🍃بسماللهالرحمنالرحیم🍃
🥀حماسهی دخترانهی زینبیه...🥀
📍ایران، استان آذربایجان شرقی، شهرستان میانه
📆 ۱۲ بهمن سال ۶۵
مدرسه برای جشن دهه فجر آماده بود. افسانه ذوالقدری دکلمه نوشته بود و شیدا سیدین مقاله. ایران قربانی آماده میشد که نوحه آهنگران بخواند و قرآن جشن هم حتما بر عهده سوسن صالحی بود.
صَدام گفته بود مدرسه را میزنم. یک دبیرستان دخترانه ساده، در یک شهرستان کوچک مگر چقدر میتوانست مهم باشد؟
شاید تنها جرمش این بود که دانشآموزانش کمکهای مردمی میفرستادند به جبهه؛ مربا، آش، و کلاه و شال و دستکشهایی که خودشان میبافتند. جرمش این بود که دانشآموزانش برای اهدای خون به جبهه صف میبستند، در قلب دانشآموزانش عشق به خمینی میتپید، معلمان و دانشآموزانش عاشقانه جان و فکر میگذاشتند برای فعالیتهای فرهنگی... جرم آن دبیرستان دخترانه این بود که بوی بهشت میداد.
صدام گفته بود مدرسه را میزنم. مردم ترسیده بودند، دخترها اما نه. دخترها مثل هر روز... نه! با شوقی بیش از روزهای قبل رفتند مدرسه. جشن دهه فجر بود، جشن دوازده بهمن. هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران.
بعضی خانوادهها آن روز نگذاشتند دخترشان برود مدرسه؛ ولی آنها که باید میرفتند، هرطور که شد رفتند، با ادب و شیرینزبانیهای دخترانه گرفته تا از روی دیوار پریدن و یواشکی رفتن. دختر ایرانی که از تهدید صدام نمیترسد!
سوسن صالحی قبل رفتن، جواهراتش را داده بود به مادرش و گفته بود آنها را نذر مسجد کرده. ملکه حضرتی یادداشت گذاشته بود که: «با اصرار خودم به مدرسه رفتم و اگر اتفاقی افتاد کسی را مقصر ندانید». فاطمه داودی به مادرش گفته بود: «شهید میشویم که میشویم، باید بروم.». فروغ عباسی وقتی مادرش گفت: «نرو، خطر دارد»، گفته بود: «کجا خطر ندارد؟... دلت را به رضای خدا آرام کن...». آذر عیسایی، خدمتگزار مدرسه هم قبل رفتن به مادرش گفته بود: «اگر قرار است دانشآموزان شهید شوند، بهتر است من هم همراهشان باشم».
زنگ دوم... ساعت ده و نیم... مادر اعظم اسلامیزاده آمده بود دنبال دخترش. یکی از دانشآموزها که نمیدانم کیست، داشت روی تابلو مینوشت: الوداع. اگر ما را ندیدید حلالمان کنید.
تا یادم نرفته بگویم... آن زمان سامانه پدآفندی سوم خرداد نداشتیم. میانه یک شهر بیپناه مرزی بود که تنها وسیله دفاعیاش مقابل هواپیماهای جنگنده، یک مسلسل دستیِ خراب بود که تازه به زحمت تعمیرش کرده بودند و کشانده بودندش روی پشتبام مقر سپاه. حتما صدام همه اینها را میدانست به لطف منافقین. حتما صدام از تصور دختران نوجوانی که پایگاه تدارکاتی برای جبهه راه انداختهاند، به خودش لرزیده بود.
تهدیدش را عملی کرد. هواپیماها مثل گرگ وحشی، تن میانه را دریدند. دوتا راکت هم سهم دبیرستان دخترانه زینبیه شد. لازم نیست توضیح بدهم چطور زینبیه را کربلا کردند؛ در اینترنت میتوانید بخوانید، فیلم و عکسهایش هم هست.
فقط همینقدر میگویم که انقدر از دختران زینبیه میترسیدند که خلبان به دو راکت راضی نشده بود و از ارتفاع پایین، دانشآموزها را به رگبار بسته بود. و فقط همینقدر میگویم که یک ساعت بعد، حیاط مدرسه پر بود از چادرهای نیمهسوخته، دفترهای پاره شده، گیسوان و مقنعههای خونین و تن پرپر شدهی دخترکان؛ پیچیده در چادر. یک گوشه هم کیف سوسن صالحی افتاده بود، که داخلش تنها یک قرآن بود و نوار سخنرانی امام.
🥀 چادر ایران قربانی و فاطمه یونسی موقع شهادت افتاده بود روی صورتشان؛ یعنی خودشان میخواستند اینطور بشود. مریم حنیفه قبل از این که شهید شود، وقتی مجروح روی زمین افتاده بود، به دوستش گفته بود: «مقنعهام را محکم از پشت ببند.»، وقتی خیالش که راحت شد بابت مقنعه، شهید شد.
‼️ ماجرای دبیرستان زینبیه، نه یک تراژدی که یک حماسه است. یک حماسه دخترانه، شورانگیز و الهامبخش. دختران مدرسه میانه، قدیسههایی دستنیافتنی نبودند. دختران معمولی دبیرستانی بودند؛ بعضی فقیر بودند و به سختی درس میخواندند. بعضی شاعر بودند و نویسنده. چندتاشان نوعروس بودند حتی. هریکی ماجرای خودش را داشته و دنیای دخترانه خودش را. اما چرا زینبیه حقیقتاً زینبی شد؟
باید این را در حرکت جمعی دختران جستوجو کرد. در روح حماسهای که در کنار هم داشتند.
ماجرای زینبیه، غالباً به عنوان سند جنایت صدام روایت شده؛ صرفاً بیان عمق فاجعه بوده؛ بیان وضعیت دلخراش شهدا و مجروحان و غم و اندوه خانوادهها. ولی پشت این چهره غمانگیز، باید یک حماسه را جستوجو کرد، یک الگوی عملی را برای دختران دبیرستانی.
دخترانِ دهه هشتادی و نودی هم همان روح پرشور دختران زینبیه را دارند؛ همان شجاعت را و همان قدرت را. فقط کافی ست دستی، غبار را از این روح بزداید و چه دستی توانمندتر از دست شهدا؟
✍️ فاطمه شکیبا
#لبیک_یا_خامنه_ای #شب_جمعه #لشگر_فرشتگان
https://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸🇮🇷
بیانات آقا در ورزشگاه آزادی تمام شد؛ اگر یادتون باشه گفته بودم خیلی این بیانات مهماند و الگوی یک جن
سلام
هدف رو هرکس خودش باید پیدا کنه...
دیگران نمیتونن برای کسی هدف پیدا کنند
مهشکن🇵🇸🇮🇷
بیانات آقا در ورزشگاه آزادی تمام شد؛ اگر یادتون باشه گفته بودم خیلی این بیانات مهماند و الگوی یک جن
سلام
آفرین دقیقا
خیلی از ظلمهایی که به زنان در خانواده میشه، بخاطر اینه که از حقوق و قوانین آگاه نیستند.
مثلا کار در خانه(آشپزی و تمیزکاری و...) اصلا وظیفه زن نیست، نه شرعا نه قانونا. ولی توی ذهن ما اینطور جا افتاده.
خییییلی مهمه که هرکس دقیقا حقوق و تکالیف خودش رو بشناسه.
مهشکن🇵🇸🇮🇷
بیانات آقا در ورزشگاه آزادی تمام شد؛ اگر یادتون باشه گفته بودم خیلی این بیانات مهماند و الگوی یک جن
سلام
باید با گامهای کوچک شروع کرد.
آگاهسازی رو باید از دور و بر خودمون شروع کنیم... از دوستان، خانواده...
و حتی از خودمون.
چندنفر از ما با مبانی اسلامی درست، جایگاه زن رو میشناسیم؟
متاسفانه گاهی فکر میکنیم مبنای اسلامی داریم درحالی که حتی خود خانمهای مذهبی هم، تفکر و نگاهشون به جنس زن، با نگاه آقا متفاوته و متاسفانه گرفتار نگاههای متحجرانه هستند.
چرا انقدر روی نگاه آقا تاکید دارم؟
چون اولا، ایشون یک عالم دینی و مجتهد در سطح بالا هستند و به عنوان یک مرجع تقلید، تقوا و علم لازم رو دارند. پس اگر نظری میدن، یک نظر ذوقی و سلیقهای نیست بلکه با مبنای دینی و با توجه به منابع و دستورات اسلامی هست. یک نظر کاملا حساب شده و بر اساس آیات و روایات دینی.
دوما، ایشون یک شخصیت سیاسی و اجتماعی آگاه به زمان و یک فرد روشنفکر و تحولخواه هستند. مطالعهشون محدود به منابع دینی نیست و تاریخ ایران و غرب رو مطالعه کردند، به خوبی میشناسند و گرفتار افکار سنتی و متحجرانه نیستند. متاسفانه بعضی از علما و مراجع تقلید و روحانیون هستند که با وجود جایگاه علمی و معنوی، هنوز نگاهشون به بانوان یک نگاه متحجرانه و حتی تحقیرآمیزه و هنوز جنس زن رو نیمهآدم تلقی میکنند!! حتی مراجعی که چنین نگاهی ندارند، به قدری که آقا به بانوان اهمیت میدن و مطالعه در این زمینه داشتند، به این موضوع اهمیت ندادند.
و حتی بین اندیشمندان اخیر و حال حاضر ما هم، هستند کسانی که نگاهشون خیلی بسته ست و قسمت غمانگیزش اینه که بین این اندیشمندان، اندیشمندان خانم هم هستند...
مهشکن🇵🇸🇮🇷
سلام آفرین دقیقا خیلی از ظلمهایی که به زنان در خانواده میشه، بخاطر اینه که از حقوق و قوانین آگاه نی
سلام
بله شرعا وظیفهش نیست. طبق روایات، اگر خانمی کارهای خونه رو انجام بده، میتونه مزد دریافت کنه و اگر بدون مزد انجام بده هم خدا پاداش ویژه براش داره؛ اما واجب نیست.
اگر خانمی در خونه کار نکرد، همسرش نمیتونه به دادگاه شکایت کنه و مثلا بگه خانمم غذا درست نمیکنه، اما برعکسش هست یعنی اگر مردی نیازهای معیشتی همسرش رو تأمین نکنه، خانم میتونه به دادگاه شکایت کنه و بگه همسرم نفقه پرداخت نمیکنه(البته به شرطی که مرد به علت تنبلی یا لجبازی و بیتوجهی نفقه نده؛ نه در شرایطی که مرد تلاش خودشو میکنه ولی شرایط اقتصادی سخته).
متاسفانه توی جامعه ما جا افتاده که اینها وظیفه زنه... درحالی که خدمتی که مادران ما توی خونه انجام میدن، لطف و محبتشونه.
البته توی زندگی مشترک، باید تقسیم کار وجود داشته باشه... و این تقسیم کار میتونه به این شکل هم باشه که خانم کارهای خونه رو انجام بدن و آقا کارهای بیرون رو. ولی این به این معنا نیست که زن مستخدم مرد هست، یا به این معنی نیست که غذا پختن و ظرف شستن همیشه یه کار زنانه ست و وظیفه زنها و دخترهاست!!
شخصا اعتقاد دارم هر آدمی که زنده ست، چه دختر چه پسر، باید بلد باشه غذای خودشو تهیه کنه، محیط زندگیش رو تمیز نگه داره، و کارهای شخصیش رو انجام بده.
مگر این که بخواد فتوسنتز کنه🙄
🌷بعثت یعنی برانگیختگی. جهت این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سوی این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سو عبارت است از همان که در خود قرآن باز مکرّر ذکر شده است: وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛ اوّلاً عبودیّت خدا، یعنی چهارچوب حیات را در خدمت اوامر الهی و نواهی الهی قرار دادن؛ و [ثانیاً] اجتناب از طاغوت. طاغوت کیست؟ همهی ظالمان، همهی پادشاهان خبیث، در مثل امروزی همهی رؤسای جمهور مثل اینهایی که امروز در آمریکا و در بعضی از کشورهای دیگر هستند -اینها همان طواغیتند- معنای اجتناب از طواغیت این نیست که دامنت را از آنها دور کن تا آلوده نشوی؛ معنایش این است که یک خطّی در مقابل خطّ توحید و خطّ عبودیّت الهی وجود دارد و آن، خطّ طاغوت است. کفر به طاغوت، همراه و ملازم با ایمان بالله است؛ این، جهت بعثت انبیا است.🌷
🌷امام خامنهای، ۱۳۹۸/۰۱/۱۴
#عید_مبعث بر تمام بشریت مبارک!✨🌱
#ماه_رجب #لبیک_یا_خامنه_ای
https://eitaa.com/istadegi