#کتاب_شهدای_جنگ_دوازده_روزه(1)
#ناصرکاوه 🌷 #شهید_محمد_دالوند 🌷 🔺تلنگری از زندگی یک شهید در جنگ تحمیلی۱۲روزه
♦️اوایل جنگ بود
یه ماشین نظامی سپاه رو زدند
برای جابجائیش جرثقیل لازم بود
ولی سپاه جرثقیل دمدست نداشت
فوری زنگ زدن به یک راننده جرثقیل خصوصی
طرفم نه ظاهر انقلابی داشت
نه اون موقع دل و دماغی برای این کار
اومد نگاه کرد گفت:
من برای جابجایی این ۳۰میلیون میگیرم
بچهها کلی باهاش حرف زدن
گفتن کمتر بگیر ما بودجه نداریم
آخر سر راضی شد با ۲۰میلیون کارو انجام بده
♦️وسط کار تشنش شد گفت: آب بیارین
یه لیوان آب آوردن
یه قلپ خورد
با بیمیلی بقیهشو گذاشت کنار
پرسید:
آب خنکتر ندارین؟
شما خودتون از این آب میخورین؟
بچهها گفتن:
آره هممون همینو میخوریم
گفت:
یعنی شما واقعاً با همین امکانات و همین آب میجنگین؟
گفتن:
آره
مشغول کار شد
♦️کار که تموم شد بچهها خواستن پولشو بدن
گفت:
نه
من از شما پول نمیگیرم
و رفت
فرداش خودش برگشت پیش همونا
بچهها گفتن:
چی شد؟
دیروز به زور اومدی
الان چرا خودت اومدی؟
🔸گفت:
دیشب رفتم خونه
ماجرا رو برای مادرم تعریف کردم
وقتی شنید شما تو چه شرایطی میجنگین
گفت:
از این به بعد هر وقت بچههای سپاه کاری داشتن
باید براشون انجام بدی
پولم نگیری
و گرنه شیرمو حلالت نمیکنم
گفت:
حالا شما هر کاری داشتین
من در خدمتم
🔹چند روز گذشت
یه لانچر رو پهپاد دشمن زد
دوباره جرثقیل لازم شد
زنگ زدن به همون راننده
فوری خودشو رسوند
وسط کار دوباره پهپاد حمله کرد و او به شهادت رسید
🕊صلواتی هدیه کنیم به
🌷#شهید_محمد_دالوند🌷