eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
1.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
577 ویدیو
78 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
راستی پزشکیان به حاج قاسم ما توهین کرده؟ کسی بهش گفته اینکه بتونه بیاد نامزد ریاست جمهوری بشه و بره شهرهای مختلف رای جمع کنه و بیاد توی مناظره بشینه و تحلیل‌های شوهرعمه‌ای ارائه بده رو مدیون حاج قاسمه؟ کسی بهش گفته اگه حاج قاسم نبود، ایشون و دار و دسته و خانواده‌ش یا زنده نبودن یا دربه‌در داشتن دنبال یه جای امن می‌گشتن؟
۱۲ تیر ۱۴۰۳
🌱بسم الله الرحمن الرحیم🌱 ✨سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم... (تجربه‌ای از تبلیغ چهره به چهره، بخش اول) ✍️ش. شیردشت‌زاده دیروز با خانم‌های راه سوم رفتیم برای تبلیغ چهره‌به‌چهره؛ میدان امام. میدان را تقسیم کردیم و قرار شد من و زهرا از عالی‌قاپو تا قیصریه را صحبت کنیم. من یک کاغذ و خودکار گرفتم دستم و قرار شد به عنوان دانشجویان جامعه‌شناسی که درباره علت کم شدن مشارکت کنجکاوند، از مردم بپرسیم چه نظری درباره انتخابات دارند. نفر اول، خانمی بود که روی نیمکت نشسته بود و دختر نوجوانش هم کنارش. کمی آن‌سوتر، روی نیمکت مرد میانسالی نشسته بود که اول احتمال دادیم خانواده باشند؛ ولی بعد فهمیدیم اینطور نیست. خانم میانسال گفت رای نداده و دلایلش هم، همان بود که انتظار داشتیم: «این اوضاع خراب مملکت...». مشکلات اقتصادی و بیکاری و... . گفتیم: فکر نمی‌کنید با رای دادن این وضعیت بهتر شود؟ محکم سرش را بالا انداخت که نه؛ با این استدلال: اینا خودشون هرکی می‌خوان رو میارن بالا. من به انتخابات اعتماد ندارم. و تازه آنجا دیدیم زخم فتنه‌ای که سال هشتاد و هشت به تن ملت خورده، هنوز بهبود نیافته. حداقل سه چهارنفر از افراد میانسالی که با آ‌ن‌ها حرف زدیم، دقیقا به سال هشتاد و هشت اشاره کردند و گفتند بعد از آن دیگر به انتخابات اعتماد ندارند. خدا نگذرد از کسانی که آن سال با یک ادعای بی‌اساس، اینطور تیشه به ریشه اعتماد مردم زدند و شور سیاسی را تبدیل کردند به این خمودگی که اکنون می‌بینیم. هربار به فتنه هشتاد و هشت اشاره می‌شد، دلم می‌خواست برایشان بگویم که برای نوشتن رمان رفیق، چقدر تحقیق کردم درباره ادعای تقلب و فهمیدم تقلب اصلا به لحاظ منطقی و ریاضی امکان‌پذیر نبوده؛ ولی انگار که باور به تقلب در ذهن‌شان رسوخ کرده باشد... انگار رسانه‌ها میخ تقلب را چنان به مغز بعضی از مردم کوفته‌اند که باورشان نمی‌شود چنین چیزی اصلا امکان نداشته... خدا نگذرد از فتنه‌انگیزان هشتاد و هشت...! بعد از آن که صحبت‌مان با آن خانم تمام شد، مردی که آن‌طرف نیمکت نشسته بود گفت: حالا بیاید تا من بهتون بگم... به عنوان کسی که چندین دوره ست ناظر صندوق انتخاباته، اینو به چشم دیدم که هیچ تقلبی نمی‌شه، تک‌تک رای‌ها شمرده می‌شه و حتی یه رای هم مهمه. آنجا من و زهرا ذوق کرده بودیم از امداد غیبی الهی؛ چند درصد آخر احتمال دارد کنار کسی که به سلامت انتخابات شبهه دارد، ناظر صندوق نشسته باشد؟! خدا خیر بدهد به آن آقا که خیلی قشنگ، خیلی تمیز و محترمانه شبهه درباره سلامت انتخابات را برطرف کرد. نفر بعدی، پیرمردی بود که تنهایی نشسته بود. موضعش مثل همان نفر اول بود؛ اول از وضعیت اقتصادی و مدیریت غلط و بی‌آبی اصفهان گله کرد و بعد که درباره تاثیر رای گفتیم، گفت که فکر می‌کند رای‌اش اثر ندارد و رای نمی‌دهد. خیلی دردناک است این که ببینی مردم رای و نظرشان را بی‌اهمیت و بی‌اثر می‌دانند. خیلی دردناک. تا مغز استخوانم درد گرفت. باز هم اثر فتنه هشتاد و هشت پررنگ بود و ندیدن گشایش اقتصادی در این چندسال هم بی‌تاثیر نبود. خسته بودند انگار. کمی با پیرمرد حرف زدیم، همدلی کردیم و از نگرانی‌هایمان گفتیم. و البته این را هم گفتیم که فکر می‌کنیم رای‌مان اثر دارد؛ فکر می‌کنیم فرق دارد چه کسی رییس جمهور باشد. پیرمرد با نگاه کنجکاو و امیدوارانه‌ای نگاهمان کرد و پرسید: خب شما فکر می‌کنید کدوم نامزد بهتره؟ من که هیچکدوم رو نمی‌شناسم. مناظرات رو هم ندیدم. لحن و نگاه پیرمرد این نوید را می‌داد که به فکر افتاده. با خودش گفته شاید این دوتا جوان خیلی بیراه هم نمی‌گویند. شاید بشود درباره حرفشان فکرد کرد. برایش گفتیم که فکر می‌کنیم آقای جلیلی بهتر باشد. دلیلش را پرسید و ازمان خواست درباره آقای جلیلی بگوییم. هرچه می‌دانستیم توضیح دادیم؛ از طرح وان و برنامه‌هایشان برای فقرزدایی گرفته تا تجربه‌شان از کار با دولت‌های مختلف و پاکدستی‌شان و این که فرزندشان در همین ایران درس می‌خواند و... نمی‌دانم پیرمرد به چه نتیجه‌ای رسید؛ یعنی دیدیم که به فکر افتاد ولی نظر نهایی‌اش را نگفت. این میان، چندنفر هم وقتی شنیدند می‌خواهیم درباره انتخابات گفت‌وگو کنیم، گفتند: انقدر بحث سیاست و انتخابات مطرح بوده که خسته‌ایم. آمده‌ایم میدان امام تا کمی از این حرف‌ها دور شویم. ما هم مزاحم‌شان نشدیم. با یک مادر و دختر و نوه‌هایش صحبت کردیم. مادر چادری بود و دخترش بدون چادر؛ اما موقر. مادر دور اول رای نداده‌اند؛ اما شنیده‌اند آقای پزشکیان خوب است و می‌خواهند دور دوم به پزشکیان رای دهند. از تصمیم پزشکیان درباره قیمت بنزین گفتیم و مسئله حجاب و بی‌برنامه بودنشان. دختر هم سرش را تکان داد و به مادر گفت: آخه تیم پزشکیان همون تیم روحانیه. فکر نکنم خوب باشه. https://eitaa.com/istadegi
۱۲ تیر ۱۴۰۳
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
🌱بسم الله الرحمن الرحیم🌱 ✨سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم... (تجربه‌ای از تبلیغ چهره به چهره، بخش اول)
🌱بسم الله الرحمن الرحیم🌱 ✨ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم!✌️ (تجربه‌ای از تبلیغ چهره به چهره، بخش دوم) ✍️ش. شیردشت‌زاده و بعد هردو از وضعیت کشف حجاب و پوشش‌های ناجور در میدان گله کردند. گفتند همینطوری از این‌همه آزادی و برخورد نکردن با کشف حجاب ناراضی‌اند و نگران نوه‌هاشان هستند؛ تازه آقای پزشکیان بیاید و حجاب را آزاد کند که دیگر هیچی! کمی از آقای جلیلی گفتیم و خدا را شکر رای‌شان برگشت به آقای جلیلی. با یک خانواده دیگر هم حرف زدیم؛ دوتا خانم و یک دختر کلاس هفتمی. گفتند رای نداده‌اند. دختر نوجوان گفت رای اثر ندارد؛ مادرش هم باز به هشتاد و هشت گریز زد و گفت رای فایده ندارد؛ گفت از اتفاقاتی که سر ماجرای مهسا امینی افتاد ناراحت است؛ گفت چرا دختر مردم را بخاطر حجاب کتک می‌زنند(!) و این‌ها. دلم می‌خواست به همه‌ی دخترهای بی‌حجابی که رسما با تی‌شرت و دامن و بدون روسری‌ای که حتی دور گردنشان باشد، در همین میدان امام می‌چرخیدند اشاره کنم و بگویم این‌همه دختر بی‌حجاب را کی کتک می‌زند؟ پلیس هم آن‌جا ایستاده و این‌ها بدون ترس دارند راست‌راست جلوی پلیس راه می‌روند! این را هم اضافه کرد که ممکن است دور دوم به پزشکیان رای بدهد چون شنیده آدم روشنفکری ست و کمی حجاب را آزاد‌تر می‌کند. گفتم: یکی از نامزدها گفته «حجاب مسئله فرهنگیه و راه حلش هم فرهنگیه؛ نه امنیتی.»؛ فکر می‌کنید کدوم یکی از نامزدها اینو گفته؟ گفت: آقای پزشکیان؟ گفتم: نه، آقای جلیلی! دهانشان باز ماند. فکر می‌کردند آقای جلیلی آدم بسته‌ای باشد. باز هم کمی درباره تفاوت‌های پزشکیان و جلیلی حرف زدیم و درباره پزشکیان مردد شدند؛ بنزین بیست و پنج هزارتومانی هم تیر خلاص بود! و چقدر احساس همدلی کردیم با مردم وقتی که می‌دیدیم دردمان یکی ست؛ دردمان ایران است، حتی اگر ظاهراً شبیه هم نباشیم. وقتی که بدون دعوا، با مهربانی تمام با هم صحبت می‌کردیم و هم را تایید می‌کردیم. و می‌دیدیم که مردم واقعا نیاز دارند کسی پای حرفشان بنشیند، آنان را بشنود، همدلی کند، آن وقت معلوم می‌شود که با نظام سر جنگ ندارند. فقط دلخورند و باید ازشان دلجویی کرد. همان خانم گفت با این که همسرش نخبه بوده، از ایران نرفته‌اند که بمانند و علمشان را خرج ایرانشان کنند. با یک خانواده هم صحبت کردیم که مسافر بودند و اهل تربت حیدریه. پدر خانواده راننده ماشین سنگین بود و بار اصفهان داشت؛ آمده بودند سری به اصفهان بزنند. به پزشکیان رای داده بودند و گفتند همه همسایه‌هایشان و فامیل‌شان در تربت حیدریه به پزشکیان رای داده‌اند. پرسیدیم چرا؟ گفتند: چون شنیدیم خوبه! از نظر آقای پزشکیان درباره قیمت آزاد بنزین گفتیم و این که طرفدار اقتصاد آزاد است و افزایش قیمت انرژی. چشمان پدر خانواده گرد شد و برق از سرش پرید. انگار تازه فهمیده بود چه بازی‌ای خورده. مادر خانواده هم وا رفت؛ بنده خدا غمگین و مستاصل گفت: وای... چرا بهش رای دادیم؟ ما ناآگاهانه رای دادیم... کیف کردم از این که یک بانوی ساکن یک شهرستان نزدیک به مرز و مادر سه تا بچه، انقدر خودش را دربرابر جامعه مسئول می‌داند و انقدر نسبت به رای‌اش حساس است. پدر خانواده پرسید: راستی نتیجه انتخابات چی شد؟ ما مسافرت بودیم نفهمیدیم. گفتیم به دور دوم کشیده شده و بین آقای پزشکیان و آقای جلیلی ست و جمعه انتخابات است. وقتی از نظر آقای پزشکیان درباره عدم برخورد با بی‌حجابی گفتیم، آه از نهادشان بلند شد. گفتند ما همین الان هم خیلی ناراحت شدیم از دیدن این وضع بی‌حجابی در اصفهان، قبل از آمدن شما هم داشتیم حرص می‌خوردیم از این وضعیت. دیگر به پزشکیان رای نمی‌دهیم. از آقای جلیلی پرسیدند و ما آقای جلیلی را معرفی کردیم. تصمیم گرفته بودند دور بعد به جلیلی رای دهند و به دوستان و فامیل و همسایگان هم بگویند به جلیلی رای بدهند. گفتیم شب مناظره است و پدر خانواده گفت حتما با تلوبیون مناظره را دنبال می‌کنیم. چقدر دیدن این آدم‌های دغدغه‌مند ما را امیدوار می‌کند به آینده! جلوی بازار قیصریه شلوغ بود و صدای صحبتی از پشت میکروفون می‌آمد؛ بعد هم همهمه شد و انگار دعوا بالا گرفت. جلو رفتیم و دیدیم بچه‌های بسیج دانشگاه خودمان تریبون آزاد گذاشته‌اند. از یکی از خانم‌هایی که عقب‌تر ایستاده بود پرسیدیم: دعوا سر چیه؟ خندید و گفت: سر همین که روی سر من و شماست! عقب‌تر از جمعیتی که دور تریبون جمع شده بودند، همسر همان خانم و چند مرد دیگر ایستاده بودند. به چهره‌ی آفتاب‌سوخته و لباس‌هایشان می‌آمد از قشر کارگر باشند. داشتند حرص می‌خوردند و بلند با هم حرف می‌زدند: می‌خوان با روسری ناموس مردم رای جمع کنن، بعدم میان هیچ‌کاری نمی‌کنن، یه ذره هم از اقتصاد سر درنمیارن، فقط می‌خوان با این چیزا رای بیارن. بابا به خدا ما مشکل‌مون حجاب نیست... https://eitaa.com/istadegi
۱۲ تیر ۱۴۰۳
کاری به این ندارم که پزشکیان هم حل مشکل اقتصاد رو متوقف بر رابطه با امریکا میدونه و نمی‌فهمه می‌شه با بقیه کشورهای جهان رابطه داشت بدون برجام، ولی دقت کردید چقدر بی‌ادبانه ست؟ میگه «هر وقت وقتش تموم شد بگو من جوابشو بدم!» چقدر بی‌ادبانه...
۱۲ تیر ۱۴۰۳
امشب بی‌ادب‌تر از دیشبه آقای پزشکیان الان هم دوباره تحلیل‌های شوهرعمه‌ای شروع شد... چرا گوشت گرونه؟ ببخشید آقای پزشکیان که گوشت گرونه!
۱۲ تیر ۱۴۰۳
وقتی آقای جلیلی حق میگه پزشکیان داد و بیداد می‌کنه
۱۲ تیر ۱۴۰۳
وعده‌های قشنگ که نوشتن براش از رو بخونه😏 باشه باشه...
۱۲ تیر ۱۴۰۳
من برم بخوابم، این پزشکیان فقط داره حرف تکراری می‌زنه😒 و انقدر داد و بیداد می‌کنه که نمی‌ذاره بفهمیم جلیلی چی میگه 😑 باید می‌رفتم رمان می‌خوندم😒🙄
۱۲ تیر ۱۴۰۳
یادتون باشه کسی که اعضای ستادش رو گردن نمی‌گیره، بعدا هیئت دولتش رو هم گردن نمی‌گیره.
۱۲ تیر ۱۴۰۳
وقتی می‌بینه حریف نمی‌شه، میگه جلیلی متوهمه، میگه جلیلی بی‌سواده... بیشتر از این خودتو نشون نده آقای پزشکیان!
۱۲ تیر ۱۴۰۳
آقای پزشکیان متخصص قلبه؟ باشه! خودش میگه من که متخصص قلبم توی کار متخصص اطفال دخالت نمی‌کنم، اونوقت چرا اومده توی سیاست دخالت می‌کنه؟ علوم سیاسی خونده؟ اونی که علوم سیاسی خونده دقیقا آقای جلیلیه نه پزشکیان!! این چه توهمیه که بعضی از پزشک‌ها فکر می‌کنن چون پزشکن یعنی علامه دهرن؟ بعضی‌ها... نه همه.
۱۲ تیر ۱۴۰۳
ولی باور کنید یکی مثل پزشکیان در شان ما مردم ایران نیست...
۱۲ تیر ۱۴۰۳