eitaa logo
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
414 دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
7.4هزار ویدیو
17 فایل
من عاشق شهادت هستم و پیرو ولایت امام خامنه ای شهید حاج قاسم سلیمانی خادم الشهدا همه ثوابی که از مطالب این کانال قسمت بنده حقیر شود را تقدیم روح مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی میکنم انشاالله دست ما را هم بگیرد. @ya_hussein_s_adrekni
مشاهده در ایتا
دانلود
✨از شهدا شرمنده ام خیلی دیر به درک حقیقت وجودشان پی بردم از خداوند متعال و حضرات معصومین و شهدا ممنونم که به گریه های شبانه این حقیر جواب دادند و من را به عنوان مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها و حرم دختر سه ساله ی امام حسین علیه السلام برگزیدند.🍂 ✨ و حال که صهیونیست خونخوار و آمریکای جنایتکار و سعودی خیانتکار قصد براندازی حرم های اهل بیت را دارند و با حمله ناجوانمردانه و وحشیانه به زنان و فرزندان و طفل های شیرخواری که هیچ پناهی ندارند قصد کشور گشایی دارند. ✨ این وظیفه را برخود دیدم که به کمک این مردم بی گناه و دفاع از حرم اهل بیت بروم و از حضرت زینب و خانم رقیه ممنونم که به من حقیر لیاقت حضور را دادند و به مدد ایشان ما با عزت، پیروز و سربلند می شویم.🔅 🔖 فرازهایی از وصیت نامه @iranjan60
✨ در مورد انگیزه‌اش از ورود به حوزه، در پرونده تحصیلی‌اش چنین درج شده است: «علم الهی فقط در حوزه علمیه است و بر این باور بود که، راه‌های زیادی برای کسب مادیات وجود دارد، ولی من هیچ انگیزه مادی ندارم» و در عمل هم این صفت خود را ثابت کرد. ✨ تمام دارایی‌اش از مال دنیا یک چمدان قدیمی و چند دست لباس و تعدادی کتاب درسی حوزه بود که با خودش از نجف به سامرا آورده بود. ✨ با جدیت و سماجتی که داشت به جمع بچه‌های حزب الله عراق پیوست و با اصرار زیاد حدود 10 روز او را به عنوان مربی عقیدتی و مترجم زبان عربی در آموزش نظامی حضور داشت؛ اما از آنجا که عاشق روبرو شدن و جهاد علیه تکفیری‌ها و داعشی‌ها بود تاب و قرار ماندن نداشت و پس از مدت کوتاهی به جمع رزمندگان در منطقه عملیاتی فلوجه عراق پیوست. ✨ از آنجا که با تهذیب نفس در مدت 4 سال حضور در حوزه علمیه نجف اشرف خود را آماده پرواز و مستحق پریدن از این قفسه تنگ دنیا کرده بود، در اواسط مهرماه 94 مزدش را گرفت و به جمع شهدای مدافع حرم آل الله پیوست. @iranjan60
✨دایم مرا بانو و خانم جان صدا می کرد. ✨نمی توانست بیشتر از 10 دقیقه قهر یا ناراحت باشد. ✨هیچ درخواستی را رد نمی کرد حتی اگر پولی برای قرض دادن نداشت از دیگری می گرفت و امانت می داد و گاه همه موجودی جیبش را حتی اگر قرض گرفته بود کمک می کرد. ✨راهی که آقا مرتضی رفت عاقبت به خیری و به دلیل دستگیری از کار مردم بود. ✨دوست داشت زودتر از دوستانش شهید مدافع حرم شود و هر وقت رفتن او به سوریه لغو می شد ناراحت بود. ✨هر زمان تلویزیون از شهدای مدافع حرم می گفت مرتضی حسرت می خورد و به من می گفت باید از خانواده این شهیدان یاد بگیری و یک بار تاکید کرد «ببین همسر شهید چطور صحبت می کند، باید یاد بگیری» ولی من که هیچ وقت شهادت او را تصور نمی کردم ناراحتی ام را نشان می‌دادم اما مرتضی ول کن نبود، بارها مرا را بر مزار شهدای حرم می‌برد تا ذهنم آماده شود. ✍ راوی: همسر شهید @iranjan60
✨جنگاور بود، چترباز بود، دوره‌هایی که یک رنجر باید ببیند را گذرانده بود، کلاه‌سبز بود. از خیلی سال قبل‌تر مسوول حوزه بسیج و مسوول آموزش ناصحین شد و همیشه خودش را سرباز رهبر می‌‎دانست. ✨قبلا یکبار به عراق رفته بود، اما آن موقع ماموریتش طولانی نبود. محسن درست است که پسرم بود، اما پشت و پناهم بود، روزی هم که آمد و گفت می‌خواهد به سوریه برود می‌دانستم این راه، شهادت دارد، خودم هم در دوران دفاع مقدس جبهه بودم، می‌دانستم شرایط جنگ چگونه است. البته این را هم قبول داشتم که شهادت نصیب هر کسی نمی‌شود و این‌هایی که امروز می‌بینید شهید شده‌اند، برگزیده هستند. ✨محسن خیلی دوست داشت حضرت آقا را از نزدیک ببیند و حتی در وصیتنامه‌اش هم نوشته بود که آرزو دارم آقا دست مبارکشان را روی سرم بکشند که قسمت نشد و البته آقا بعد از شهادتش سر مزار محسن آمد و چند دقیقه‌ای ایستادند. ✍ راوی: پدر شهید @iranjan60
✨با آب و گُلی که آماده کرده بودیم، رفتیم پایین برای بدرقه‌اش. نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم ولی او همه را آرام می‌کرد. من، محمدرضا و محمدطاها تا سر کوچه با چشم دنبالش کردیم. خداحافظی‌اش خیلی غریبانه بود... لحظه آخر برگشت و همه‌مان را نگاه کرد و از کوچه رد شد. غربت سختی بود. شب رفتنش با شب شهادت برابر بود برایمان.... از سفرش تنها من می‌دانستم و بچه‌ها. ✨بعد از شهادت آقا محسن که با بچه‌ها به سوریه رفتیم، عنایت خاص حضرت زینب را دیدم. کاملاً مشخص بود که خانم حضرت زینب این راه را مدیریت می‌کند. یادم هست همانجا نیت کردم خاک مزار محسن را ببوسم که راه در چنین مسیری گذاشتی. حالا هم هرجا حس می‌کنیم به کمکی نیاز داریم، دست او را می‌بینیم. ✨یادم هست روزهایی که در سوریه بود ایامی بود که شبهات رفتن به سوریه بسیار زیاد مطرح می‌شد. شب‌ها کفش‌هایش را پشت در خانه می‌گذاشتم تا کسی متوجه نبودن او نشود. برای من انگار که حتی کفش‌های مرد خانه‌ام هم اعتبار دارد. ✍ راوی: همسر شهید @iranjan60
✨این حقیر از شما می‌خواهم که در بدترین شرایط جامعه و روزگار همچون گذشتگان در روزها و زمان‌های گذشته بر اعتقادات خود استوار بمانید و بر بصیرت خود بیافزایید و اسیر ترفندها و حیله‌های دشمن نشوید و نسبت به خودتان مراقبت داشته باشید. ✨از شما می‌خواهم که طبق دستورات خدا که در قرآن کریم آمده عمل کنید و آن‌را سرلوحه زندگی‌تان قرار دهید.فقط از خدا بترسید نه از خلق خدا به‌خاطر جایگاه شغلی و مادیات دنیا، یاور مظلومین باشید و به کسی ظلم نکنید. ✨همواره شهدا را به‌یاد داشته باشید و رهرو راه آنها باشید و همچون شهدا تابع محض ولایت فقیه باشید، مبادا از راه آن بزرگوار خارج شوید و او را تنها بگذارید و بدانید که او در زمان غیبت امام زمان (عج) ناخدای کشتی صراط مستقیم است و فراموش نکنید که امنیت این کشور را مدیون خون شهدا هستیم. ✍فرازهایی از وصیتنامه شهید eitaa.com/iranjan60 https://rubika.ir/rozesorkh
✨همیشه آرزو داشتم که سن و سالم زمانی باشد که جنگ و شهادت وجود داشته باشد و همیشه به دلیل اینکه به خاطر سن و سال کمم نتوانستم در هشت سال جنگ تحمیلی شرکت کنم حسرت میخورم.ولی امروز خوشحالم که شرایطی پیش آمد که بتوانم من هم به نوعی در این جهاد سهیم باشم. ✨به همه اقشار جامعه احترام بگذارید و با مردم با متانت و مهربانی سخن بگویید و امر به معروف و نهی از منکر را به شیوه ای که کسی از شما نرنجد و باعث ناراحتی دیگران نشود انجام دهید. ✨در این زمان که ما زندگی می‌کنیم با بصیرت باشید و راه درست را خودتان انتخاب کنید تا یک نفر ضد نفر دیگری صحبت کرد سریع مهر تایید نزنید و بصیرت داشته باشید و آگاه باشید که خداوند ناظر تمام اعمال ما هست. ✍فراز هایی از وصیتنامه شهید eitaa.com/iranjan60 https://rubika.ir/rozesorkh
✨امروزه همه به وضوح میبینیم در دنیا و به خصوص منطقه چه خبر است و ناامنی در اکثر بلاد مسلمین بیداد می کند و حتی تا مرزهای کشور عزیزمان هم رسیده است ✨و با تمام دشمنی ها و حرکات مزدورانه دشمنان اسلام و این مرز و بوم به فضل الهی و در سایه رهبری فرزانه و مقتدر کشور و نایب بر حق امام زمان،همه دنیا از امنیت و اقتدار ایران عزیز در شگفت هستند ✨لذا به عنوان برادر کوچکتر به همه شما عزیزان وصیت می کنم ولی فقیه و نایب امام زمان خود را تنها نگذارید که عزت و عاقبت بخیری ما و کشورمان در اطاعت بی چون و چرا از ولی امرمان است. ✨امید است سربازان جان برکف این فرزند خلف رسول الله باشیم و به فضل و مدد الهی و در سایه رهنمود های این عزیز زهرای مرضیه پرچم اسلام را با صلابت به صاحب اصلی آن امام زمان عجل الله تعالی فرجه تحویل دهیم انشاءالله. ✍فرازهایی از وصیتنامه شهید https://rubika.ir/rozesork http://eitaa.com/iranjan60
✨آقا رضا از پارتي‌بازي خوشش نمي‌آمد. بعد از جنگ كه برادرش مي‌خواست سربازي برود، هيچ اقدامي نكرد و برادرش سرباز ارتش شد و دو سال در دهلران خدمت كرد. من خيلي ناراحت شدم. گفتم چرا هواي برادرت را نداشتي. مي‌آورديش پيش خودت خدمت كند. او هم گفت نخواستم از موقعيتم سوءاستفاده كنم. تو راضي هستي آن دنيا گير بيفتم. راضي هستي آتش جهنم به من برسد؟ ✨يكي دو روز قبل از اعزامش به سوریه خانه ما آمد و با هم به خانه خواهرش رفتيم. قول گرفته بود به آنها چيزي نگويم اما من دلم رضا نداد و ماجرا را به دخترهايم گفتم. آقا رضا شب اينجا ماند و صبحش چند تا نان سنگك گرفته بود. گفتم رضا جان تو نباشي من چطور لب به اين نان‌ها بزنم. فقط گفت دعا كن عاقبت به خير شوم. من هم گفتم خدايا هرچه مي‌خواهد به او بده. بعد از من خداحافظي كرد و اجازه نداد تا حياط بدرقه‌اش كنم. گفت پاهايت درد مي‌كند. اين آخرين ديدارمان بود. آقا رضا از در خارج شد و ديگر بازنگشت. ✍راوی‌: مادر شهید http://eitaa.com/iranjan60 https://rubika.ir/rozesork
✨ برادرم وقتی سوریه می رفت هیچ خبری از او نداشتیم. وقتی مطلع شدیم که خبر شهادتش را برای ما آوردند. ✨ برادرم اولین بار که رفت سال نود و دو بود، سه چهار ماهی به دنبال او گشتیم و پیدایش نکردیم تا اینکه خودش برگشت. به او گفتیم نمیگی مامان دق می کنه کجا بودی تا الان؟ فقط یک جمله گفت: بادمجون بم آفت نداره تهران بودم. ✨ ماه صفر که تمام شد دوباره عباس غیبش زد اینبار به خاطر تجربه قبلی گفتیم تهران رفته که یک دفعه خواهرم و برادرم استخوان درد شدیدی گرفتند و وسط همان بود که هفته عباس به مامانم زنگ زد گفت: من کربلام. ✨ مامانم به او گفت تو بدون اجازه من کربلا رفتی درسته؟ عباس هیچ جوابی نداد، فقط گفت مامان سلام بده روبروی حرمم. ✨ آخر هفته خبره شهادتش را به ما دادند، مادرم عصبانیتش خاموش شد و استخوان درد خواهر و برادرم خوب شد. خواهرم گفت: استخون استخونو خبر میکنه. ✍راوی: خواهر شهید https://rubika.ir/rozesor http://eitaa.com/iranjan60
✨فرزندم معلم و دوست دانش آموزان بود و با عمل به شاگردان خود درس معنویت می داد، حتی برای رفتن به سوریه هم می گفت: من می روم تا درسی باشد برای شاگردانم تا نگویند معلم ما نشست و به حرف خود عمل نكرد. ✨ نماز برای مجید همه چیز بود و هر وقت صدای اذان را می شنید، عبای خود را به تن می كرد و به نماز می ایستد، همچنین به شركت در نماز جمعه بسیار اهمیت می داد و شاگردان خود را با تشویق، همراه خود به مصلا می برد. ✨ دیگران برایمان نقل كرده اند كه مجید تلاش بسیاری برای كمك به دانش آموزان نیازمند و همچنین آموزش قرآن در مناطق محروم شهر قم انجام داد كه هیچ وقت راجع به آن با خانواده اش سخن نگفت. ✨ انگار فرزندم همیشه كنار من است و یك لحظه هم از نظرم دور نمی شود، در خواب هم به دوستش گفته بود؛ من مهمان امیر المومنین (ع) و اهل بیت هستم و این نشان می دهد شهدا زنده اند و اعمال و رفتار ما را می بینند. ✍ راوی: پدر شهید https://rubika.ir/rozesor http://eitaa.com/iranjan60
✨به چند نکته توجه ویژه‌ای داشت، اول اینکه اعتقاد داشت دعا و عبادت وقتی موثر است که همراه با دلجویی از بندگان خدا و کمک به آن‌ها باشد. همیشه سعی می‌کرد کمک‌های مالی و غیرمالی به نیازمندان داشته باشد. در کنار نماز اول وقت، در حد ممکن عمل به متسحبات را هم داشت. ✨دوم اینکه دعا برای تعجیل ظهور امام زمان (عج) ورد زبانش بود. در این باره نیز مطالعات زیادی انجام می داد که کتاب‌ها را به عنوان یادگاری برای دخترمان نگه داشتم و در نهایت به امر ورزش اهمیت زیاد می داد. ✨در خصوص علت انجام این سه عمل، می‌گفت: «انجام و فهم این اعمال می‌تواند به سلامتی روحی و جسمی یک فرد کمک کند.» من نیز معتقدم توجه به این موارد کمک شایانی به ارتقای سطح جامعه خواهد داشت، زیرا اثرات فوق العاده‌‌ی این اعمال را در وجود همسرم دیدم... ✍راوی: همسر شهید http://eitaa.com/iranjan60 https://rubika.ir/rozesor