eitaa logo
مجتمع فرهنگی امام رضا علیه السلام
7.7هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
11هزار ویدیو
352 فایل
✅کانال مجتمع فرهنگی آموزشی امام رضا علیه السلام @ircom_8 🔹آدرس : چیتگر- بلوار کوهک- خیابان نسیم 16 غربی- مجتمع امام رضا علیه السلام @ircom8admin ادمین کانال مجتمع ✅لینک کانال ها و لوکیشن مجتمع امام رضا(ع): https://takl.ink/ircom_8/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | 📝 | 🌷تفنگ خیلی دوست داشت هر چه پول تو جیبی جمع می‌کرد تفنگ می خرید، تا کلاس پنجم دبستان باید با او به مدرسه می‌رفتم و می‌ماندم تا مدرسه تمام شود و برگردانمش خانه، خیلی به من وابسته بود، بعد از دبیرستان، باید خدمت سربازی می‌رفت، اصلا دوست نداشت، به هر دری زد که محل خدمتش تغییر کند، در نهایت هم در پرند خدمت کرد، وقتی هم که خدمت رفت حرف گوش نمی‌داد، به جای پوتین با دمپایی در پادگان می‌گشت که با این کارها فرمانده‌اش را ناراحت می‌کرد، اگر قرار بود در برف پست دهد زنگ می‌زد خانه که من در برف نمی‌مانم، ما تماس می‌گرفتیم و خواهش می کردیم نگذارند در برف نگهبانی دهد، همین چیزها بود که باعث تعجب مان می‌شد وقتی می خواست سوریه برود. 📍 بسیجی شهید مجید قربانخانی متولد ۲۹ مرداد ماه ۱۳۶۹ ه.ش. می باشد. «شهید مدافع حرم مرتضی کریمی با مجید دوست بود. گویا در بسیج با هم آشنا شده بودند. یک بار مرتضی از مجید می خواهد به هیئت آن‌ها برود. اسباب تحولات مجید از همین جا آغاز شد. البتّه ناگفته پیداست که منشأ اثر این تحولات ریشه در باورهایی داشت که سرشت شهید قربانخانی با آن‌ها آمیخته شده بود. نفس سلیم مجید مثل آتش زیر خاکستری بود که در انتظار یک تلنگر نشسته بود تا صفای وجودش را بروز دهد. 💎 پدر شهید می‌گوید:‌«مجید بچه زبر و زرنگی بود و درآمد خوبی داشت. غیر از ماشین نیسان، یک زانتیا هم برای سواری خودش داشت. اما عجیب دست و دلباز بود و اگر مستمندی را می‌دید، هرچه داشت به او می‌بخشید. فکر هم نمییکرد که شاید یک ساعت بعد خودش به آن پول نیاز پیدا کند. گاهی طی یک روز کلی با نیسانش کار می‌کرد، اما روز بعد پول بنزینش را از من می‌گرفت! ته توی کارش را که درمی آوردی می‌فهمیدی کل درآمد روز قبلش را بخشیده است. واقعاً دل بزرگی داشت، تکه کلامش این بود که «خدا بزرگ است می‌رساند.» 🔶 فرمانده یگان فاتحین تهران می گوید: شب قبل از آغاز عملیات متوجّه شدم مجید با یکی دیگر از دوستانش در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبی‌ ات مشخص است . چند بار گفتم بپوشان». پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود». کتاب مدافعان حرم، ناصرکاوه روی آدرس بزنید ادامه را مطالعه کنید👇 از چاقوی ضامن‌دار و قلیان تا پاک شدن در خان‌طومان + عکس - مشرق نیوز https://www.mashreghnews.ir/news/825527/%D8%A7%D8%B2-%DA%86%D8%A7%D9%82%D9%88%DB%8C-%D8%B6%D8%A7%D9%85%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D9%82%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%A7-%D9%BE%D8%A7%DA%A9-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B7%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
✨شهیدان را نیازی به گفتن و نوشتن نیست ، آنان نانوشته دیدنی و خواندنی هستن....☁️ باز هم ساعت به وقت  قرار تپش قلبهاست ❤️ برای شنیدن عاشقانه هایی که شهیدان خلق کردن... سلام دوستان✋"علی مرتضوی" هستم متولد ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۳ خوشحالم که امروز تو جمع دلهای شهدایی تون هستم😍 ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ می فرمایند:👇 برای رسیدن به عرفان کامل دو راه و دو مکان بیشتر وجود ندارد ؛ یا در حرم اباعبدالله(ع) یا در مجلس ابا عبدالله (ع) … 💥 شهید علی مرتضوی تمام آرزویش رسیدن به کربلا و زیارت امام حسین (ع) بود ولی دست تقدیر الهی برایش "شهادت" را رقم زده بود... شهید مرتضوی در مجالس ارباب آنچنان عزاداری خالصانه می کرد و طوری با عشق و حرارت برای امام حسین(ع) اشک می ریخت که تمام افراد را تحت شعاع قرار می داد و خیلی ها با گریه و زاری علی, برای مولا گریه می کردند... اگر بخواهیم اولین خصوصیت شهید مرتضوی را برای شما بگم یک کلام است 🌷باشنیدن نام امام حسین(ع) و حضرت زهرا (س) می لرزید، فریاد می کشید, گریه می کرد و اشک می ریخت...😰 "علی عاشقی بود که همه عاشقش بودند." 💥 او عاشق اباعبدالله الحسین (ع) بود... برای امام حسین (ع) می سوخت و با تمام وجود اشک می ریخت. از روی سوز و از روی اعتقاد اشک می ریخت و وقتی دعا می خواند و قبل از همه و بیشتر از همه، خودش گریه می کرد... و به قول آیت الله بهجت (ره)👈 با سیدالشهدا (ع) راه صد ساله را یک شبه رفت.
هدایت شده از مکتب شهدا_ناصرکاوه
❇️ ❗️❗️ 1⃣ سپهبد قرنی ، اولین رییس ستاد ارتش پس از انقلاب اسلامی در ۳ اردیبهشت۱۳۵۸، در دوران دولت موقت مهندس بازرگان،توسط گروهک فرقان به شهادت می رسد. 2⃣ سپهبد صیاد شیرازی،جانشین ستاد کل نیروهای مسلح،در۲۱ فروردین۱۳۷۸ ، در دوران ریاست جمهوری محمدخاتمی ،توسط گروهک منافقین به شهادت می رسد. 3⃣سپهبد سلیمانی،فرمانده نیروی قدس سپاه،در۱۳ دی ۱۳۹۸، در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی،توسط ارتش آمریکا به شهادت می رسد. ⛔️چند نکته: 🔻هر ۳ شهید بزرگوار از نیروهای مخلص و وفادار به امام و انقلاب بودند. 🔻 فاصله شهادت سپهبدهای شهید انقلاب ۲۰ سال می باشد. 🔻هر ۳ شهید عزیز در دورانی به شهادت رسیده اند که کشور به خاطر مسایل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دچار اختلاف و اعتراض و چالش بوده است. 🔻 هر ۳ شهادت در دوران دولتهای متمایل به غرب که به دنبال مذاکره و سازش بوده اند،اتفاق افتاده است. ✅ هر زمان در داخل کشور وحدت کمتری وجود داشته و دولت ها به جای سیاست مقاومت و نگاه به درون ، به دنبال سازش و نگاه به بیرون بوده اند،آسیپ پذیرتر شده ایم. 🖌 زندگینامه و خاطرات شهید صیاد شیرازی را در آدرس زیر مطالعه کنید👇 https://b2n.ir/z25474
☀️عاشق امام زمان(عج) بود 🌷باید تأکید کنم که مسلماً ذکر و یاد امام مهدی(عج) در رفتارهای ایشان تاثیر فوق العاده‌ای داشت. به عنوان مثال من گاهی می‌دیدم که ایشان نیت شان را از پرداخت صدقه، سلامتی امام زمان(عج) عنوان می‌کرد و معتقد بود که این نیت، موارد دیگر را نیز دربر می‌گیرد و بالاترین مسئلت‌ها است. بنابراین، دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر(عج) همیشه ورد زبان ایشان بود. امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن (حتی سوره‌ای از قرآن) یا زیارت عاشورا کند؛ اگر هم فراموش می‌کرد، تلاوت را قطع می‌کرد و بعد از دعای فرج، ادامه می‌داد. گویا احساس می‌کرد که بدون دعای فرج اعمال اش مقبول نیست و باید آن مقدمه و آن دعا برای سلامتی حضرت حجت(ع) همیشه وجود داشته باشد. این مسئله برای ما هم عادت شده و حتی بچه‌ها نیز از ایشان یاد گرفته‌اند که همیشه اعمال و دعاهایمان را با دعا برای سلامتی امام عصر(عج) آغاز کنیم. بسیار دیده بودم که ایشان در شرایط و موقعیت‌های مختلف، نشسته یا ایستاده، در حال تماشای تلویزیون یا حین راه رفتن، گویی ناخودآگاه چیزی از ذهن و دلشان می‌گذشت و دست بر سر می‌گذاشت و به امام زمان(عج) سلام می‌داد. نمی‌دانم در آن شرایط چه چیزی به دل ایشان خطور می‌کرد ولی این برای من همیشه جای تعجب بود که چطور همیشه و در هر حال، ارتباط شان برقرار است. اینگونه نبود که فقط در موقعیت‌های خاص به یاد حضرت (عج) بیفتد یا دیگران به ایشان یادآوری کنند، بلکه در هر شرایطی در زندگی روزمره گویا این ارتباط حفظ می‌شد... ☀️مراسم عروسی بدون گناه 🌷عروسی ما ۱۸ فروردین ۸۶ همزمان با میلاد پیامبر اکرم (ص) بود. جشن عروسی در یک سالن برپا شد. مراسم عروسی‌مان به لطف خدا ذره‌ای گناه نداشت. دلمان می خواست شب اول زندگی مان همراه با نور معنویت باشد و اهل بیت (ع) مهمان مجلس‌مان شوند. آن شب نمازمان را قبل از آمدن مهمان‌ها در اتاق عقد سالن، اول وقت خواندیم. آقا جواد جلو ایستادند و من به ایشان اقتدا کردم و بعد مراسم همراه با مولودی برگزار شد. آن شب آقا جواد برخلاف آنچه مرسوم است، به مجلس خانم‌ها نیامدند. از قبل قرارمان همین بود. گفته بودند: «من اصلا در مجلس خانم‌ها پا نمیگذارم. اصلا نمی‌پسندم. هم خانم‌ها به سختی می‌افتند و هم من معذبم». عکسی از ایشان را که همان روز در عکاسی گرفته بودیم، آماده کردند و در مجلس خانمها گرداندند. کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصرکاوه راوی : همسر شهید مدافع حرم، جواد الله کرمی ۱۹ اردیبهشت
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت یک پاسدار برای نجات جان پسر مسعود رجوی، سرکرده فیلم متعلق به شهید لاجوردی است که منافقین به وی لقب «ج ل اد خمینی» داده بودند!!
اگر او را نماد مقاومت لبنان بنامیم، بیراه نگفته‌ایم. فردی که حدود ۳۰ سال از عمر خود را در زندان‌های اسرائیلی سپری می‌کند تا عنوان «سردار اسرا» را از آن خود کند. ، در حالی که تنها ۱۶ سال داشت به‌ همراه سه تن از,جبهه خلق برای آزادی فلسطین به شمال اراضی اشغالی نفوذ کردند و به محل اقامت "دانی هاران" بزرگترین دانشمند اتمی رژیم صهیونیستی در شهر "نهاریا" یورش بردند و جهت انجام عملیات تبادل اسرا با زندانیان فلسطینی او را اسیر کردند. در همین زمان با نیروهای پلیس مواجه و با آنان درگیر شدند که در جریان این درگیری یکی از نیروهای پلیس رژیم صهیونیستی کشته شد. در این درگیری دو تن از همراهان قنطار شهید می شوند, ولی خود وی و "احمد أبرص" دستگیر شدند... سمیر در دادگاهی صوری به پنج بار حبس ابد و نیز ۴۷ سال حبس محکوم شد... آزاده معروف لبنانی است که بعد از سپری کردن حدود سه دهه اسارت که در جریان تبادل اسرای لبنانی با اسرائیل در آزاد شده بود، در حمله جنگنده‌های صهیونیستی به شهر جرمانا در حومه جنوبی دمشق به شهادت رسید... @ircom_8
اين فرمانده رشيد اسلام ، آنقدر شجاع و خلاق و دلير بی باک بود که فرماندهان ارشد عراق نيز بر اين امر معترف بودند... سرانجام اين دلاور شجاع اسلام در 9 فروردين سال 67 در عمليات والفجر 10 در منطقه عمومي سيد صادق، شانه دري بر روی ارتفاعات (باني بنوک) به همراه ياران و همرزمان خود در اثر بمب باران شيميايي بعثي ها  به شهادت رسید... حسين املاکي حسيني زيست و حسینی شهيد شد و شهادتش الگو و درسي فراموش ناشدني شد به نام, ايثار به امت عزيز اسلامی... چرا که در هنگام بحبوحه جنگ و نبرد و آتش حملات و شيميايي دشمن حسين املاکي به بسيجي ای که ناله و استمداد و کمک مي طلبيد، حسين ماسک صورتش را برداشت و بصورت بسيجي بست و در نهايت هر دو شهيد شدند هم بسيجي و هم حسين املاکي ... مقام معظم رهبری در رابطه با ایثار فوق العاده این شهید فرمودند: شهيد املاكي شما، كه توي ميدان جنگ شيميايي زدند و خودش هم آنجا در معرض شيميايي بود، بسيجي بغل دستش ماسك نداشت، شهيد املاكي ماسك خودش را برداشت بست به صورت بسيجي همراهش!... "قهرمان يعني اين!"... کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه
🌹شهید مختارسلیمانی در کلام حاج همت👇 💥پس از شرکت در چندین عملیات در غرب کشور، به جبهه های جنوب شتافت و در لشگر 27 حضرت رسول، ابتدا فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر و سپس فرماندهی گردان میثم تمار را برعهده گرفت و با این سمت در عملیات والفجر مقدماتی شرکت نموده و با همرزمان خود، چنان رشادتهایی از خود نشان دادند که ذکر آن در این سطور نمی گنجد... بنا بر نقلی، مختار و یارانش 5 شبانه روز بدون حتی لحظه ای خواب در مقابل پاتک های کمرشکن دشمن مقاومت نموده و سرانجام مواضع خود را تثبیت کردند... 💥 در مرحله سوم عملیات رمضان به معاونت یک گردان منصوب شد. مختار حین عملیات رفته بود راننده وسرنشینان یک تانک را به هلاکت رسانده بود وخودش پشت تانک نشسته و آنرا به غنیمت آورده بود... 💥به دنبالش عملیات مسلم شد که او به فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر منصوب شد. مختار بار دیگر در این عملیات به شدت مجروح شد. اما دوباره به سرعت خودش را به منطقه رساند تا در مرحله مقدماتی عملیاتی والفجر، فرماندهی گردان میثم را به عهده بگیرد... 💥 یک پاسگاهی داریم به نام پاسگاه رشیدیه عراق، که یک جنگ بسیار سخت و طاقت فرسایی بین ما و نیروهای عراقی برای تصرف آن در گرفت. این مرد بزرگ در زیر رگبارهای تانک و خمپاره و توپ از خودش توان زیادی نشان داد. وقتی که من از پشت بیسیم صدایش می کردم، خجالت می کشیدم با او صحبت کنم. آنقدر گلویش گرفته بود که نمی توانست صحبت کند و صدایش معلوم نبود.از بس پشت بیسیم برای هدایت عزیزان بسیجی و سایر عزیزان سپاه صحبت کرده بود و داد زده بود، گلویش باز نمی شد تا صحبت کند... 💥 باز در آنجا تن پاک و معصومش زخمی شد و دوباره منتقل شد به عقب. پیش از آنکه جراحاتش بهبود یابد، به منطقه بازگشت تا در عملیات والفجر یک شرکت کند، او به سمت فرماندهی تیپ 3 لشگر حضرت رسول منسوب شد آمد در منطقه، شناسایی کرد و تیپش را آماده عملیات کرد، قرار بود در مرحله دوم، تیپ تحت امر این عزیز بزرگوار وارد عملیات شود، هنگام شناسایی پیش از عملیات از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت، اما حاضر به ترک منطقه نشد و با بدنی مجروح در عملیات شرکت نمود و پس از نبرد و مقاومتی دلیرانه ترکشی سینه اش را به شدت مجروح نمود... 💥 وی را به سرعت به بیمارستان شهید کلانتری اهواز منتقل نمودند و عمل جراحی دشواری روی او انجام گرفت. پس از 24 ساعت که مختار از حالت بیهوشی خارج شد اولین کلامی که بر زبان آورد این بود که: 👇 شما برای چه تلاش می کنید؟ همه کارهایتان بیهوده است. من دیگر زنده نخواهم ماند. سپس تقاضای آب کرده و پس از گرفتن وضو به حالت خوابیده نماز خواند و آیاتی از قرآن را تلاوت نمود. علائم بهبود در مختار هویدا گشت. همه دوستانی که در کنارش حضور داشتند خدا را شکر کردند، مختار هم با خنده با آنان صحبت می کرد و به آنان وعده شفاعت در روز قیامت را می داد... 💥 بنا بر نقل یکی از برادران حاضر در آن مکان، دو پرستاری که بالای سرش بودند پس از سخنان او گفتند: پس برای ما چه می کنی؟👇 🍀 و او جواب داد: شما را نیز شفاعت خواهم کرد و سرانجام در ساعت 2 بامداد 26 فروردین 61 در مقابل چشمان بهت زده حضار، مختار همگان را از مقابل چشم گذراند و محکم و بدون نشانه ای از ضعف گفت:👇 🍁 اگر شما ایمان داشته باشید دشمن هیچ است و در مقابل اراده شما سرنگون. پس از ادای این جمله سه نفس عمیق کشیده و بلافاصله روحش از کالبد خاکی به پرواز در آمد... 🌹 «اینقدر این مرد صلابت و شجاعت وشهامت داشت که انسان به حالش غبطه می‌خورد. به خدا وجود پاکش انگار ذره‌ای ترس از مرگ نداشت. سلیمانی یک سرمایه بزرگ برای انقلاب بود، یک فرمانده غنی و بزرگ مانند مالک‌اشتر، جسور و بی باک در هنگام رزم. آنقدر با بچه‌های بسیج اخلاقش خوب بود که همه شیفته‌اش شده بودند. در او ذره‌ای از وابستگی به دنیا پول، ثروث، خانواده، منصب و مقام وجود نداشت... این عزیز اینگونه شربت شهادت رانوشید، ما بسیار یادش‌ خواهیم کرد و یادش را در ادامه ‌راهش به اثبات خواهیم رساند....» روحش قرین رحمت الهی و درجاتش متعالی باد. منبع: "ستارگان آسمان گمنامی" راوی: شهید حاج_همت