📌#نـــــبرد_قرقیسیا
#قسمت1
✅1 . نبرد قرقیسیا در روایتهای اسلامی
☘روایتهای #شیعه و اهل #سنت به نبرد قرقیسیا اشاره کرده و از بزرگی و بی نظیر بودن این رویداد سخن گفته اند . امام باقر (ع) در روایتی خطاب به #میسر ضمن پرسش از فاصله محل اقامت او تا قرقیسیا به بزرگی و بی سابقه بودن نبردی که در این منطقه رخ خواهد داد اشاره کرده، می فرمایند:
💫ای میسر! از اینجا تا قرقیسا چقدر راه است؟ عرض کردم: همین نزدیکیها است، در ساحل #فرات قرار دارد . پس فرمودند: اما در این #ناحیه واقعه ای رخ خواهد داد که مانند آن از زمانی که خداوند تبارک و تعالی، آسمانها و زمین را آفریده اتفاق نیفتاده و تا زمانی هم که آسمان ها و زمین برپا هستند مانند آن اتفاق نخواهد افتاد . سفره ای است که درندگان زمین و پرندگان آسمان از آن سیر می شوند (3) .
✨و نیز از ایشان نقل شده است که:
💫همانا واقعه ای برای فرزندان #عباس و #مروانی در قرقیسیا روی خواهد داد که پسر نوجوان در آن پیشامد پیر گردد و خداوند هر گونه یاری را از ایشان برگیرد و به پرندگان آسمان و درندگان زمین الهام کند که از #گوشت_تن ستمگران خود را سیر کنید . سپس #سفیانی خروج خواهد کرد (4) .
💫امام باقر (ع) در روایت دیگری به ارتباط نبرد قرقیسیا و خروج سفیانی اشاره کرده، می فرمایند:
✨سپاهیان سفیانی از قرقیسیا عبور خواهند کرد و در آنجا به نبرد خواهند پرداخت، پس صد هزار نفر از ستمگران در آنجابه قتل خواهند رسید . آنگاه سفیانی سپاهی را به سوی #کوفه روانه می سازد که تعداد آنها به هفتاد هزار نفر می رسد (5) .
💫آن حضرت همچنین به شمار #کشته_شدگان در این نبرد اشاره کرده، می فرمایند:
✅شهری در طرف شرق ساخته می شود که در آن حوادثی روی می دهد که هرگز مردم آن زمان نظیر آن را نشنیده اند . آنگاه آن حادثه و یک حادثه دیگر که در #شام روی می دهد مجموعا چهار صد هزار #کشته برجای می گذارد و به دنبال آن حضرت #مهدی ظاهر می شود و هرگز سپاهش شکست نمی خورد (6) .
پی نوشتها:
1 . سلیمان، کامل، روزگار رهایی، ترجمه علی اکبر مهدی پور، ص 894، به نقل از: الحاوی للفتاوی، ج 2، ص 136 .
2 . همان، ص 896 .
3 . دخل، علی محمد علی، الامام المهدی، ص 344 .
4 . الطوسی، محمد بن الحسن، کتاب الغیبه، ص 422، ح 12 .
5 . المجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 237 .
6 . سلیمان، کامل، همان، ص 1120، به نقل از: بشارة الاسلام، ص 56 .
7 . فقیه، محمد، السفیانی و علامات الظهور، ص 127 .
8 . کورانی، علی عصر ظهور، ترجمه عباس جلالی، ص 130 .
9 . ابن حماد، الفتن، ص 195، ح 797 .
10 . همان، ص 208، ح 838 .
11 . قاموس اعلام ترکی، ج 5
ادامه دارد...
@iranjan60
🏴و #عین حرف اول #عشق است
مثل حرف اول #عاشورا 🖤
▪عاشورا یعنی
قطرات اشكی كه امام حسین(ع)
برای فردای اهل بیت خویش ریخت
▪عاشورا یعنی
جمع كردن خارهای بیابان در شب تاریك، یعنی سیراب كردن كودك شیرخواره با سرانگشتان پیكانی تیز
▪عاشورا یعنی
ضجه های كودكانی غریب در صحرایی سوزان ، یعنی فرو رفتن خارهای بیابان در پاهای كودكانه ای كه به دنبال عشق ندای لبیك سرداده بودند
▪عاشورا یعنی
اوج مردانگی و ایستادگی، یعنی تجسم تمام غیرتهایی كه در چشمهای نجیب #عباس سو سو میزد
▪عاشورا یعنی
دلدادگی به سرچشمه پاكیها،یعنی طعم شیرین عطش در كنار یار،پیامد عشق ورزی به نور
▪عاشورا یعنی
پر كردن مشك آب در عین عطش ، یعنی پرپر شدن و دم بر نیاوردن ، یعنی به آسمان پرتاب كردن خون گلوی شش ماهه ای كه از تشنگی به چشمان پدر خیره شده بود،یعنی دفن كردن تمام احساس خویش در پشت خیمه ها
▪عاشورا یعنی
وادع آخرین خواهری خسته با برادری از جنس نور، یعنی عین صداقتی كه در آسمانها نظیر نداشت
▪عاشورا یعنی
فرود همه غیرت های آسمان در زمین و پرواز همه پاكیها به آسمان،یعنی تمام معصومیت و مظلومیت حق در برابرباطل
▪عاشورای حسینی تسلیت باد.
▪️عزاداریهاتون قبول باشه
▪️التماس دعای فرج
@iranjan60
💠 شجاعت شهید
💟مجید خیلی شجاع بود
خیلی مردونه جنگید برا حمایت از دین جانش را میداد. نترس و شجاع بود...
💟مجید تو #حرم گریه میکرد😭 که
بی بی بخرتش، میگف ببین اشکامو
بی بی، نوکرت اومده ببین منو بخر،
⇜بزار بشم فدات
⇜بشم مثل #عباس مثل علی اکبرت
⇜تکه تکه بشم
⇜بزار مثل علی اصغرت لب تشنه جون بدم ..
خوش به سعادتت😔
#شهید_مجید_قربانخانی
@iranjan60
💠 شجاعت شهید
💟مجید خیلی شجاع بود
خیلی مردونه جنگید برا حمایت از دین جانش را میداد. نترس و شجاع بود...
💟مجید تو #حرم گریه میکرد😭 که
بی بی بخرتش، میگف ببین اشکامو
بی بی، نوکرت اومده ببین منو بخر،
⇜بزار بشم فدات
⇜بشم مثل #عباس مثل علی اکبرت
⇜تکه تکه بشم
⇜بزار مثل علی اصغرت لب تشنه جون بدم ..
خوش به سعادتت😔
#شهید_مجید_قربانخانی
@iranjan60
یا حضرت عباس علیه السلام
#نماز
در جلسه مشترکی که با بعضی برادران در قرارگاه تاکتیکی داشتیم، می خواستیم نماز را به جماعت بخوانیم. از یکی از برادران خواستیم که پیشنماز بایستد. پای وی به شدت آسیب دیده بود. وقتی از او خواستند امام جماعت شود، ابتدا رد کرد. چندتا از فرماندهان ما از جمله #بروجردی اصرار کردند. هرچه او گفت نمی تواند #نماز بخواند، قبول نکردند. او هم مجبور شد برود جلو صف #نماز.
رکعت اول را خواندیم. وقتی می خواست برای رکعت دوم از جا بلند شود، ناخوداگاه گفت: یا حضرت #عباس!
همه زدند زیر #خنده و #نماز به هم خورد. او برگشت و گفت: بابا من که گفتم من رو جلو نفرستید.
او از شدت درد پا نتواسته بود جلو خودش را بگیرد و این جمله را به زبان آورده بود.
هدیه به روح مطهر شهیدان #شهیدان صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
https://rubika.ir/rozesorkh
http://eitaa.com/iranjan60
https://rubika.ir/Qassem13
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄