eitaa logo
کنگره ملی بزرگداشت ۲۴هزار شهید استان اصفهان
2.3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
53 فایل
🇮🇷«شهیدان مظهر عزت ایران» تنها پایگاه اطلاع‌رسانی کنگره ملی بزرگداشت ۲۴هزار شهید استان اصفهان ارسال پیشنهادات و نظرات: @admin_isf24000
مشاهده در ایتا
دانلود
✅🌹دیدارباخانواده شهید 🌹✅دیدار با خانواده شهید علیرضا آبیاری در روز میلاد حضرت علی علیه السلام 🌹 ✅🌺باحضور نوجوانان وخواهران بسیجی پایگاه آمنه (س) ❤️🌺وتبریک روز پدر ومیلاد باسعادت حضرت علی علیه السلام 🌺❤️ ✅📣وبیان خاطرات شهید ونحوه شهادت شهید توسط پدر و مادر گرامی شهید 🌹🌺‌وقرائت وصیتنامه شهید وسفارش ونصایح خواهر شهید به نوجوانان وخواهران بسیجی حاضر در جلسه 💝🌹به همراه اهدا گلدان وشیرینی ✅زمان :شنبه ۱۵ بهمن ماه ۱۴۰۱صبح روز میلاد حضرت علی علیه السلام ✅مکان:منزل شهید علیرضا آبیاری @setareganederakhshan
✅📣جلسه مشاوره خانواده ✅جلسه مشاوره خانواده با حضور کارشناس مسائل خانواده ✅ کارشناس خانواده :جناب آقای کد خداییان ✅باحضور خواهران و برادران ✅ باهم کاری پایگاه مقاومت بسیج حضرت مسلم ابن عقیل (ع) ✅وحضور خواهران بسیجی پایگاه آمنه (س) ✅همراه با پذیرایی ✅زمان : شنبه ۱۵بهمن ماه۱۴۰۱بعداز نماز مغرب و عشا ✅ مکان:حسینیه مسلم ابن عقیل بیدگل @setareganederakhshan
✅🌹دبداربا خانواده شهید ✅🌹دیدار با خانواده شهید سید حسین زهری در روز میلاد حضرت علی علیه السلام و روز پدر 🌺 ❤️🌺وتبریک روز پدر ومیلاد حضرت علی علیه السلام به پدر شهید ✅باحضور خواهران بسیجی پایگاه آمنه (س)ونوجوانان عزیز پایگاه ✅همراه با بیان خاطرات مبارزه در دوران حکومت شاه توسط پدرشهید ✅وبیان خاطرات شهید ونحوه شهادت ایشان توسط مادر شهید ✅ زمان :شنبه ۱۵بهمن ماه ۱۴۰۱صبح ✅مکان:منزل شهید سید حسین زهری 💝🌺به همراه اهدا گلدان وشیرینی @setareganederakhshan
✅🌹دیدارباخانواده شهید ✅🌹دست بوسی وابراز محبت ودیداربا خانواده شهید سید حسین زهری ❤️🌺درروز میلاد حضرت علی علیه السلام وروز پدرو 🌺تبریک روز پدر به پدر شهید توسط نوجوانان پایگاه آمنه (س) 🌺❤️باحضور نوجوانان دختر و پسر پایگاه و💝اهدا گلدان وشیرینی ✅زمان:شنبه ۱۵بهمن ماه ۱۴۰۱صبح ✅ مکان:منزل شهید سید حسین زهری @setareganederakhshan
✅📣ایران من جوان بمان ✅ایران جوان وفرزندآوری ✅باسخنرانی سرکارخانم باقری (کارشناس خانواده) 📣 موضوع:فرزندآوری وداشتن ایرانی جوان وسن فرزندآوری ✅همراه با قرائت زیارت عاشورا وآل یس وزیارت امین الله ✅مکان حسینیه مسلم بن عقیل بیدگل ✅زمان چهارشنبه @setareganederakhshan
هدایت شده از کردبچه
34.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همخوانی با سرود انقلابی " به لاله در خون خفته " توسط محنا مشیری ۵ ساله از تهران شماره تماس: ۰۹۰۱۳۹۳۵۰۲۰
به نام خدا 🇮🇷دهه فجربرفجرآفرینان مبارک🇮🇷 🔷تیتر خبر:دیدار با خانواده شهید موسوی 🔶شرح خبر بسیجیان پایگاه مرضیه به مناسبت ولادت حضرت علی علیه السلام و روز پدر از خانواده شهید موسوی دیدار کردند تاریخ:1401/11/15 پایگاه مقاومت بسیج مرضیه 🌺🌺🌺🌸🌸🌺🌺 @setareganederakhshan
°| ﷽ | 🇮🇷دهه فجربرفجرآفرینان مبارک🇮🇷 برگذاری جشن به مناسبت ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام وروز پدر درمسجدباب الحوائج به همت خواهران و برادران بسیجی پایگاه عفت ✅ قرائت قرآن ✅اجرای سرود ✅ مراسم دست بوسی پدران حاضر در جشن ✅اهدای جوایز و برگزاری مسابقات ✅اهدای هدیه به اسامی علی ✅پذیرایی ____________________________ @setareganederakhshan
بسمه تعالی حلقه دختران بهشتی جمع‌خوانی کتاب فاطمه‌بنت‌اسد مادر بزرگوار مولای عزیزتر از جانمان امیرالمومنین علی(علیه‌السلام) اجرای نمادین راه پیمایی ۲۲بهمن با تبیین مفهوم شعارهای دوران انقلاب کتابخانه عمومی مجتهد الزمان بهمن ماه1401 پایگاه حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) ________________________ @setareganederakhshan
بسمه تعالی دیدار خانواده شهید محمود سالمی فرد به مناسبت میلاد حضرت امیرالمؤمنین و روز پدر و عرض تبریک و ارادت خدمت پدرومادر شهید بهمن ماه1401 پایگاه حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) ____________________________ @setareganederakhshan
بسمه تعالی دیدار خانواده شهید حسین مبینی به مناسبت میلاد حضرت امیرالمؤمنین و روز پدر و عرض تبریک و ارادت خدمت پدرومادر شهید بهمن ماه1401 پایگاه حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) ____________________________ @setareganederakhshan ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
بسمه تعالی جشن میلاد حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) مهدیه امامزاده هاشم‌بن‌علی و فاطمه‌بنت‌العسکری باهمکاری پایگاه برادران امامزاده هاشم مولودی‌خوانی: آقایان اهلی و حمامی با مجری‌گری:جناب آقای دادایی به همراه مسابقه بهمن ماه1401 پایگاه حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) ____________________________ @setareganederakhshan ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 تو تاریخ ایران یه شخصیتی هست که بعضی ها هنوزم که هنوزه بهش افتخار میکنند❗️❗️ ⏪ به نظر شما؛ این شخصیت جای افتخار داره⁉️ 👆👆👆 کاری از : پایگاه بسیج حضرت معصومه (سلام الله علیها) حوزه بسیج حضرت زهرا (سلام الله علیها)_ شهرستان آران و بیدگل ________________________ @setareganederakhshan
✅️ خاطره چهارم 🏷 برشی از کتاب مازنده ایم ناظر بر اعمال قرار بود مراسم سيد فردا برگزار شود. من آن‌موقع در لشکر بودم. يکي از کارهايي که از زمان جنگ انجام مي‌دادم کشيدن تصاوير بود. با سيد از همان دوران جنگ رفيق بودم. شهيد حسين طالبي نتاج، يکي از فرماندهان بي‌نظير لشکر، سبب آشنايي من با سيد مجتبي شده بود. من هم بعد از آن از اين سيد بزرگوار جدا نشدم. يک‌بار در ، بعد از نماز به سراغ سيد مجتبي رفتم. بعد از نماز معمولاً چند دقيقه‌ای سکوت و با خدا خلوت می‌کرد، بعد هم سر به سجده مي‌گذاشت. من مقابل سيد ايستادم، فکر و ذهن او در نماز بود، اصلاً سرش را بالا نياورد. او غرق در يار بود. بعد از چند دقيقه متوجه حضور من شد! اما حالا ديگر سيد شهيد شده بود. از طرف لشکر گفتند‌: «براي مراسم فردا يک تابلوي بزرگ از تصوير سيد آماده کن.» من هم آخر شب به منزلمان در بابل رفتم و با پارچه و چوب، بوم نقاشي را آماده کردم. قلم و رنگ‌ها را برداشتم و با نام خدا شروع کردم. همسرم آن موقع ناراحتيِ اعصاب شديدي داشت. بارها به پزشکان متخصص در شهرهاي مختلف مراجعه کرديم، اما مشکل او حل نشد. قبل از خواب، همسرم گفت: «اگه مي‌شه اين تابلو رو ببر بيرون، مي‌ترسم رنگ روي فرش بريزه.» گفتم: «خانم، هوا سرده، من زير تابلو پلاستيک پهن کردم. مواظب هستم که رنگ نريزه.» سکوت کامل برقرار شده بود. حالا من بودم و تصوير سيد مجتبي. اشک می‌ريختم و قلم را روي بوم مي‌کشيدم. تا قبل از اذان صبح تصوير زيبايي از سيد ترسيم شد. خوشحال بودم و خسته. با خودم گفتم‌: «سريع وسايل را جمع کنم و بعد از نماز کمي بخوابم.» آخرين قوطي رنگ را که برداشتم، از دستم سُر خورد و افتاد روي فرش. نمي‌دانستم چکار کنم، رنگ پاشيده بود روي فرش. بيشتر از همه به فکر همسرم بودم، نمي‌دانستم در جواب او چه بگويم. بالاخره بيدار شد و از اتاق بيرون آمد و سريع دستمال و آب و ... آورد و مشغول شد، اما بي‌فايده بود. خانمم همين‌طور که با دستمال بر روي فرش مي‌کشيد و آن را تميز مي‌کرد، گفت: «خدايا، فقط براي اينکه اين شهيد فرزند حضرت (سلام الله علیها) بوده سکوت مي‌کنم و چيزي نمي‌گم. می‌گن اهل در روز‌ ، سرها را از عظمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به زير مي‌گيرند.» بعد نگاهي به چهرة شهيد علمدار انداخت و ادامه داد: «فرداي قيامت به مادرت بگو که من اين کار را براي شما کردم. شما سفارش ما را بکن، شايد ما را شفاعت کنند.» صبح با همسرم از خانه بيرون آمديم. البته بعد از نماز چند ساعتي استراحت کردم. در را بستم و آمادة حرکت شديم. همان موقع، خانم همسايه بيرون آمد و خانمم را صدا کرد. خانوادة ايشان را مي‌شناختم. خانم رحمان‌پور همسر يکي از جنگي و از زنان مؤمنة محلة ما بود. ايشان جلو آمد و رو به همسرم کرد و بي‌مقدمه گفت: «شما شهيد علمدار را می‌شناسيد؟!» من و همسرم با تعجب به هم نگاه کرديم. خانمم گفت: «بله، چطور مگه؟!» خانم رحمان‌پور ادامه داد: «من يک ساعت پيش خواب بودم. يک جوان با چهره‌اي نوراني آمد و خودش را معرفي کرد و بعد گفت: از طرف ما از خانم غلامي معذرت‌خواهي کنيد و بگوييد به پيماني که بستيم عمل مي‌کنيم. شما در قيامت با مادرم حضرت زهرا(سلام الله علیها).» @setareganederakhshan
✅️ خاطره چهارم 🏷 برشی از کتاب مازنده ایم کان من المقرر أن یقام مراسم اربعین السید غداً. فی ذلک الزمن انا کنت فی وحدة الدعایة و الترویج الجیش. احد الامور التی کنت افعلها منذ زمن الحرب، کان ترسیم الصور الشهداء. كنت صديقا للشهيد سيد مجتبى علمدار منذ زمن الحرب. الشهید حسین طالبی نتاج، احد من القادة الفریدین فی الجیش، کان سبب تعرفی بالسید مجتبی. و ایضا انا ما انفصلت منذ ذلک الزمن عن هذا السید الکریم. مرة فی مصلّی الجیش، ذهبت الی السید مجتبی بعد الصلاة. لدقائق بعد صلاته کان یسکت و کان بوحده یتکلم مع اللّه عادة ثم یسجد. انا وقفت امام السید. کان کل فکره و باله فی الصلاة، ابدا ما رفع رأسه. کان مغمورا فی المحبوب. بعد بضع دقائق لاحظ حضوری! لکن الآن کان قد استشهد السید. قالوا من جانب الجیش: «قم بإعداد لوحة کبیرة من صورة السید لمراسم الغد.» و أنا فی وقت متاخر من اللیل ذهبت الی بیتنا فی بابل و اعددت اللوحة القماشیة. اخذت القلم و الطلاء و ابتدأت بإسم اللّه. فی ذلک الوقت زوجتی کان عندها مرض اعصاب شدید. عدة مرات ذهبنا الی الاطباء المتخصصین فی المدن المختلفة، لکن ما حلّت مشکلتها. قبل النوم، قالت زوجتی: «اذا أمکن، خذ اللوحة الی خارج الغرفة، اخاف أن ینکسب الطلاء علی السجادة.» قلت: «عزیزتی، الجو بارد، انا وضعت بلاستیک تحت اللوحة. أحذر من أن الطلاء لا ینسكب.» کان الصمت تام. الآن کنت وحید مع الصورة سید مجتبی. کنت ابکی و ارسم. قبل اذان الصبح رُسِمَت صورة جمیلة من السید. کنت فرحانا و تعبانا. قلت مع نفسی: «من الافضل ان اجتمع اجهزتی و انام قلیلابعد الصلاة.» اذا اخذت آخر علبة الطلاء، انزلقت من یدی و سقطت علی السجادة. کنت لا اعرف ماذا افعل. کان الطلاء قد رش علی السجادة. اکثر من ای شیء کنت افکر الی زوجتی، کنت لا ادری ماذا اجیبها. فی نهایة استیقظَت و خرجَت من غرفة النوم و بسرعة جاءت بالمندیل و الماء و... و بدأت تمحو الطلاء، لکن کان بلا فائدة. زوجتی کان تمسح السجادة بمندیل و تقول: «یا اللّه! اسکتُ و لا اقولُ شیئا فقط بسبب أنّ الشهید کان ابن سیدة الزهراء (سلام اللّه علیها). یقال أنّ اهل القیامة فی یوم المحشر، یندهشون و یخشعون و ینظرون الی اقدامهم بسبب عظمة السیدة الزهراء (سلام اللّه علیها).» ثم نظرت نظرة واحدة الی وجه الشهید علمدار و تواصلت: «غدا فی یوم القیامة قل الأمّک أنا فعلت هذا الامر لکم. انتم ادعوا لنا، لعل یشفعوننا.» فی الصباح خرجت من البیت مع زوجتی. طبعا استرتحت لساعات قليلة بعد صلاة الفجر. اغلقت الباب و استعددنا للذهاب. فی تلک اللحظة، خرجت جارتنا و نادت زوجتی. کنت اعرف أسرتهم. السیدة رحمان بور کانت من نساء المؤمنة فی حیّنا و زوجة احد من الجرحی الحربیة. تقدمت و اقبلت الی زوجتی و قالت بلا مقدمة: «انتم تعرفون الشهید علمدار؟» انا و زوجتی نظرنا الی بعضنا البعض بالتعجب. قالت زوجتی: «نعم، لماذا؟!» السیدة رحمان بور تواصلت الکلام: «قبل ساعة انا کنت نائمة. جاء شاب بوجه منوّر و عرّف نفسه و بعده قال: نرجوکن الاعتذار للسيدة غلامى نيابة عنا. و قلن نحن نتبع العهد الذی عاهدناه. شفاعتکن فی یوم القیامة عند أمی الزهراء (سلام اللّه علیها).» علمدار (السیرة الذاتیة و مذکّرات الرادود المداح الشهید سید مجتبی علمدار) صفحة ۲۰۲ راوي: العقید یوسف غلامي @setareganederakhshan