سویههای مورد اشاره توسط نویسنده است. محوریت پیرزاد در این روایت، دغدغهها و دلمشغولیهای زنان است. وی با ارائه سوژههای بیاهمیت و دم دستی از زندگی روزمره زنان در حقیقت یکنواختی و ملال مستتر در این زندگی را نمایان میکند و تلاش میکند با پرده برداشتن از مشکلات آنان، قهرمانان داستانش را باورپذیر کند. قهرمانانی که با سلاح صبوری و طاقت و عشق به خانه و خانواده، در مواجهه با بی مهریها به مقابله برمیخیزند. پیرزاد خود بصراحت در مصاحبههایش اشاره دارد :«اینکه فکر کنیم زنان به مردان وابسته اند واقعاً مرا میرنجاند» و شاید به همین خاطر است که کلاریس در اواخر داستان عکس سایات نوا را پاره میکند و علیرغم رودستی که از امیل خورده، مجدداً خود را بازمییابد و در پایان داستان با غیب شدن ناگهانی خانواده امیل، این پروانهها هستند که در حیاط خانهاش به استقبالش میآیند...
✅ متن کامل یادداشت #حسین_آزاده بر رمان #چراغ_ها_را_من_خاموش_میکنم را اینجا بخوانید.
➡️ iranibekhanim.ir
➡️ https://t.me/iranibekhanim
➡️ instagram.com/iranibekhanim
در بررسی اجمالی مکتب جنوب با نامها و آثاری پیشرو مواجهه میشویم که بنوعی پرچمدار و لژیونر این مکتب محسوب میشوند. در حقیقت این مکتب در بطن خود وامدار نویسندگان مطرحی چون منوچهر شفیانی(قرعه آخر)، بهرام حیدری(مجموعه داستان لالی)، یارعلی پورمقدم(پاگرد سوم، هفت خاج رستم)، فرهاد کشوری(شب طولانی موسا)، علی مراد فدایی نیا، سید علی صالحی، قباد آذر آیین،...و تعدادی نامهای آشنای دیگر است که همگی برخاسته از خطه زرخیز مسجدسلیمان هستند. به سبب همین پتانسیل قوی ادبی در جای جای این اقلیم، موجبات رشد و شکوفایی مکتب جنوب فراهم و بهعبارتی این مکتب، آبروی داستاننویسی ایران محسوب میشود.
آذر آیین، نویسندهای متعهد از همین مکتب و برخاسته از مسجدسلیمان است، شهری شهره به اولین ها! اولین چاه نفت، تصفیهخانه آب، کارخانه تولید برق، فرودگاه، بیمارستان، راهآهن بین شهری، آزمایشگاه طبی، استخر، زمین فوتبال، اسکواش،گلف،...با توجه به اینکه جمعیت غالب مسجدسلیمان از طایفه ایل بختیاری هستند و این شهر در اوایل دهه چهل، خاستگاه صنعتی ایران بحساب میآمده است. به واقع سالهای جوانی نویسنده مصادف است با تقابل سنت و مدرنیته، و آذر آیین با تیز هوشی و فراست، ایدههای داستانی خود را، از همین بزنگاه تاریخی رقم میزند.
متن کامل یادداشت #حسین_آزاده بر مجموعه داستان #هجوم_آفتاب را اینجا بخوانید.
➡️ iranibekhanim.ir
➡️ https://t.me/iranibekhanim
➡️ instagram.com/iranibekhanim
داستان در واقع از پایان، آغاز میشود و در ادامه در فصلهای جداگانه نویسنده به شخصیتپردازی دقیق اعضای تیم ترور میپردازد. نویسنده با فضاسازیهای ملموس و تعلیقی که در روایت ایجاد میکند مرتباً خواننده را به پیگیری داستان ترغیب میکند. جولایی در روایت داستان خود ضمن ایجاد کشش و جذابیت، بدور ازهرگونه شعارزدگی، سعی در ارائه جهانبینی خود به خواننده را نیز دنبال میکند. نویسنده با اشاره به بیتفاوتی عامه مردم در پخش اعلامیه و یا عدم موفقیت گروه، درحقیقت به خواننده یادآوری میکند که برای ایجاد یک انقلاب و تحول در جامعه نیاز به آگاهی تودههای مردم است و انقلاب هیچوقت توسط یک گروه اقلیت مبارز به ثمر نمینشیند.
متن کامل یادداشت #حسین_آزاده بر رمان #سوءقصد_به_ذات_همایونی را اینجا بخوانید:
https://iranibekhanim.ir/blog/joolaaii-aazaade
➡️ iranibekhanim.ir
➡️ https://t.me/iranibekhanim
➡️ instagram.com/iranibekhanim