eitaa logo
شور و نشاط و امید (۱)
115 دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
24.7هزار ویدیو
43 فایل
.. ...: فرهیخته گرامی سلام احتراما بمنظور لبیک گفتن به توصیه رهبر معظم انقلاب جهت حضور فعال وشایسته درفضای مجازی گروهی از دلسوزان فرهنگی وانقلابی یک گروه وصحفه مجازی درپیام رسان ایتا بانام شورونشاط وامید با شناسه ورود @iranma1400
مشاهده در ایتا
دانلود
19.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 ‌. ⁉️یادتونه داستان شهیدی که برگه امتحانی فرزندش رو بعد از شهادتش امضا کرده بود 🔆حالا بعد چندین سال از زبان دختر شهید اصل ماجرا رو بشنوید 🌹شهید حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی صالحی خوانساری در 30 بهمن 1362 در دره‌شهر سنندج توسط گروهک تروریستی کومله ترور شد و بر اثر اصابت گلوله به سر و دست به شهادت رسید . . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹 . ▫️امروز بصورت اتفاقی سر از گلزار شهدای امامزاده ابراهیم آمل درآوردیم. تو گلزار شهداش غواص دست بسته ای بود. اسمش منصور بود.سید منصور مهدوی نیاکی ، متولد ۱۳۴۶ آمل.پدرش کاسب بود و مادر خانه دار.سال ۱۳۶۲ دانش آموز سوم دبیرستان رشته تجربی بود که رفت جبهه و تا زمان شهادت بیش از ۱۷ ماه با عضویت بسیجی تو جبهه ها حضور داشت....غواص بود و تو عملیات کربلای چهار ( ۴ دی ۱۳۶۵) با دست بسته به همراه ۱۷۴ غواص دیگر زنده به گور شد و بشهادت رسید...تصویری که مشاهده میکنید مربوط به شهید مهدوی میباشد که دستانش را با سیم بسته بودند...شادی روحش صلوات🇮🇷 . ▪️نوشتم یه شهیدِ، خوندی غواص ▪️نوشتم پر پرِ، خوندی گل یاس ▪️نوشتم کربلا ی چهار، دستاش ▪️نمیدونم چرا میخونی "عباس" . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
41.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 دوم ؛ روز سختی بود برای بچه‌های فریدونکنار و مازندران....لشکر کربلا حسینش را از دست داد. . 📆 دوم اردیبهشت ۱۳۶۶ _ ماووت ( رزمندگان لشکر ویژه ۲۵ کربلا ) وداع مرتضی قربانی با پیکر خونین یار و رفیق و برادرش حاج حسین بصیر + تشییع پیکر در هفت تپه .... . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹 آه از انگشتر و انگشت به یغما رفته... 📸عکس دیده نشده از انگشتان بریده سردار شهید حاج حسین بصیر ( شهادت ۲ اردیبهشت ۱۳۶۶) . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹 . 📝 در یکی از دست‌نوشته‌های محمدرضا قبل از عملیات بستان نوشته بود : «رزمندگان داخل اتاق نشسته بودند. وارد سنگر که می‌شدی، همه اسلحه به دست، با سربندهای «لا اله الا الله» یا «ابا عبدالله» آماده نشسته بودند. وقتی می‌پرسیدی: چرا مثل شب‌های قبل شوخی نمی‌کنید؟ جوابی نمی‌آمد! خدایا این عزیزان، قبل از شهادت به چه می‌اندیشند؟! دست هر کس قلمی و کاغذی بود. وقتی می‌پرسیدی: چه می‌کنید؟ فقط سر بالا می‌کردند و می‌گفتند: «وصیت‌نامه!» به راستی شاید اینان از شهادت خود باخبر بودند.» . 🩸 محمدرضا علیپور اهل در مورخه ۱۰ ۱۳۶۵ در رسید.شادی روحش 🇮🇷 . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
18.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ . 🎙 علی فرزند احمد از خاطرات و دلاورمردی . . 💢 مجروح شد ، ترکش خورد به گردنش. پرفسور سمیعی رفت عملش کنه ؛ بخاطر اینکه یوقت تو بیهوشی اصرار نظامی رو احیانا فاش نکنه ؛ نزاشت بیهوشش کنن ...دکتر سمیعی خودش تعجب کرد ؛ گفت من نمیدونم کشوری چطور این درد رو تحمل کرد. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹شهیدی ک خلعت زیبای شهادت را با لباس دامادی عوض کرد..! 📄 فرازی از وصیت‌نامه : خواهـرم! گرچه یک روز آرزو داشتید که برادرتان را داماد کنید و اما بدانید دامادیم روزی است، که در خونِ سرخ غلطان باشم و در خون خود شناور باشم و در آن روز، آن لحظه، لحظه دامادی من است و بدانید عروسِ من ”شهادت“ است. 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹 . ▫️رفقا دیروز یکی از رفقای قدیمی م بهم زنگ زد و از کرامات شهید علاالدینی مطلبی رو برام تعریف کرد و دلم نیومد تو کانال منتشرش نکنم.دوستم میگفت : مدتی بخاطر اجاره خونه و تمدیدش ذهنم درگير بود و ناراحت بودم که نکنه صاحبخونه اجاره رو زیاد بالا ببره و منم نتونم از پسش بر بیام و شرمنده‌ی خانواده م بشم.طبق عادت یه روز رفتم سر مزار شهید جلال و موضوع رو باهاش در میون گذاشتم که آره قضیه از این قراره و حواست بهم باشه. . ▫️چند روزی گذشت ؛ تا همین دو روز پیش دیدم صاحبخونه به گوشیم زنگ زد ، گفت فلانی خونه اید ؟ گفتم چطور ، گفت میخوام ببینمتون ، خلاصه تو دلم گفتم آخ این الان میخواد بیاد بحث مبلغ اجاره خونه رو حتما مطرح کنه...میگفت : به اتفاق خانمش اومدن خونه مون و به محض ورود شروع کرد به بوسیدنم و فقط میگفت اصلا نگران اجاره نباش.تو دلم گفتم این چی میگه...گفتم چی شد حاج آقا ؟؟؟؟ گفت دیشب خواب دیدم یه جوون خوش سیمایی اومد پیشم و خودش و معرفی کرد که من شهید جلال علاالدینی هستم ، مزارم تو گلزار شهدای امامزاده اسماعیل قائم شهره، ازت میخوام هوای این زوج که مستاجرتونه داشته باشی، دست و بالشون خالیه ، مبلغ اجاره رو اگه میخای بالا ببری ( این مبلغ ببر بالا فقط) هواشون و داشته باش.بیدار شدم و الان اومدم بهت بگم ، نگران نباش اصلا ، اجاره ‌ی امسالتو همون مبلغ پارسال بده ، بالا نمی‌برم...((( شادی روح سردار شهید جلال الدین علاالدینی صلوات🇮🇷🌷))) .
28.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 هر سه تا بچه ش تو لشکر ویژه ۲۵ کربلا بودند...سال ۶۴ پسرش علی شهید شد .ده ماه بعد تو شب عملیات کربلای چهار پسر دومش مهدی شهید شد ، برادرش عسگری رفت جنازه ی داداشش رو بیاره اونم شهید شد و مادر در یک شب دو شهید تقدیم انقلاب کرد و شد مادر سه شهید... . ▪️ ، همین چند ماه پیش بود خدمت و سه شهید رسیدیم...اما در همین مدت کوتاه هر دو عزیز به شهیدانشان پیوستند. روحشان .🌷 . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹 هر جا کار بیخ پیدا می‌کرد، این دو لشکر خط شکن بودن ...‌هر عملیاتی که می‌شد کنار هم مکمل هم بودند.تو کربلای پنج انقدر نزدیک هم میجنگیدن که خیلی از شهدای کرمان و مازندران باهم یکی شده بودند. . 💢لشکر ویژه ۲۵ کربلا و لشکر ۴۱ ثارالله را می‌گویم...حاج قاسم و بچه هایش در کربلای پنج دوشادوش شیران لشکر ویژه ۲۵ کربلا مردانه ایستادند و حماسه آفریدند. .خودش تو سوریه بین رزمندگان زینبیون گفته بود ، اگر از من بپرسند قشنگ ترین روزهای عمرت کی بود ؟ گفت : اون روزی که ( خطاب به حاج کمیل) با این مرد بزرگ و نيروهايش تو کانال شلمچه میجنگیدیم. . . ( 📷 سمت راست ۷۰ درصد سردار عبدالعلی عمرانی از ویژه ۲۵ ، و حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ کربلای پنج_دی ماه ۱۳۶۵🇮🇷) . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹 علی اکبر دهقان (یک روز قبل از ۲۲ ۱۳۶۴ ) . صبح بود. این چند کلمه را می خواهم بنویسم. خانواده عزیز و بهتر از جانم نور چشم و رنج کشیده ام شما برایم خیلی زحمت کشیده اید من مدیون زحمت های شما هستم. امیدوارم که آن دنیا شما را شفاعت کنم. خانواده عزیز امشب می خواهم به سوی خدا بروم اگر خدا مرا قبول کند.همسرم در خط امام باشید و پشتیبان ولایت فقیه باشید. سفارشهایم این بود. امیدوارم مرا ببخشید اگر شما را ناراحت کردم امیدوارم مرا ببخشید. به امید پیروزی خداحافظ. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
🌹 | از آمل تا خیابان کشوردوست ✍️خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با خانواده‌های حاضر در مراسم عزاداری شهادت امام رضا علیه‌السلام در حسینیه‌ امام خمینی (ره) ١۴٠۴/٠۶/٠٢ 📖 با همه فرق داشت. میان آن‌همه خانم با چادر مشکی، چادر چیت‌ گلدار پوشیده بود و پیراهن وال نخی. چین و چروک‌های عمیق دست و صورتش نشان می‌داد، عمری تجربه در سینه دارد. برخلاف همه‌ی خانم‌های قسمت ویژه که عکس‌ شهدای جنگ دوازده‌روزه را سر دست گرفته بودند، او عکسی کهنه در دست داشت. مراسم که تمام شد خودم را به پیرزن چادر گل‌گلی رساندم. همین که مرا دید پرسید: «دخترم یعنی دیگه ما آقا رو نمی‌بینیم؟» از آمل آمده بود، نوه‌اش کنار دستش نشسته بود. زن جوان گفت: «من مادربزرگم رو همراهی کردم. ایشون مادر شهید یحیی اسلامی هستن. من هم دختر شهید حسین اسلامی.» تشنه‌ی دیدار بودند، رنج راه را به جان خریده بودند و حاج‌خانم، نشسته بر صندلی رد رفتنِ رهبر را نگاه می‌کرد، تسبیح می‌انداخت و ذکر می‌گفت. پرسیدم: «قبلا هم برای دیدار اومده بودید؟» زن جوان پاسخ داد: «اولین بارمه. مادربزرگم خیلی سال پیش یه‌بار اومده بودن. خیلی وقت بود چشم انتظار بودیم. وقتی بهمون زنگ زدن از آمل تا اینجا پرواز کردیم.» 📝به قلم فاطمه دولتی . 💢کانال خبری @shohadayeiran57