آب میدید گریهـ مۍکرد ؛
کودڪِ شیرخوار میدید گریهـ مۍکرد ؛
صدای زیورآلاتِ دخترکان را میشنید
گریهـ مۍکرد ؛
آتش میدید گریهـ مۍکرد ؛
.با غمِ #عاشورا زندگی مۍکرد . .💔
#امام_سجاد | #مناسبتی
➜•🌿
「 Eitaa.Com/Isra_F 」
- إسـراء -
غدیر را جدی نگرفتند که حسین را سر بریدند
کتاب اعترافات کاتب کشته شده
« با خود فکر کرد وقتی داماد ابوالشعثاء شود، حتماً او را از خرید اسب و خانه بینیاز میکنند. نیمههای شب با صورتی پوشیده، از دیوار نیمه فرو ریخته و لرزان خانه پیرزن بالا رفت. بارها صدای شیهه اسب را از طویله همسایه شنیده بود، اما در یک ماه گذشته ندیده بود پیرزن لجام اسب را دست بگیرد و با آن پشته خار و هیزمی بیاورد. در تاریکی چشم دراند و لحظهای گوش خواباند. به یاد نداشت صدای پارس سگی را از خانه پیرزن شنیده باشد. با خیال راحت پایین رفت و وارد طویله شد. دو مرغ از زیر پایش فرار کردند. صدای شکستن تخممرغی را زیر پایش شنید. اهمیت نداد و دهان اسب را با طنابی که برده بود، بست و کمی آنطرفتر، پشت اسب پرید و آن را با خود به کاروانسرای بیرون شهر برد. سکهای به دربان کاروانسرا داد، شب را آنجا ماند و نیش آفتاب که زد، مانند الاغی که در گِل فرو برود، از دیدن اسب لاغر و پشت زخم همسایه وا رفت. ظهر آن روز سپاه پسر سعد به حرکت درمیآمد. چارهای نداشت، باید با اسب پیرزن میساخت. ساعتی بعد برای خرید زین و برگ اسب به بازار رفته بود که پیرزن را پشته هیزم بر پشت دید. پیرزن جلوی مغازهای نفس تازه میکرد...»
بخشی از کتاب
نویسنده: ساسان ناطق
رده سنی : بزرگسال
#عاشورا | #بریده_کتاب
-@isra_f ;📚