هدایت شده از رزمنده وشهدای روحانی دامغان
#روحانی #شهید #علی #بانی ؛ پیوند علم، عشق و شهادت در خاک #دامغان
«وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا»
(قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۶۹)
در کویر سوزان عشق به خدا و عطر زلال شهادت، نام علی بانی همچون نگینی درخشان میدرخشد. او که در دومین روز تیرماه ۱۳۳۵ هجری شمسی، در روستای کلا از خاک پاک دامغان زاده شد، از همان کودکی در آغوش خانوادهای مذهبی، ریشه در ایمان و اخلاص دوانید. مسیر پرپیچ وخم زندگیاش، از کلاسهای درس روستا تا کار در مغازههای بهشهر، از مزارع دامغان تا کارخانههای تهران، همه و همه نشان از عزمی آهنین داشت؛ عزمی که حتی در سختترین شرایط، چراغ علم و معرفت را خاموش نکرد.
علی، دیپلم ادبیات را در سال ۱۳۵۵ با تلاشی ستودنی به دست آورد، اما قلبش برای جهاد در راه حق بیقرار بود. همزمان با اوج گرفتن انقلاب اسلامی، دوران سربازیاش در بیرجند، به میدانی برای مبارزه با طاغوت تبدیل شد. فرمان تاریخی امام خمینی(ره) برای ترک پادگانها، او را به صفوف انقلابیون پیوند داد و پس از پیروزی انقلاب، بازگشت او به پادگان، نمادی از وفاداری به آرمانهای امام و ملت بود.
پس از خدمت سربازی، پذیرش در دانشگاه تربیت معلم تهران، گامی دیگر در مسیر علماندوزی او بود، اما دلش در حوزههای علمیه میتپید. از حوزه رستمکلا در بهشهر تا حوزه دامغان و قم، هر قدمش را با عشق به ولایت و تشنگی برای درک معارف دینی برداشت. حتی زمانی که در دانشکده علوم قضایی قوه قضائیه مشغول تحصیل شد، همزمان در حوزه تهران به درسهای حوزوی ادامه داد. او که کتاب را یار همیشگی خود میدانست، با نظمی مثالزدنی، هم حقوق خواند، هم به درس خارج حوزه راه یافت.
علی بانی، نه تنها دانشجویی ممتاز، که پسرى مهربان، همسرى وفادار و پدرى دلسوز بود. احترام به پدر و مادر، برایش نه یک تکلیف، که عشقی ذاتی بود. وقتی مادرش بیمار شد، تمام وجودش را برای درمان او گذاشت و از هیچ کوششی دریغ نکرد. ازدواجش، فصل دیگری از زندگیاش را رقم زد و تولد دخترش زهرا، شادی را به خانهاش آورد؛ اما شوق دیدار معشوق حقیقی، آرامش زمینی را بر او تنگ کرده بود. در سجادههای شبانه، با اشک و آه، از خداوند طلب شهادت میکرد.
در بهار ۱۳۶۵، وقتی ندای جبهه بلند شد، علی بانی با وجود موقعیت علمی و خانوادگی ممتاز، بار دیگر عازم خط مقدم شد. این بار، مسئولیت تبلیغی و فرهنگی گردان مهندسی حضرت رسول اکرم(ص) در مریوان را بر عهده گرفت. در منطقه هزارقله پنجوین، در عملیات والفجر۹، خودروی او به مین برخورد کرد و در هجدهم فروردین، همراه همرزمش شهید قدرتالله امینیان، به ملکوت اعلی پر کشید.
او در آخرین نوشتهاش عشق خود را فریاد زده بود:
«عزیزانم! شوق به الله و جهاد در راه خدا، تمام وجودم را فرا گرفته بود... جان دادن برای معشوقم، خیلی راحت بود.»
پیکر پاکش را مردم دامغان، با دلی آکنده از غرور و اشک، بر دوش گرفتند و در فردوس رضای این شهر به خاک سپردند. امروز مزار او، زیارتگاه عاشقانی است که آرزوی پرواز به ملکوت را در دل میپرورانند.
شهید علی بانی، اسوهای از «طلبهی جبههرو» بود که علم را با عمل، عبادت را با جهاد، و زندگی را با شهادت درآمیخت. او به ما آموخت که میتوان در کنار کتاب و قلم، سنگر نیز ساخت و در آغوش خانواده، شعلهای از عشق به خدا را زنده نگه داشت. روح بلندش با شهدای کربلا همنشین باد و یادش تا همیشه، چراغ راه رهروان حق.
#منتظر
هدایت شده از رزمنده وشهدای روحانی دامغان
شفای بی قلمرو
#شهید والامقام #حسین #پریمی ، از شهدای شهرستان #دامغان
در سکوت غبارآلود دامغان، خانه کوچک ما پر بود از عطر ناامیدی. دخترم، تازه شش ماه از عروسی اش می گذشت، اما پوستش، همانند برگ پاییزی، رنج می برد. لکه های سرخ و خارش های بی امان، آرامش را از چشمانش ربوده بود. از شاهرود تا تهران و قم ، هر طبیبی را آزمودیم. آخرین پزشک در قم، با چهره ای جدی به او هشدار داد: «اگر باردار شوی، داروها روی جنین اثر می گذارد» ، جمله اش مثل خنجری بود بر قلبم. بابای ریحانه، مردی بی آلایش و معتقد، از هر زیارتی باز می گشت با مقداری قند یا شکلات نذرکرده: «بده ریحانه بخوره... شفا بگیره.»
یک روز پاییزی، وقتی باد برگ های زرد را به پرواز درمی آورد، دست دخترم را گرفتم و راهی گلزار شهدای فردوس رضا شدیم. مزار دایی اش، شهید حسین پریمی، کنار سنگ مزار نشستیم و من زمزمه کردم: «حسین جان، تو که نزد خدایی... دست ما را بگیر.» دخترم ، با چشمانی نمناک، آیه های قرآن را تکرار می کرد. ناگهان گفتم: «بیا نذری کنیم... یک نذر کوچولو ، شاید دایی حسین واسطه بشه.» دخترم سر تکان داد و من در دلم دعا کردم....
عید نوروز از راه رسید. به مادرم، مادر شهید، گفتم: «ننه! تو به عنوان مادر شهید، اولین کسی باش که سال نو پا به خانه ما می گذاری.» مادرم، با روسری سفید و چهره ای شکسته از فراق حسین، آمد. قدمش که به خانه رسید، بغضم ترکید. انگار نوروز واقعی آنجا شروع شد؛ نوروزی که با امید به شِفا گره خورده بود.
شبی از آن شبها، دخترم با فریادی از خواب پرید: «مامان! خواب دایی حسین رو دیدم... دستش چیزی مثل نور بود. گفت بخور!» لبانش می لرزید. از فردای آن روز، داروها را کنار گذاشت. همه می ترسیدیم، اما دخترم مطمئن بود: «دایی حسین گفت خوب میشم.»
دو ماه گذشت. یک روز صبح، ریحانه دستش را روی شکمش گذاشت و اشک ریخت: «مامان، حامله هستم... اما اینبار میدانم سالم می ماند.» نه ماه بعد، وقتی فریاد اولین نوه ام از بیمارستان بلند شد، باورم نمی شد. پزشکان با تعجب می گفتند: «این معجزه است!» پوست دخترم هم آرام آرام جانی دوباره گرفت، گویی بیماری هرگز نبوده است.
همان سال، کیسه شکلاتی به دست، کنار مزار شهید حسین ایستادیم. باد، برگ های درختان را تکان می داد و من زمزمه میکردم: «حسین جان، نذرمان را آوردهایم...» دخترم ، با فرزندش در آغوش، آهسته شکلاتها را پخش کرد. نگاهم به نام شهید افتاد و فهمیدم شهدا تنها زیر خاک نیستند؛ آنها زنده اند، و در گوشه گوشه این خاک، دستانشان را به دعا بلند کردهاند...
داستان بر پایه روایت خواهر شهید حسین پریمی
#منتظر
6.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥رد پای #ظریف در نشست #آستانه و تثبیت #جولانی!
🚀مگه #حاجقاسم تروریستها رو در سوریه ریشهکن نکرد!؟
👌پس چطور برگشتن و کل #سوریه رو گرفتن؟!
✍ پاسخ ، در کتاب خاطرات #شهید #امیرعبداللهیان !
#جهاد_تبیین
2_144291112687073904.pdf
حجم:
2.77M
جناب مستطاب #سرتیپ #بسیجی آقای دکتر #کارگر (زید عزه) رئیس محترم بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
سلام عليكم
با احترام و تبریک اعیاد مبارک رجبالمرجب در خصوص معرفی شهید شاخص روحانی راهیان نور سال ۱۴۰۴، بدینوسیله شهید حجتالاسلام و المسلمین #کمال #قاسمی #قرهحسنلو ، بهعنوان #شهید #شاخص #روحانی سال ۱۴۰۴ معرفی میگردد.
کمال قاسمی قرهحسنلو در تاریخ ۱۳۴۲ متولد و در سال ۲۷/۱۲/۱۳۶۳ در منطقه هویزه، عملیات بدر به اسارت دشمن در آمد. از ایشان هیچ اطلاعاتی به دست خانوادهاش نرسید، ایشان شهید محسوب شد و تشییعی نمادین برای ایشان انجام گرفت. در سال ۱۳۷۴ پلاک وی در تفحص پیدا شد. مجدداً تشییع شد و در سال ۱۳۸۱ نام ایشان در بین اسامی شهدای در بند رژیم بعث عراق اعلام گردید. ایشان در سال ۱۳۶۷ زیر شکنجه به شهادت رسیده بود.
ضمنا جمله «حزبالله زنده» است، بهعنوان شعار سال پیشنهاد میگردد.
مراتب جهت اقدام مقتضی اعلام میگردد.
دوام توفیقات جنابعالی را در سایه عنایات حضرت ولیعصر(عج) از درگاه خداوند متعال مسألت مینمایم.
با سپاس
#علیرضا #اعرافی
#مدیر #حوزههای #علمیه
✅ #وصیتنامه #شهید #قاسمی
این روحانی شهید در وصیتنامه خویش به مفقودالاثر بودنش اشاره میکند و میگوید: پدر جان! من آرزوی شهادت دارم اما جسد من به دست شما نخواهد رسید و اگر رسید، از شما میخواهم تا جسد مرا دور قطعه شهدا بگردانید تا به احترام خون شهدا، خداوند از سر تقصیرات من بگذرد.
نکاتی چند، نه از این عاصی بلکه از کلام و آیات الهی و توصیههای ائمه اطهار(ع) حضورتان عرضه میدارم. باشد که با نیت خالص، مقبول درگاه واقع شود:
۱. بهفرموده الله تعالی: [فَاقرَءوا ماتَیَسَّرَ مِنَ القُرآنِ] در هر حال آنچه میسر باشد، به قرائت قرآن (همراه با تدبیر) بپردازید و با این کتاب، مسیر دلها را ازتاریکیها زدوده و به انوار معرفت و قلم مزین سازید.
۲. احوال و سیره نبی اکرم و ائمه اطهار(ع) را بهخوبی مطالعه و بحث نموده و قلوبتان و اعمال و گفتارتان را با کلام نورانی آن معصومین(ع) منور و باجلا سازید.
۳. دعا، مناجات و توسلاتتان را با معبود و اهلبیت اطهار(ع) بیشتر و مستحکم نمایید.
۴. اخلاص و فداکاری و تلاش را در همه حال نصبالعین خود قرار دهید.
۵. از اولیای امور خصوصاً ذویالحقوقهایتان من جمله حاج عبدالمجید و حاج عبدالحمید قدردانی نمایید.
۶. بر کمیت و کیفیت مطالعه و بحثهایتان افزوده و مطالعه را بهخوبی فهم و هضم نموده و از سطحی خواندن و سرعت بیفایده دوری کنید.
۷. در اجتماعات خصوصاً نمازجمعه شرکت فعال و مستمر داشته باشید.
۸. شما را به جان صاحب و آقا و سرورتان(عج) همیشه به فکر خانوادههای شهیدداده، اسیرداده، مجروحداده و مفقودالاثرها باشید و ما را از دعای خیرتان حتماً فراموش نکنید.
اللهم ارزقناشهادة فیسبیلک 🌷
12.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍خلاصه #زندگینامه:
#شهید #کمال #قاسمی #قرهحسنلو در یکم بهمن سال ۱۳۴۲ در شهر #ارومیه و در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.
در کودکی با بیماری سختی مواجه شد که خانواده را نگران کرد؛ اما با تلاش و کمک پزشک محلی بهبود یافت. پدرش، آقاجلیل، فردی مذهبی و علاقهمند به سفرهای زیارتی بود و کمال را از کودکی با فضای معنوی آشنا کرد. در یکی از سفرهای زیارتی به مشهد، کمال جذب یک سید روحانی شد و او به پدرش گفت که این کودک آیندهای روشن دارد. کمال در محیطی مذهبی و اخلاقی رشد کرد و درسهای زندگی را از رفتار و ادب اطرافیان آموخت.
✅ #تحصیلات :
این شهید روحانی مدرسه ابتدایی را در حکیم نظامی، راهنمایی را در شهید حبیبزاده و دبیرستان را در مدرسه جعفر معنوی گذراند و دیپلمش را در رشته ریاضی اخذ کرد و سال ۱۳۶۱ وارد حوزه علمیه تبریز شد. او در جریان انقلاب، به فعالیتهای تبلیغی میپرداخت و در راه به ثمررساندن آن، تلاش و کوشش میکرد.
✅ #دوران #دفاع #مقدس:
بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی، بارها در جبهههای نبرد حق علیه باطل شرکت کرد. او با شور و عشق زایدالوصف به جبههها اعزام میگردید. یکبار در زمستان ۱۳۶۳ وقتی که به جبهه عازم بود، مادرش از او خواست بعد از عید عازم شود؛ اما شهید قاسمی مادرش را راضی کرد که راهی جبهه شود و گفت: عید ما آن روزی است که بتوانیم، پرچم اسلام را در تمامی جهان برافراشته کنیم.🇮🇷
✅ #شهادت :
سرانجام در عملیات بدر به اسارت رژِیم بعث درآمد و در ۴ مرداد سال ۶۷ در زندانهای بعثی بعد از ۴ سال تحمل شکنجه به فیض شهادت نائل آمد و جنازهاش نیز در بغداد به خاک سپرده شد. قبری هم از این شهید بزرگوار در باغ رضوان مزار شهدا موجود هست.
✅ شهیدی که ۳بار تشییع شد:
نکته جالب در مورد این شهید روحانی این است که سهبار تشییع جنازه شده است. وی در عملیات بدر در هویزه به اسارت بعثیها درمیآید؛ اما چون خبری از اسارت شهید قاسمی به خانواده و شهرش نرسید و آنها بهزعم اینکه وی در عملیات بدر، همراه با دیگر شهدا شهید شده، او را تشییع جنازه کردند؛ درحالیکه کمال قاسمی آن زمان در #زندان #بعثیها #اسیر بود و خانوادهاش از آن بیاطلاع بودند.
در سال ۱۳۷۴ نیز همراه با شهدای تازه تفحصشده تشییع جنازه شد و نهایتاً در سال ۱۳۸۱ که لیست شهدای دربند زندان رژیم بعث عراق مشخص شد، شهید قاسمی در ارومیه بهصورت نمادین تشییع شد.
👌پدر شهید قاسمی میگوید: در آن زمان که قصد عزیمت به مکه را داشتم، به او پیشنهاد کردم که ازدواج نماید؛ ولی او گفت: پدرجان از من چنین انتظاری نداشته باشید. من آرزو دارم به عقیده خود ادامه دهم و کلاً آرزوی این شهید خدمت در راه خداوند و اسلام بود و دوست داشت، به همنوع خود کمک کرده و از مملکت خویش دفاع نماید و زمانی که امام امر به جهاد مینمود، کمال به جبهه میرفت و دوست داشت، همیشه در جبهه باشد و حتی از طرف حوزه به او پیشنهاد همکاری دادند؛ ولی او قبول نکرد و گفت: در حال حاضر حضور در جبههها واجبتر از هر چیزی است و با توجه به دستور امام، جنگ در جبهه را تکلیف میدانم.
همانطور که این شهید در وصیتنامه خویش نوشته، بسیار سفارش مینمود و حتی قسم داد که امام امت را تنها نگذارید و تحت #ولایت_فقیه باشید و میگفت: این انقلاب متعلق به ماست و باید همکاری کنیم تا این انقلاب به جهانیان ثابت شود و باید آنقدر جانفشانی و فداکاری نماییم تا دنیا بداند که انقلاب ما چیست و چگونه است.
اللهم ارزقناشهادة فیسبیلک 🌷
✍ اطاعت بی چون و چرا
یکی از #خاطرات ماندگار درباره روحانی #شهید #کمال #قاسمی این است که ایشان عمیقاً به احکام شرع باور داشت و در اجرای آنها هیچگونه تردیدی به خود راه نمیداد. در روایات آمده است که اگر فردی روزه مستحبی داشته باشد و مؤمنی از او بخواهد که روزهاش را افطار کند، و او بپذیرد، ثواب بیشتری نصیبش خواهد شد.
نکتهای که هرگز از خاطرم نمیرود این است که هرگاه ایشان روزه مستحبی داشت، حتی اگر تنها پنج دقیقه به اذان مغرب باقی مانده بود، در صورت تعارف کسی، بیدرنگ روزهاش را افطار میکرد. او هرگز نمیگفت: «اجازه دهید از ثواب امروز بیبهره نمانم» یا «چند دقیقه بیشتر باقی نمانده است، صبر کنم.» بلکه بدون لحظهای تردید، با خوشحالی و رضایت کامل افطار میکرد.
این رفتار نشاندهندهی اوج تسلیم و اطاعت او در برابر احکام الهی بود. باور او به دستورات دین، چنان راسخ بود که هیچ شک و تردیدی در اجرای آنها به خود راه نمیداد. او درک کرده بود که حقیقت عبادت، تنها در انجام اعمال فردی نیست، بلکه در اطاعت بیچونوچرا از خداوند و احترام به حقوق دیگران نیز جلوه میکند. این ویژگی از برجستهترین صفات اخلاقیای بود که در کمال قاسمی مشاهده میکردم.
👌حجتالاسلام والمسلمین دکتر سید مهدی قریشی. نماینده رهبری در آغ و امام جمعه ارومیه
اللهم ارزقناشهادة فیسبیلک 🌷
✍*الو الو من مهدی هستم، باکری*
صدای زنگ تلفن سکوت مغازه را شکست. دستی لرزان گوشی را برداشت.
– الو، بفرمایید؟
آن سوی خط، صدایی آشنا به گوش رسید:
– من مهدی هستم، #مهدی #باکری. نگران نباشید، #کمال پیش ماست، او روحانی گردان است.
نفس راحتی کشیدم، اما لبخندی تلخ روی لبانم نشست. با شوخی گفتم:
– پس فاتحه کمال خوانده شده!
مهدی با صدایی آرام اما پرصلابت گفت:
– نه، نگران نباش. اما یک خواهش دارم… دعا کن ما هر دو شهید شویم و عاقبتمان ختم به خیر باشد.
سکوتی سنگین میانمان حاکم شد. قلبم لرزید. مگر میشود برای شهادت دعا کرد؟ با لحنی امیدوارانه گفتم:
– انشاءالله با پیروزی برمیگردید، همهتان زنده و سلامت.
اما انگار مهدی چیزی را میدانست که من نمیدانستم...
چند روز بعد، خبری آمد که دلها را لرزاند؛ عملیات بدر، جزایر مجنون… مهدی باکری و بسیاری از یارانش، از جمله کمال، دیگر بازنگشتند. آنها در دل امواج آرام اما بیرحم اروند، برای همیشه جاودانه شدند.
روز چهاردهم فروردین ۱۳۶۴، شهر ارومیه غرق در ماتم و افتخار شد. مراسم یادبودی در باغ رضوان برگزار کردند، و از میدان انقلاب تا گلزار شهدا، تشییع نمادینی برای آنانی که جسمشان در آب آرام گرفت، اما یادشان همیشه در دلها زنده ماند.
مهدی و کمال رفتند، اما صدایشان هنوز در گوشم میپیچد؛ آخرین تماس، آخرین دعا، آخرین وداع… و عشقی که از مرزها گذشت و به آسمان رسید.
👌#جلیل #قاسمی، #پدر بزرگوار روحانی #شهید #کمال #قاسمی _ آذربایجان غربی _ ارومیه
اللهم ارزقناشهادة فیسبیلک 🌷
#شهید #کمال #قاسمی در عملیات بدر، در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ مفقودالاثر شد. همگی فکر میکردند که او در این عملیات شهید شده و جنازهاش همانند شهیدان مهدی و حمید باکری به ارومیه بازنگشت. به همین دلیل، در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۳۶۴ مراسم تشییع جنازه نمادین در ارومیه برگزار شد و یادبودی چهارضلعی بهنام کمال قاسمی، حمید باکری، مهدی باکری و شهدای گمنام در باغ رضوان ارومیه ساخته شد.
سالها گذشت، تا در ۴ مرداد ۱۳۷۴، در جریان عملیات تفحص، پلاک و استخوانهای کمال قاسمی در جزیره مجنون شناسایی شد. پس از این کشف، دوباره مراسم تشییع برگزار شد و کمال در کنار یادمان قبلیاش در مزاری مستقل دفن گردید. اما حقیقت تلختر از این بود؛ نامهای از صلیب سرخ و هلال احمر به ایران رسید که نشان میداد کمال قاسمی در تاریخ ۱شهریور ۱۳۶۷، مصادف با ۱۰محرم، در زندانهای بغداد به شهادت رسیده و جسد او در قبرستان کرخ بغداد دفن شده پدر کمال بعد از دیدن تصاویر ارسالی از سوی نماینده صلیب سرخ، عکس جنازه او را از بین ۵۴عکس شناسایی کرد، هرچند که جسد در خاک عراق مانده بود.
پس از سقوط رژیم بعث عراق و صدام در ۱۹مرداد ۱۳۸۱ جسد کمال قاسمی از عراق به ایران منتقل شد و برای سومین بار مراسم تشییع او برگزار گردید مسئولین بهخاطر حفظ آرامش و سلامتی پدر و مادر، مراسم را بدون اطلاع آنها برگزار کردند. در این مراسم، برادر ، خواهران، دامادها، حجتالاسلام مرتضوی نیا و چند نفر از مسئولین به طور شبانه، طبق وصیتنامه ۳مرتبه دور مزار شهدای ارومیه طواف دادند و پس از اقامه نماز، او را در کنار یادمان قبلی دفن کردند.
اللهم ارزقناشهادة فیسبیلک🌷
3.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📅 آیا مجموعه شما هم در بزرگداشت "شهیدان خدمت" #شهید #رئیسی پیشگام خواهد بود؟
روایت راه ابراهیم
🎤 دعوت از سخنرانان، مبلغین و یاران شهید رئیسی
🏴 ویژه مراسم و یادوارههای گرامیداشت شهدای خدمت 🇮🇷
📍 در دانشگاهها و مدارس، مساجد و هیآت، ادارات و کارخانجات و...
🗺 در سراسر کشور
🏴 این یادواره، تنها یک مراسم نیست...
ادامهی راهی است که شهیدانِ خدمت آغاز کردند!
💡 سریع، آسان و تخصصیترین راهِ دعوت از سخنران :
📨 D72.ir/rah
🌐 Davatt.ir
📞 09912700724
📲 @Davatt_Admin
📱 @Davatt_ir
⏳ فرصت را از دست ندهید!
💯 سامانه دعوت، همرسان (پلتفرم/سکو) تخصصی هماهنگی، اعزام و دعوت از سخنرانان و مدعوان متبحر و توانمند و کارشناس در عرصهها و موضوعات گوناگون است. سامانه دعوت به شما کمک میکند بهترین سخنرانان و مدعوان را برای رویدادتان پیدا کنید. دعوت با سالها تجربه و شبکهای از برترین مدعوان، رویداد شما را به قله موفقیت نزدیکتر میکند.
📲 همین حالا اقدام کنید:
👨💼ادمین:
@Davatt_Admin
☎️ تماس:
09912700724
🌐 وبگاه:
Davatt.ir
📣 ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/3035889819C0f45859fba
📣 بله:
http://ble.ir/join/ODYwOTg5MG
📽 آپارات:
Aparat.com/Davatt_ir
📣 روبیکا، تلگرام، اینستاگرام و...:
@Davatt_ir
〰️〰️〰️
⚠️ پیامهای -دینگ- در حال حاضر یکطرفه هستند و ما پاسخ احتمالی شما را مشاهده نخواهیم کرد. به ادمین دعوت پیام دهید:
@Davatt_Admin