بعضی چیزها بعد از مدتی میشود تکه ای از شخصیتت ،بعضی جاها بعد از مدتی میشود تکه ای از بهشتت که دنبالش میگشتی...
وای از روزیکه دیگر نتوانی پا به سرزمین رویایی خودت بگذاری ،وای بروزیکه شخصیتت را گم کرده باشی ...
نمیدانم چطور بگویم ،الفاظ در کنار هم برای گوشخراشی نمی آیند ، کلمات در ذهنم نامرتب رژه میروند و نمیتوانم درست بر زبانم جاریشان کنم.
ارزش بعضی موقعیت ها در زندگی فقط با دوری از آنها برایمان درک میشود ،امروز حالی دارم که تمام زرق و برق های شهر با همه ی امکاناتش ،همه ی آدم های تحصیلکرده با دک و پوزشان ،همه ی خوراکی ها با رنگ و لعاب های رنگارنگش ،اینهمه تلاش متولیان شهری برای فریب چشمانمان ،هیچکدام نمیتواند مرا آرام کند گویا فقط مسکن هرساله ی خودم میتواند مرا به خودمبازگرداند .
حقیقتا جهادی زندگی به قاعده ابد در دنیاست .
چندسالیست که اولین روز بهارم را بدور از رژه شیطانی در شهر، در مناطق دور افتاده استان کرمان با کمترین امکانات و با بزرگترین قلب های دنیا جشن میگرفتم .
راستش را بگویم دلم برای لهجه ی کرمونی تنگ شده،دلم برای طلوع آفتاب روستا تنگ شده، برای قلب مهربون بچه های قلعه گنج ،برای چهره های آفتاب خورده کودکان چاه زردان،برای شیرین زبانی محمد امین روستای کلات مالک ،برای چای ساده بی بی و برای همه کپرهای گرم چاه داد خدا دلتنگم ...
✍جامانده اردوی بهشت...
🗓۱ فرودین ۱۴۰۳
⏰ساعت ۶ و ۳۷ دقیقه
#جامانده
#جهادی
#نصر
🆔@islam_tamadddoni