eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
552 ویدیو
76 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
ان‌شاءالله ممنونم از محبتتون. نه اصلا ناراحت نشدم، خواهش می‌کنم. باید روش فکر کنم.
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
چیه؟🙄
درمورد یه فانتزی متداول...
10.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨تولد لشکر یک نفره ارباب عزیزمون مبارک!!🌱 پ.ن: کاش آدم برای امام زمانش مثل حضرت عباس باشه...🥲 علیه‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه چیزی که بعد ازدواج خیلی بهش برخوردم، این بود که خیلی‌ها فکر می‌کردن من با یه فرد نظامی ازدواج کردم. توی پیام‌های ناشناس کانال هم پرسیده بودن حتی. یکی از دوستام می‌گفت من فکر می‌کردم تو حتما با یه پاسداری، جانبازی چیزی ازدواج می‌کنی😅 و خیلی تعجب کرده بودن از این که اینطور نیست! چرا؟ شاید چون تصور اینه که دیگه اوج ایمان و تقوا و انقلابی‌گری رو باید در یه فرد نظامی(مخصوصا پاسدار) جستجو کرد و یه دختر خیلی مومن و انقلابی هم باید با یه پاسدار ازدواج کنه تا ایمانش کامل بشه! (مشابه این تصور درباره طلاب هم وجود داره) اصلا بیاین با خودمون رک باشیم، کم پیش میاد دختر مذهبی جوون و نوجوونی باشه که فانتزی شوهر سپاهی از ذهنش نگذشته باشه! البته توی افراد شدت و ضعف داره. مثلا یکی از دوستان توی دبیرستان به شدت فانتزی «سید سپاهی عینکی طلبه» رو داشت(نمی‌دونم عینک این وسط چی بود🙄) و تاکید داشت حتما باید طرف لباس پاسداری بپوشه و عمامه بذاره و از فکر کردن بهش هم ذوق می‌کرد و غش و ضعف می‌رفت! برای بعضیا هم این کمرنگ‌تر بود، یا خیلی گذرا بود. ولی به هرحال بود!
علتش چیه؟ شاید بشه گفت مقدمه‌ش کتاب‌های زندگینامه همسران شهدا بود، مخصوصا همسران شهدای مدافع حرم. همسران شهدای دفاع مقدس، زمانشون از دخترهای الان دورتر بود و بخاطر حیای خاص اون نسل هم خیلی چیزها رو روایت نمی‌کردن و محرومیت‌ها و شرایط سخت‌تری داشتن بخاطر جنگ. ولی همسران شهدای مدافع حرم نسل جدیدتری بودن، زمانه‌شون شبیه ما بود و خیلی ریز و جزئی‌تر از عاشقانه‌هاشون گفتن(با احترام، عاشقانه‌هایی که بعضا خیلی آموزندگی هم نداشت و اون بخشی از زندگی خصوصی فرد بود که به ما ربطی نداره). و کلا فضایی که مدافعان حرم به وجود آوردن، اون روحیه جهاد و شهادت زمان جنگ رو توی جو مذهبی زنده کرد؛ اما جنگ داخل مرزها نبود و از ما دور بود. تنها چیزی که دیده می‌شد، تشییع شهدا و حال و روز خانواده‌هاشون بود؛ و همین موضوع مورد توجه قرار گرفت. دیگه توی این فضا، بازار تولیدات هنری درباره همسران مدافعان حرم و این‌ها داغ شد. غیر از زندگی‌نامه‌های واقعی همسران شهدا، کلی رمان و کتاب و... چاپ شد که بخاطر دوری از جنگ و درک ساده و بچگانه‌ای که از جنگ وجود داشت، سرشار از فانتزی بودن! از اون طرف مشکلات و سختی‌هایی که همسران شهدای مدافع حرم باهاش مواجه بودن هم درست روایت نمی‌شد؛ فشار روانی‌ای که از سمت جامعه روی این عزیزان بود، و غیبت مرد خانواده و دلهره‌هایی که در زمان نبودش وجود داشت، و بعد هم شهادتش، چیزایی که فقط گفتنش آسونه! متاسفانه بیشتر دخترهای مذهبی، فقط جنبه مثبت زندگی همسران شهدا رو دیدن(اینکه با یه مرد خوب زندگی کردن) و از جنبه سختش که نبود این مرد و تبعاتش بود غافل شدن. چون کمتر کسی جریان دقیق جنگ سوریه رو فهمید و کسی سختی جنگ رو نچشید، رمان‌ها روی عاشقانه بین رزمنده و همسرش تمرکز کردن(اونم فقط قسمتای گل و بلبلش). توی ایران همه‌چی خوب بود و مثل زمان دفاع مقدس نبود که جنگ ابعاد دیگه‌ای رو توی زندگی مردم نشون بده. و خلاصه، رمان‌ها غالبا عاشقانه و فانتزی بودن و آخرش یه شهادت گوگولی مگولی هم داشتیم که حتی اونم فانتزی بود!😐 نتیجه‌ش شد تصورات و فانتزی‌های دختران مذهبی دهه هفتادی و هشتادی درباره پاسدارها و... نمونه یه رمان سرشار از فانتزی رو هم اینجا مفصل تحلیل کردم
نویسنده‌ها هم توی رمان‌های مذهبی(غالبا اینترنتی) کم نذاشتن و هرچه کمالات برای یه مرد می‌شد فرض کرد، از ظاهر گرفته تا باطن، می‌ریختن توی وجود پسر پاسدارمون. از ظاهرش که در همه حال آراسته و مرتب بود و قد بلند و چهارشونه بود و یه ریش مرتب داشت و... گرفته، تا اخلاقش که اصلا عصبانی نمی‌شد و خیلی مهربون و با درک و شعور بود و دائم قربون صدقه خانمی می‌رفت و خیلی بااخلاص و مومن بود، خلاصه شهید زنده بود برای خودش! یعنی این «عاشقانه مذهبی» یه عبارتی بود که مرزهای فانتزی رو جابه‌جا کرد و یه لوس‌بازی‌ها و اداهایی رو تبدیل کرد به آرزوی نوجوون‌ها و جوون‌های مجرد😐 البته اینم بگم، شخصاً اعتقاد دارم آرزو بر جوانان عیب نیست و یه ذره فانتزی هم بالاخره طبیعیه. اعتراف می‌کنم خود منم فانتزی سپاهی رو داشتم😅 البته علت فانتزی من با بقیه یکم متفاوت بود، من معتقد بودم که حوصله خودمم ندارم، چه برسه به یکی دیگه و خوبه طرف نظامی باشه و دائم ماموریت باشه که من تنها باشم😂 (من اصولا از عاشقانه و این لوس‌بازیا خوشم نمی‌اومد دیگه، انتظار غیر این دارین؟🙄) فانتزی به خودی خود بد نیست، حتی می‌تونه عامل مشوق برای ازدواج باشه، ولیییی وقتی مشکل درست می‌کنه که تبدیل به معیار انتخاب بشه. یعنی طوری توی فانتزی غرق بشی که فکر کنی دنیا همینه و باید همینجوری زندگی کنی.