eitaa logo
مجتمع فرهنگی امام رضا علیه السلام
7.7هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
11.1هزار ویدیو
352 فایل
✅کانال مجتمع فرهنگی آموزشی امام رضا علیه السلام @ircom_8 🔹آدرس : چیتگر- بلوار کوهک- خیابان نسیم 16 غربی- مجتمع امام رضا علیه السلام @ircom8admin ادمین کانال مجتمع ✅لینک کانال ها و لوکیشن مجتمع امام رضا(ع): https://takl.ink/ircom_8/
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹۱۱ اسفند، سالگرد شهادت برترین تک تیرانداز تاریخ جهان است ♦️قهرمان شهید عبدالرسول زرین که بین بعثی‌ها به "صیاد خمینی" معروف بود و شهید خرازی او را "گردان تک‌نفره" مینامید. این شهید با ۷۰۰ شلیکِ موفق [برخی منابع تعداد ۳۰۰۰ نفر را اعلام میکنند] برترین تک‌تیرانداز تاریخ شناخته می‌شود..🌺 .... 🌷بعد از چند وقت آمد، دیدم گوشش را بسته. گفتم: چرا گوشت را بسته‌ای؟ گفت: هیچی! زخم شده. مثل این‌که داشته تک تیراندازی می‌کرده. همان موقع یک تیر می‌خورد به گوشش. وسط گوشش پاره می‌شود. همین‌طور خون می‌ریخته روی شانه‌اش خودش هم قاه قاه خندیده بود. با خرازی بوده. 🌷خبرنگاران هم آن‌جا بودند، عکسش را برداشته بودند. بعدها این عکسش را زیاد می‌فروختند. بار آخری که رفت، برده بودندشان دیدن امام خمینی. امام، عبدالرسول را که می‌بیند، می‌شناسدش. مجله‌ای را که عکس عبدالرسول داخلش بوده می‌آورد. همین‌طور یک نگاه به عکس می‌کرده و یک نگاه به عبدالرسول و می‌خندیده.... 🌹خاطره ای به یاد سردار شهید عبدالرسول زرین (تک‌تیرانداز گردان تک نفره) کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصرکاوه راوی: خانم حلیمه ابراهیمی همسر گرامی شهید 📚 کتاب "جنگ مال خودت" ص ۴۸
👤 از عارفی پرسیدند: استادت در طریق الی الله چه كسی بوده است؟ گفت: یك سگ!! ✍ روزی سگی را دیدم كه از  شدت  تشنگی در حال مرگ بود و هربار كه خم میشد تا از آب دریاچه بنوشد، تصویرش را در آب می دید و تصور میكرد سگ دیگری در آب است و می ترسید. پس از مدتی، ترس خود را كنار گذاشت و به درون دریاچه پرید، تصویرش در آب ناپدید شد و متوجه شد آنچه باعث ترسش شده ، خودش بوده است. 👌 در واقع مانع میان او و آنچه بدنبالش بود به این شكل از میان رفت. من نیز وقتی به درون خود فرو رفتم متوجه شدم مانع من و آنچه در جستجویش می‌باشم خودم هستم. ❇️ علامه جوادى آملى: روزی استادم مرحوم شیخ محمد تقى آملى خوابی را برایم تعریف فرمود: خواب دیدم سگی به من حمله کرده و من ناچار شدم که دست او را  گرفته و گاز بگیرم. از شدت درد بیدار شدم، دیدم دست خودم در دهانم قرار دارد. فهمیدم دشمن من، خودم هستم! و کسى برای دشمنی به سراغ من نمى آید جز نفس خودم... ☘ به قول خواجه حافظ شیراز: میانِ و هیچ حائل نیست تو خود خودی حافظ از میان برخیز ژنرال عبدالرحمن چیانی، رهبر انقلاب نیجر، فرمان تشکیل دولت انتقالی جدید را امضا کرد. ژنرال عبدالرحمن چیانی، در ۲۶ ژوئیه، در یک اقدام ملی‌گرایانه و انقلاب در نیجر با برکناری «محمد بازوم» رئیس‌جمهور وابسته به آمریکا و فرانسه در این کشور روند جدیدی را در این کشور با بسته شدن مرزها، برقراری مقررات منع آمد و شد، تعلیق قانون اساسی و همچنین ممنوعیت احزاب سیاسی را اعلام کردند. ژنرال عبدالرحمن چیانی، رهبر انقلاب نیجر، فرمان تشکیل دولت انتقالی جدید را امضا کرد. ژنرال عبدالرحمن چیانی، در ۲۶ ژوئیه، در یک اقدام ملی‌گرایانه و انقلاب در نیجر با برکناری «محمد بازوم» رئیس‌جمهور وابسته به آمریکا و فرانسه در این کشور روند جدیدی را در این کشور با بسته شدن مرزها، برقراری مقررات منع آمد و شد، تعلیق قانون اساسی و همچنین ممنوعیت احزاب سیاسی را اعلام کردند. «ژنرال عبدالرحمان چیانی» فرمانده گارد ریاست جمهوری نیجر، رهبر موقت و رئیس «شورای ملی موقت برای حفاظت از میهن» شده است. این اقدام دولت انقلابی نیجر آب پاکی بر روی دست آمریکا و فرانسه است که تا همین ۲۴ ساعت گذشته‌ هم امیدوار بودند شاید بتوانند با تهدید کردن، تطمیع کردن و مذاکره مسیری برای بازگرداندن عنصر وابسته به خود به قدرت در این کشور پیدا کنند که به نظر می‌رسد تیر آنها به سنگ خورده است. 🌷.... 🌷در بعقوبه وسط سوله افتاده بودم. گرمای تابستان، خفه كننده بود. بوی گند و كثافت همه‌جا را پوشانده بود. روزنه‌ای نبود تا هوايی از بيرون، به حالمان رحم كند. گويا هزاروپانصد نفرمان انسان‌های فراموش شده‌ای بوديم كه قرار بود بميريم. آن‌ها تشنگی را بر همه‌ی مصيبت‌ها افزوده بودند. هوا كم كم تاريك شده بود. خواستم پوتينم را زير سرم بگذارم و بخوابم، چشمم به دردمندی افتاد كه وسط گنداب متعفن افتاده بود. 🌷دستش قطع شده، به پوست آويزان بود و عفونت همه جای آن را پر كرده بود. چشم‌های اميدوارش را به هر بيننده‌ای می‌انداخت و زير لب می‌گفت: "دارم می‌ميرم. باور كنيد! كمی آب به من بدهيد." پاسخم، شرمی بود كه از چشم‌هايم می‌باريد، و او باور كرد كه آبی نيست. ديگر نفهميدم چه شد. صبح، بچه‌ها كمك كردند و پيكر آن مظلوم را جلوی درب سوله بردند.... راوی: آزاده سرافراز داوود شهابی 📚 کتاب "شهدای غریب" منبع: سایت نوید شاهد ❌️❌️ امنیت اتفاقی نبوده و نیست!! 📸 نزدیک سال مرگ هستیم و مادر کذّابش دقیقا همقدم با شوهر پلید و دروغگوش‌ با کلید واژه‌ی انحرافی <شهادت>، درحال القای تهمت کشته‌شدن دخترش است! 👈 واقعا درک این‌مهم که اگر با این پدرو مادر خبیث و دروغگو برخورد قانونی و بازدارنده، نشه؛ سیدروح‌الله عجمیان و آرمان علی‌وردی‌های دیگری در سال مرگ این‌ کومله توسط یک‌مشت حرامی و وحشی تکه‌تکه خواهند شد، اینقدر سخته؟!!! 💡 در کجای دنیا به یک خانواده‌ی خون‌فروش و دروغگو اجازه میدن با امنیت یک کشور به این‌راحتی بازی کنند و مردم رو علیه حاکمیت کشور، تحریک کنند؟!!! 📝 ناصرکاوه
🌷 هر روز با شهدا 🌷: 🌷سفره وسط سنگر پهن بود و قابلمه و بشقاب‌ها پر. _مهمان نمی‌خواهید؟ حاج حسین خرازی بود، با چشمانی براق و لبانی خندان. این همه غذا! منتظر کس دیگری هستید؟ نه حاجی، دوازده نفریم؛ اما گفتیم ٢١ نفر و غذا گرفتیم. پیشانی‌اش پر خط و صورتش بر افروخته شد. فریاد زد: برپا! همه بیرون. زمین پر سنگریزه، آفتاب داغ، دوازده نفر سینه خیز، بعد کلاغ پر. از پا که افتادند، گفت: آزاد! خیلی سبک شدید، ها؟ آن همه گوشت و دنبه حرام، عرق شد و ریخت پایین! با لقمه حرام نمی‌شود، جنگید! 🌹خاطره اى به یاد جانباز شهيد فرمانده حاج حسين خرازى 🌷 .... !! 🌷بار اول که ابوالقاسم آمد خواستگاری‌ام، سرش را پایین انداخت و گفت: دختر عمو، من مرد جنگ و تفنگ و جبهه‌ام، من یک مسافرم، زیر چشمی نگاهی کردم و توی دلم گفتم: مسافر بهشت. من دلم بهشت می‌خواهد. انگار حرف‌های دلم را شنید! زیر چشمی نگاهی انداخت و گفت: چیزی گفتی دختر عمو. همان لحظه دلم برایش تنگ شد، همان لحظه به دلم گفتم: با من مدارا کن.... بله را که گفتم، رفت و با یک بسته کارت عروسی برگشت. گفت: دختر عمو دوست داری کارت عروسی، کارت دعوت مهمان‌های ما چه شکلی باشد؟ گفتم: معلوم است دیگر، مهمان‌های ما یا شهدای آینده هستند، یا الان خانواده‌هاشون یک شهید داده‌اند، یا جانبازند، تازه.... 🌷تازه مگر شوهر من مسافر بهشت نیست، کارت عروسی ما هم باید در حد خودمان باشد. مگه می‌شه خدا را دعوت کرد، کارت دعوت خدا، خدایی نباشد!! خندید و کارتی که چاپ کرده بود، نشانم داد. بعد یک کارتی هم سوای از کارت ما، سپاه گرگان برای ما هدیه آورد، آن هم خیلی قشنگ بود. عروسی کردیم، هفت روزه عروس بودم که ابوالقاسم رفت جبهه، دیگه ماندگار شد، هر چند وقتی یک مرخصی می‌آمد و چند روزی بود و می‌رفت. سه سال با هم زندگی کردیم، زندگی ما در برهه شلیک گلوله و خمپاره و اطلاعیه‌های جنگ بود. هر عملیات که می‌شد، دلم فرو می‌ریخت، هی به دلم تشر می‌زدم، با من مدارا کن، مدارا کن. 🌷یک روز  که دلم خیلی دلتنگ ابوالقاسم شده بود، خبر دادند؛ مسافر بهشت، پر کشید و رفت. ابوالقاسم شهید شد و من تمام سال‌هایی که با هم بودیم، فقط سه سال بود. گاهی یک روز، خاطره‌ای برای آدم می‌سازد که یک تاریخ را به دوش می‌کشد چه رسد به سه سال. ما سه سال زندگی کردیم، ابوالقاسم شهید شد. حالا در تمام این سال‌ها، دارم با خاطرات آن روزها زندگی می‌کنم. بمیرم برایت ای دلم با من مدارا کن... 🌹خاطره اى به ياد شهید معزز ابوالقاسم کلاگر راوى: خانم طیبه کلاگر همسر شهید ابوالقاسم کلاگر و خواهر شهید علیرضا کلاگر 🌟شهید مفقود الجسد, ایرج بیات موحد از شهدای نخبه کشوری هستند که اکثر وزرا در دوره های مختلف با ایشان هم دانشگاهی و دوست بوده اند. ایشان علیرغم اینکه در خارج از کشور تحصیلات عالی داشتند و از چند کشور اروپایی دعوت به کار شده بودند و حتی پیشنهاد سفیر بودن هم داشتند اما به خاطر دفاع از کشور و نیاز آن روز به جبهه ها میروند و خیلی سریع به شهادت می رسند. تحصیلات عالیه، پیشنهاد کار، پیشنهاد سفیری و عروسی که منتظر ایشان بود هیچ کدام ایشان را از تصمیم خود برنگرداند... ماه رمضان شبی که میهمان خانواده شهید ایرج بیات موحد بودیم, همسر شهید صحبتی کرد که خیلی تأثیرگذار و بسیار ناراحت کننده بود... همسر شهید فرمودند: "زندگی من یکسال با ایرج بیشتر طول نکشید, ولی الان بیشتر از چهل سال است که دارم دنبال پیکرش می گردم"... راوی: همسر شهید بیات کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه @ircom_8 ✅لینک کانال های مجتمع امام رضا(ع): https://takl.ink/ircom_8/
هدایت شده از مکتب شهدا_ناصرکاوه
🌷 .... از شهید آوینی پرسیدند: شهدا چه ویژگی خاصی داشتند که به این مقام رسیدند؟؟ گفت: یکی را دیدم سه روز در هوای گرم خط مقدم جبهه روزه گرفته بود؛ هرچه از او سؤال کردم برادر روزه مستحبی در این شرایط واجب نیس خودت را چرا اذیت می‌کنی؟! جواب نداد. وقتی شهید شد دفترچه خاطراتش را ورق می‌زدم نوشته بود: خب آقا مجید یک سیب اضافه خوردی جریمه می‌شی سه روز، روزه بگیری تا نفس سرکش را مهار کرده باشی...! 🌹خاطره اى به ياد سيد اهل قلم شهید معزز آسيد مرتضى آوینی و شهید معزز آقا مجید .... ❌️❌️  مسؤلین! خدا را، خدا را....