#مادران_شهدا
عید نوروز بود، با ویلچر آوردنش کنار قطعه ای که مزار پسرش بود، بخاطر ارتفاع قبرها ، دیگه نمیشد با ویلچر حرکت کنه...
دور دستاش دستمالی پیچید و چهاردست و پا ، با کلی زحمت و نفس نفس و با تمام وجود، از بین قبرها عبور میکرد...به مزار پسرش که رسید، خودش رو انداخت روی قبر و سنگ رو در آغوش گرفت :
سلام پسرم ، سلام عزیزم ، عیدت مبارک، تو که نیامدی دیدن مادر پیرت، عیبی نداره ، خودم آمدم خونت ، دورت بگرده مادر....
.
.
پارهی جگر دادند برای این آب و خاک...حساب مسئولین، جدا...خودِ ما بعد از شهدا چه کردیم؟ شاید بهتر است سید مرتضی آوینی را بگوییم بیاید مستندی بسازد از ما به نام #روایت_غفلت...😔
#شهدا_گاهی_نگاهی
✧جَـواݩـانِ اِنقـِلابـے✧
↓●ڪلیڪ ڪن●↓
http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4