🌱
در شب عاشورا اول کسی که نسبت به اباعبدالله اعلام یاری کرد، همین برادر رشیدش ابوالفضل بود. آنچه که در تاریخ مسلم است، ابوالفضل بسیار رشید، بسیار شجاع، بسیار دلیر، بلند قد و خوشرو و زیبا بود (وَ کانُ یدْعی قَمَرَ بنی هاشم) که او را «ماه بنی هاشم» لقب داده بودند.
اینها حقیقت است. شجاعتش را البته از علی علیه السلام به ارث برده است. داستان مادرش حقیقت است که علی به برادرش عقیل فرمود: عقیل! زنی برای من انتخاب کن که «وَلَدَتْهَا الْفُحولَةُ» از شجاعان به دنیا آمده باشد. «لِتَلِدَ لی فارِساً شُجاعاً» دلم میخواهد از آن زن فرزند شجاع و دلیری به دنیا بیاید. عقیل، امّ البنین را انتخاب میکند و میگوید این همان زنی است که تو میخواهی. تا این مقدار حقیقت است. آرزوی علی در ابوالفضل تحقق یافت.
#استاد_شهید_مرتضی_مطهری
@iranjan60
🌱
روز عاشورا میشود، بنابر یکی از دو روایت، ابوالفضل میآید جلو، عرض میکند برادر جان، به من هم اجازه بفرمایید، این سینه من دیگر تنگ شده است، دیگر طاقت نمیآورم، میخواهم هرچه زودتر جان خودم را قربان شما کنم. من نمیدانم روی چه مصلحتی- خود ابا عبدالله بهتر میدانست- فرمود:
برادرم! حالا که میخواهی بروی، پس برو بلکه بتوانی مقداری آب برای فرزندان من بیاوری.
(این را هم عرض کنم: لقب «سقّا» (آبآور) قبلاً به حضرت ابوالفضل داده شده بود، چون یک نوبت یا دو نوبت دیگر در شبهای پیش ابوالفضل توانسته بود برود، صف دشمن را بشکافد و برای اطفال ابا عبدالله آب بیاورد. اینجور نیست که سه شبانه روز آب نخورده باشند؛ خیر، سه شبانه روز بود که [از آب] ممنوع بودند، ولی در این خلال توانستند یکی دو بار آب تهیه کنند. از جمله در شب عاشورا تهیه کردند، حتی غسل کردند، بدنهای خودشان را شستشو دادند)
فرمود: چَشم.
حالا ببینید چه منظره باشکوهی است، چقدر عظمت است، چقدر شجاعت است، چقدر دلاوری است، چقدر انسانیت است، چقدر شرف است، چقدر معرفت است، چقدر فداکاری است! یکتنه خودش را به این جمعیت میزند. مجموع کسانی را که دور این آب را گرفته بودند چهارهزار نفر نوشتهاند. خودش را وارد شریعه فرات میکند. اسب خودش را داخل آب میبرد. این را همه نوشتهاند: اول، مشکی را که همراه دارد پر از آب میکند و به دوش میگیرد. تشنه است، هوا گرم است، جنگیده است، همین طوری که سوار است تا زیر شکم اسب را آب گرفته است، دست میبَرد زیر آب، مقداری آب با دو مشت خودش تا نزدیک لبهای مقدس میآورد. آنهایی که از دور ناظر بودهاند گفتهاند اندکی تأمل کرد، بعد دیدیم آب نخورده بیرون آمد. آبها را روی آب ریخت. آنجا کسی ندانست که چرا ابوالفضل آب نیاشامید، اما وقتی بیرون آمد یک رجزی خواند که در این رجز مخاطب خودش بود نه دیگران. از این رجز فهمیدند چرا آب نیاشامید. دیدند در رجزش دارد خودش را خطاب میکند، میگوید:
ای نفس ابوالفضل!
میخواهم دیگر بعد از حسین زنده نمانی. حسین دارد شربت مرگ مینوشد، حسین با لب تشنه در کنار خیمهها ایستاده است و تو میخواهی آب بیاشامی؟! پس مردانگی کجا رفت؟ شرف کجا رفت؟ مواسات کجا رفت؟ همدلی کجا رفت؟ مگر حسین امام تو نیست؟ مگر تو مأموم او نیستی؟ مگر تو تابع او نیستی؟
هرگز دین من به من اجازه نمیدهد، هرگز وفای من به من اجازه نمیدهد.
😔💔
#استاد_شهید_مرتضی_مطهری
@iranjan60
🍃
[حضرت] ابوالفضل در برگشتن مسیر خودش را عوض کرد، خواست از داخل نخلستان برگردد (قبلاً از راه مستقیم آمده بود) چون میدانست همراه خودش یک امانت گرانبها دارد. تمام همّتش این است که این آب را به سلامت برساند، برای اینکه مبادا تیری بیاید و به این مشک بخورد و آبها بریزد و نتواند به هدف خودش نائل شود. در همین حال بود که یکمرتبه دیدند رجز ابوالفضل عوض شد. معلوم شد حادثه تازهای پیش آمده است. فریاد کرد:
وَاللهِ انْ قَطَعْتُموا یمینی
انّی احامی ابَداً عَنْ دینی
وَ عَنْ امامٍ صادِقِ الْیقینِ
نَجْلُ النَّبِی الطّاهِرِ الْامینِ
😭😭😭😭
به خدا قسم اگر دست راست مرا هم قطع کنید، من دست از دامن حسین برنمی دارم.
طولی نکشید که رجز عوض شد:
یا نَفسُ لا تَخْشَ مِنَ الْکفّارِ
وَابْشِری بِرَحْمَةِ الْجَبّارِ
مَعَ النَّبِی السَّیدِ الُمخْتارِ
قَدْ قَطَعوا بِبَغْیهِمْ یساری
در این رجز فهماند که دست چپش هم بریده شده است. این گونه نوشتهاند : با آن هنر فروسیتی که [در او] وجود داشته است، به هر زحمت بود این مشک آب را چرخاند و خودش را روی آن انداخت. دیگر من نمیگویم چه حادثهای پیش آمد، چون خیلی جانسوز است....😭
#استاد_شهید_مرتضی_مطهری
@iranjan60
💔
اشعاری است از مادرش امّ البنین، چون شب #تاسوعا معمول است که ذکر مصیبت این مرد بزرگ میشود، آن را هم عرض میکنم.
امّ البنین مادر #حضرت_ابوالفضل در حادثه کربلا زنده بود ولی در کربلا نبود، در مدینه بود. در مدینه بود که خبر به او رسید که در حادثه کربلا قضایا به کجا ختم شد و هر چهار پسر تو شهید شدند. این بود که این زن بزرگوار به قبرستان بقیع میآمد و در آنجا برای فرزندان خودش نوحه سرایی میکرد. نوشتهاند اینقدر نوحه سرایی این زن دردناک بود که هر که میآمد گریه میکرد، حتی مروان حکم که از دشمن ترین دشمنان بود.
این زن گاهی در نوحه سرایی خودش همه بچه هایش را یاد میکند و گاهی بالخصوص ارشد فرزندانش را. ابوالفضل، هم از نظر سنی ارشد فرزندان او بود، هم از نظر کمالات جسمی و روحی.
من یکی از دو مرثیهای را که از این زن به خاطر دارم برای شما میخوانم. به طور کلی عربها مرثیه را خیلی جانسوز میخوانند. این مادر داغدیده در این مرثیه جانسوز خودش گاهی این گونه میخواند، میگوید:
یا مَنْ رَأَی الْعَبّاسَ کرَّ عَلی جَماهیرِ النَّقَدِ
وَ وَراهُ مِنَ ابْناءِ حَیدَرَ کلُّ لَیثٍ ذی لَبَدٍ
انْبِئْتُ أنَّ ابْنی اصیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطوعَ یدٍ
وَیلی عَلی شِبْلی امالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
لَوْ کانَ سَیفُک فی یدَیک لَما دَنی مِنْک احَدٌ
میگویدای چشم ناظر، ای چشمی که در کربلا بودی و آن مناظر را میدیدی، ای کسی که در کربلا بودی و میدیدی، ای کسی که آن لحظه را تماشا کردی که شیر بچه من ابوالفضل از جلو، شیربچگان دیگر من پشت سرش بر این جماعت پست حمله برده بودند، ای چنین شخصی، ای حاضر وقعه کربلا، برای من یک قضیهای نقل کردهاند، من نمیدانم راست است یا دروغ، آیا راست است؟ به من اینجور گفتهاند، در وقتی که دستهای بچه من بریده بود، عمود آهنین به فرق فرزند عزیز من وارد شد، آیا راست است؟
😭😭😭😭
بعد میگوید :
ابوالفضل، فرزند عزیزم! من خودم میدانم اگر تو دست میداشتی مردی در جهان نبود که با تو روبرو بشود. اینکه آمدند چنین جسارتی کردند برای این بود که دستهای تو از بدن بریده شده بود....
😭😭😞😞
#استاد_شهید_مرتضی_مطهری
@iranjan60
🌱
إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِي ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ
بی گمان کسانی که دوست دارند زشتیها در (میان) مؤمنان شایع شود، عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است، و خداوند می داند وشما نمی دانید.
🍇سوره النور، آیه ۱۹
🎁هدیه به #استاد_شهید_مرتضی_مطهری
@iranjan60 🌹🍃
🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺
🌺
🌷 حضرت زینب (س) و احساس شخصیت - #عقیله_العرب
🔹در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه این درس [داشتن شخصیت] را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید، خواهر بزرگوارش زینب (س) بود.
✨راستی که موضوع عجیبی است : زینب با آن عظمتی که از اول داشته است - و آن عظمت را در دامن زهرا علیها السلام و از تربیت علی (ع) به دست آورده بود - در عین حال زینبِ بعد از کربلا با زینب قبل از کربلا متفاوت است، یعنی زینب بعد از کربلا یک شخصیت و عظمت بیشتری دارد.
😔ما میبینیم در شب عاشورا زینب یکی دو نوبت حتی نمیتواند جلوی گریهاش را بگیرد. یک بار آنقدر گریه میکند که بر روی دامن حسین بیهوش میشود و حسین (ع) با صحبتهای خودش زینب را آرام میکند:
«لا یذْهِبَنَّ حِلْمَک الشَّیطانُ» خواهر عزیزم! مبادا وساوس شیطانی بر تو مسلط بشود و حلم را از تو برباید، صبر و تحمل را از تو برباید.
✍حماسه حسینی، #استاد_شهید_مرتضی_مطهری، ج ۱ - #محرم
✍قسمت اول
@iranjan60
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌱
#استاد_شهید_مرتضی_مطهری :
برای علی بن الحسین فرصتی نظیر فرصت امام اباعبدالله پدر بزرگوارش پیدا نشد، همچنان که فرصتی نظیر فرصتی که برای امام صادق پدید آمد پیدا نشد، اما برای کسی که میخواهد خدمتگزار اسلام باشد همه مواقع فرصت است ولی شکل فرصتها فرق میکند.
ببینید امام زین العابدین به صورت دعا چه افتخاری برای دنیای شیعه درست کرده؟! و در عین حال در همان لباس دعا امام کار خودش را میکرد.
بعضی خیال کردهاند امام زین العابدین چون در مدتی که حضرت بعد از پدر بزرگوارشان حیات داشتند قیام به سیف نکردند، پس گذاشتند قضایا فراموش شود.
ابداً [چنین نیست]، از هر بهانه ای استفاده میکرد که اثر قیام پدر بزرگوارش را زنده نگه دارد. آن گریهها که گریه میکرد و یادآوری مینمود برای چه بود؟ آیا تنها یک حالتی بود مثل حالت آدمی که فقط دلش میسوزد و بی هدف گریه میکند؟! یا میخواست این حادثه را زنده نگه دارد و مردم یادشان نرود که چرا #امام_حسین قیام کرد و چه کسانی او را کشتند؟ این بود که گاهی امام گریه میکرد، گریههای زیادی.
روزی یکی از خدمتگزارانش عرض کرد: آقا! آیا وقت آن نرسیده است که شما از گریه باز ایستید؟ (فهمید که امام برای عزیزانش میگرید.)
فرمود: چه میگویی؟! یعقوب یک یوسف بیشتر نداشت، قرآن عواطف او را اینطور تشریح میکند: وَابْیضَّتْ عَیناهُ مِنَ الْحُزْنِ (۱) من در جلوی چشم خودم هجده یوسف را دیدم که یکی پس از دیگری بر زمین افتادند.
😭😭😭😭
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان (عج)
-----------------------------------
۱) یوسف/ آیه ۸۴ [چشمانش از گریه ناشی از غم فراق یوسف سفید شد]
@iranjan60
🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺
🌺
🌷 حضرت زینب (س) و احساس شخصیت - #عقیله_العرب
🔹در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه این درس [داشتن شخصیت] را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید، خواهر بزرگوارش زینب (س) بود.
✨راستی که موضوع عجیبی است : زینب با آن عظمتی که از اول داشته است - و آن عظمت را در دامن زهرا علیها السلام و از تربیت علی (ع) به دست آورده بود - در عین حال زینبِ بعد از کربلا با زینب قبل از کربلا متفاوت است، یعنی زینب بعد از کربلا یک شخصیت و عظمت بیشتری دارد.
😔ما میبینیم در شب عاشورا زینب یکی دو نوبت حتی نمیتواند جلوی گریهاش را بگیرد. یک بار آنقدر گریه میکند که بر روی دامن حسین بیهوش میشود و حسین (ع) با صحبتهای خودش زینب را آرام میکند:
«لا یذْهِبَنَّ حِلْمَک الشَّیطانُ» خواهر عزیزم! مبادا وساوس شیطانی بر تو مسلط بشود و حلم را از تو برباید، صبر و تحمل را از تو برباید.
✍حماسه حسینی، #استاد_شهید_مرتضی_مطهری، ج ۱ - #محرم
✍قسمت اول
@iranjan60
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺
🌺
🌷 حضرت زینب (س) و احساس شخصیت - #عقیله_العرب
🌷وقتی حسین به زینب میفرماید که چرا این طور میکنی، مگر تو شاهد و ناظر وفات جدم نبودی؟ جد من از من بهتر بود، پدر ما از ما بهتر بود، برادر همینطور، مادر همینطور، زینب با حسین این چنین صحبت میکند:
👤برادر جان! همه آنها اگر رفتند بالأخره من پناهگاهی غیر از تو داشتم، ولی با رفتن تو برای من پناهگاهی باقی نمیماند...
👌اما همین که ایام عاشورا سپری میشود و زینب، حسین (ع) را با آن روحیه قوی و نیرومند و با آن دستورالعملها میبیند، زینب دیگری میشود که دیگر احدی در مقابل او کوچکترین شخصیتی ندارد.
✍حماسه حسینی، #استاد_شهید_مرتضی_مطهری، ج ۱ - #محرم
✍قسمت دوم
@iranjan60
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺
🌺
🌷 حضرت زینب (س) و احساس شخصیت - #عقیله_العرب
🌷امام زین العابدین (ع) فرمود : ما دوازده نفر بودیم و تمام ما دوازده نفر را به یک زنجیر بسته بودند که یک سر زنجیر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمهام زینب بسته بود.
🍃میگویند تاریخ ورود اسرا به شام دوم ماه صفر بوده است. بنابراین بیست و دو روز از اسارت زینب گذشته است؛ بیست و دو روز رنج متوالی کشیده است که با این حال او را وارد مجلس یزید بن معاویه میکنند، یزیدی که کاخ اخضر او (یعنی کاخ سبزی که معاویه در شام ساخته بود) آنچنان بارگاه مجلّلی بود که هرکس با دیدن آن بارگاه و آن خدم و حشم و طنطنه و دبدبه، خودش را میباخت.
✍بعضی نوشتهاند که افراد میبایست از هفت تالار میگذشتند تا به آن تالار آخری میرسیدند که یزید روی تخت مزین و مرصّعی نشسته بود و تمام اعیان و اشراف و اعاظم سفرای کشورهای خارجی نیز روی کرسیهای طلا یا نقره نشسته بودند.
در چنین شرایطی این اسرا را وارد میکنند و همین زینب اسیر رنج دیده و رنج کشیده، در همان محضر چنان موجی در روحش پیدا شد و چنان موجی در جمعیت ایجاد کرد که یزیدِ معروف به فصاحت و بلاغت را لال کرد...
✍حماسه حسینی، #استاد_شهید_مرتضی_مطهری، ج ۱ - #محرم
✍قسمت سوم
@iranjan60
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺
🌺
🌷 حضرت زینب (س) و احساس شخصیت - #عقیله_العرب
👺یزید شعرهای ابن زبعری را با خودش میخوانَد و به چنین موقعیتی که نصیبش شده است افتخار میکند.
🌷زینب (س) فریادش بلند میشود:
"«اظَنَنْتَ یا یزیدُ حَیثُ اخَذْتَ عَلَینا اقْطارَ الْأرْضِ و افاقَ السَّماءِ فَاصْبَحْنا نُساقُ کما تُساقُ الْاساری انَّ بِنا عَلَی اللهِ هَواناً وَ بِک عَلَیهِ کرامَةً؟» ای یزید! خیلی باد به دماغت انداخته ای (شَمَخْتَ بِانْفِک!).
😒تو خیال میکنی اینکه امروز ما را اسیر کردهای و تمام اقطار زمین را بر ما گرفتهای و ما در مشت نوکرهای تو هستیم، یک نعمت و موهبتی از طرف خداوند بر توست؟!
✋به خدا قسم تو الآن در نظر من بسیار کوچک و حقیر و بسیار پست هستی و من برای تو یک ذره شخصیت قائل نیستم."
🍃ببینید، اینها مردمی هستند که به جز ایمان و شخصیت روحی و معنوی همه چیزشان را از دست دادهاند.
👌آن وقت شما توقع ندارید که شخصیتی مانند شخصیت زینب چنین حماسهای بیافریند و در شام انقلاب به وجود بیاورد؟ همانطور که انقلاب هم به وجود آورد.
✍حماسه حسینی، #استاد_شهید_مرتضی_مطهری، ج ۱ - #محرم
✍قسمت چهارم
@iranjan60
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺
🌺
🌷 حضرت زینب (س) و احساس شخصیت - #عقیله_العرب
👺یزید مجبور شد در همان شام روش خودش را عوض کند و اسرا را محترمانه به مدینه بفرستد، بعد تبرّی کند و بگوید : «خدا لعنت کند ابن زیاد را، من چنان دستوری نداده بودم، او از پیش خود این کار را کرد.»
🤔چه کسی این کار را کرد؟ زینب چنین کاری را کرد. در آخر جمله هایش اینطور فرمود:
«یا یزیدُ! کدْ کیدَک وَ اسْعَ سَعْیک ناصِبْ جَهْدَک فَوَ اللهِ لا تَمْحوا ذِکرَنا وَلا تُمیتُ وَحْینا».
🌷زینب علیها السلام به کسی که مردم با هزار ترس و لرز به او «یا امیرالمؤمنین» میگفتند، خطاب میکند که یا یزید! به تو میگویم: هر حقّهای که میخواهی بزن و هر کاری که میتوانی انجام بده اما یقین داشته باش که اگر میخواهی نام ما را در دنیا محو کنی، نام ما محو شدنی نیست؛ آن که محو و نابود میشود تو هستی.
💎چنان خطبهای در آن مجلس خواند که یزید لال و ساکت باقی ماند و خشم سراسر وجود آن مرد شقی و لعین را فرا گرفت و برای اینکه دل زینب را آتش بزند و زبان او را ساکت کند و برای اینکه زینب منقلب بشود، دست به یک عمل ناجوانمردانه زد:
😭😭😭با عصای خیزران خود به لب و دندان اباعبدالله اشاره کرد.
#الا_لعنت_الله_علی_القوم_الظالمین
✍حماسه حسینی، #استاد_شهید_مرتضی_مطهری، ج ۱ - #صفر
✍قسمت پنجم - آخر
@iranjan60
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺