eitaa logo
مدرسه علمیه تخصصی آیت الله میرزا یوسف ایروانی ره
1.9هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
604 فایل
آدرس: قم، پردیسان،خیابان بلوار 22 بهمن(نبش خیابان اقلیمی)جنب بانک پاسارگاد تلفن: 025 3262 8023_25
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️مسیر طلبگی❤️ قبل از اینکه وارد حوزه بشم اتفاق بزرگِ دیگه ای برام رخ داده بود.... محجبه شدنم! _همه همکلاسی هام میدونستن چقدر بلند پروازم...سال آخر دبیرستانم بود و شبانه روز درس می‌خوندم که تو کنکور با ی رتبه عالی و صدالبته ی دانشگاه عالی تر قبول بشم از آزمون هایی ک تو قلم چی میدادم معلوم بود که به آرزوهای خودم و خانوادم نزدیکم همیشه رتبه یک یا نهایتا دو تو سطح شهر. تو همون روزایی ک با جدیت برا کنکور درس میخوندم از دوستام شنیدم روحانی مستقری ک تو محلمون کار فرهنگی میکرد، برادخترای هم سن و سال من کلاس میزاره کلاسا تقریبا هر روز برگزار میشد ولی من شرکت نمیکردم(چون فقط درس میخوندم) تقریبا بعد از یکماه، ب اصرار یکی از دوستانم منم تصمیم گرفتم برم سر کلاس با قشر طلبه ها آشنایی نداشتم ولی باتوجه به چیزایی ک از اطرافیان شنیده بودم،چندان برام خوشایند نبودند..‌. (*در واقع حرفهای اطرافیان، تصورهای ذهنی من رو شکل داده بود نه حقایق موجود....*) میخواستم کلاس ها رو شرکت کنم و این برام عجیب بود!!! ته قلبم خوشم اومده بود از مباحث🙃 تا اینکه یکی دو ماه گذشت ی صداهای خوبی می‌شنیدم از درونم فطرت پاکِ من بیدار شده بود! _ تصمیم گرفته بودم چادر بپوشم رفتم از کمد مامانم چادرشو برداشتم و پوشیدم، با خودم گفتم با اینکه اصلا بهم نمیاد ولی مهم نیست چون من چادر رو برا زیباتر شدن ظاهرم انتخاب نکردم بلکه برای زیباتر شدن باطنم انتخاب کردم _چادری ک شدم برا همه عجیب بود،ازجمله خودم باورم نمیشد این فاطمه ی جدید خودم باشم! اما آرامشی ک از قِبَل این تغییرات بهش رسیده بودم رو دوست داشتم _چند ماه مونده بود ب کنکورم و همچنان محکم درس میخوندم تا اینکه ی روز با دوستام رفتیم امامزاده ای ک نزدیک خونمون بود متوجه تماس روحانی محلمون رو‌ گوشیم شدم و پاسخ دادم بعد از سلام و احوالپرسی بی مقدمه به من گفتن شما باید وارد حوزه علمیه بشی چون خیر شما در اینه و ی سری توضیحات دیگه از حوزه فقط ی تصویر سیاه تو ذهنم بود اما پیشنهاد ایشون برام ناراحت کننده نبود _بعد از قطع تماس داخل امامزاده نشستم و کمی فکر کردم ب صحبتهاشون کمی درد دل کردم کمی اشک ریختم و فقط ب این فکر میکردم ک چطور سرنوشت و مسیر زندگیم در طول چند ماه اینقدر تغییر کرد _تصمیم گرفتم برم حوزه و وقتی خواب بسیار زیبایی دیدم ک مربوط ب خودم بود و حوزه رفتم،تصمیمم قطعی تر شد دل گرم شدم ک مسیر رو درست انتخاب کردم و در نهایت، علی رغم تمام مخالفتها، طلبه شدن رو انتخاب کردم☘️ «و آخرُ دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين و پايان گفتار ما اينست كه: حمد و سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است.» 🌺