📌 #اصحاب_اهل_بیت علیهم السلام (#حنظله_بن_ابی_عامر)
🔰 روزى كه نبرد #احد اتفاق افتاد، شب آن روز عروسى #حنظله بود. او با دختر #عبداللّه_بن_ابى، سرشناس اوسيان #ازدواج كرده و ناچار بود كه مراسم شب زفاف را همان شب انجام دهد.
🔰 هنگامى كه نداى #جهاد در گوش او طنين انداخت، متحير شد. چاره اى نديد جز اينكه از پيشگاه فرمانده كل قوا اجازه بگيرد، تا يك شب در مدينه توقف كند و فرداى آن خود را به ميدان جنگ برساند.
🔰 #پيامبر صلی الله علیه و آله يك شب براى انجام مراسم عروسى به وى اجازه داد. بامدادان، حنظله پيش از آن كه غسل جنابت كند، به سوى ميدان شتافت. وقتى خواست از در منزل بيرون آيد؛ اشك در ديدگان نوعروس كه از ازدواج وى جز يك شب نگذشته بود، حلقه زد.
🔰 دست در گردن #شوهر خود افكند، و درخواست كرد كه چند دقيقه #صبر كند. او چهار نفر مرد را كه روى داشتن عذر در مدينه مانده بودند، گواه گرفت كه ديشب ميان او و شوهر گرامى وى عمل آميزش انجام گرفته است.
🔸حنظله از منزل بيرون رفت، عروس رو به آن چهار نفر كرد و گفت:
🔸ديشب در خواب ديدم كه آسمان شكافت و شوهرم داخل آن شد، سپس شكاف به هم آمد. من از اين رؤيا احساس مى كنم كه #روح شوهر من به سوى جهان بالا خواهد رفت و شربت #شهادت را خواهد نوشيد.
🔰حنظله وارد سپاه شد ديدگانش به #ابوسفيان افتاد كه ميان دو سپاه مشغول جولان بود. او با يك حمله جوان مردانه شمشيرى به سمت او متوجه ساخت، ولى شمشير بر پشت اسب وى فرود آمد و ابو سفيان نقش زمين شد.
🔰داد و فرياد ابو سفيان موجب اجتماع گروهى از سربازان قريش شد.
🔰شدّاد ليثى بر حنظله حمله كرد و بر اثر آن ابو سفيان از چنگال وى نجات يافت.
🔰در ميان سربازان #قريش، نيزه دارى، به او حمله ور شد و نيزه خود را در بدنش فرو برد. حنظله با همان زخم وى را تعقيب كرد و او را با شمشير از پاى درآورد و خود نيز بر اثر زخم نقش زمين شد.
🔸پيامبر گرامى فرمود: من ديدم كه #فرشتگان، حنظله را غسل مى دادند، و از اين نظر او را #حنظله_غسيل_الملائكة مى گفتند.
🔰هنگامى كه قبيله #اوس، مفاخر خود را مى شمردند،چنين مى گفتند: و منّا حنظلة غسيل الملائكة؛ از ما است حنظله كه فرشتگان او را غسل مى دادند.
📚 منابع
۱. اسد الغابه، ج ۲، ص ۵۹.
۲. #بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۵۷.
🆔 @islam_history
📌 داروی #گناهان
✍ #عماریاسر میگوید: در شهر #کوفه قدم مىزدم که دیدم #امیرالمؤمنین #على علیه السلام نشسته و عدّهاى از مردم گردش را گرفتهاند و آن حضرت براى اصلاح هر فردى به فراخور حالش نسخهاى تجویز مىکند.
🔹من عرض کردم: اى امیر المؤمنین! آیا براى گناهان همدارویى دارى؟!
🔸فرمود: آرى، بنشین.
🔰من دو زانو نشستم، تا مردم پراکنده شدند.
🔸سپس حضرت رو به من کرد و فرمود: دارویى را که برایت مىگویم فراهم کن.
🔹عرض کردم: بفرما، اى امیر المؤمنین!
🔸فرمود: برگ #فقر، ریشه #صبر، هلیله کتمان، بلیله رضا، غاریقون اندیشه و سقمونیاى اندوه را با آب پلکها [ى چشم خود] مخلوط کن و در دیگ نگرانى و بىقرارى بجوشان و زیر آتش ترس قرارش ده؛ سپس آن را از صافى بی خوابى بگذران و در حالى که [از آتش عشق و فراق] مىسوزى بنوش. این است دارو و درمان تو، اى دردمند!
📚 میزان الحکمه حدیث۶۸۶۴.
🆔 @islam_history