eitaa logo
ایستارنیوز/ اخبار رفسنجان و کرمان
991 دنبال‌کننده
27.2هزار عکس
9.1هزار ویدیو
101 فایل
💠 #ایستار نیوز: تارنمای خبری، تحلیلی، و مطالبه گری 🌐 تلگرام : 🆔 https://t.me/istarnews_ir 🌐 اینستاگرام : 🆔 https://www.instagram.com/istarnews_ir/ 🌐 سایت: 🆔 www.istarnews.ir 🌐 روبیکا: 🆔 http://splus.ir/istarnews_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰واریز حقوق آبان‌ماه بازنشستگان کشوری  🔸پرداخت حقوق آبان ماه بازنشستگان کشوری بر اساس احکام مهرماه آغاز شد واز ساعاتی پیش در بیشتر استانها و تهران پرداخت به بازنشستگان و وظیفه‌بگیران صندوق بازنشستگی کشوری با ارسال پیامک از سوی بانک صادرات اطلاع رسانی شده و این روند تا پایان امشب ادامه دارد. 🔸بیش از یک میلیون و ۷۳۰هزار بازنشسته و وظیفه‌بگیر تحت پوشش صندوق بازنشستگی کشوری هستند. 🆔 @istarnews_ir
تیم ملی با عبور از سرمای بیشکک به جام جهانی نزدیک‌تر شد ⚽️ قرقیزستان ۲ - ۳ ایران 🆔 @istarnews_ir
🔰 شناسایی بیش از ۱۹۴۰ دانش‌آموز بازمانده از تحصیل در رفسنجان 🔸 مدیر آموزش‌وپرورش رفسنجان امشب در شورای آموزش و پرورش شهرستان: ✅در مجموع طی سه سال گذشته ۱۹۴۰ دانش‌آموز بازمانده از تحصیل در رفسنجان داریم و در کل کشور ۱۶ درصد افزایش داشتیم که آمار ناخوشایندی است ✅امسال در رفسنجان به‌صورت منطقه‌ای احصا مسائل کردیم و در هر منطقه دلایل بازماندگی از تحصیل دانش‌آموزان را بررسی کردیم و عمده مسائلی که مطرح است به‌ویژه در محلات پایین‌شهر مشکلات اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی بود و بحث اقتصادی نقطه مشترک همه مناطق مخصوصاً نقاط حاشیه‌ای بود ✅در بحث مدارس فنی و حرفه‌ای مشکلات عمده بازماندگان از تحصیل این‌گونه است که دانش‌آموز امنیت شغلی برای آینده‌اش نمی‌بیند و قرار است فارغ‌التحصیل بیکاری شود ✅مشاوره خانواده هم می‌تواند یکی دیگر از راهکارهای کمک به تحصیل و افزایش انگیزه این دانش‌آموزان باشد. ✅با حمایت و همکاری اداره ثبت‌اسناد و املاک شهرستان بیش از نیمی از املاک متعلق به آموزش‌وپرورش رفسنجان سنددار شدند. ✅زمینی که متعلق به این مجموعه و در حال ازدست‌رفتن بود برگشت و با کمک اداره ثبت‌اسناد و املاک شهرستان بیشترین املاک آموزش‌وپرورش سنددار شدند. 🆔 @istarnews_ir
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰وقتی مرجع شیعیان عراق با نام‌گذاری صحن حضرت زهرا (س) موافقت کرد در جریان توسعه حرم مطهر علوی، یک‌روز خدمت آیت‌الله سیستانی رسیدم و گزارشی از روند پیشرفت کار دادم. قرار نبود درباره نام‌گذاری صحن مطلبی عنوان کنم. آخر جلسه به ایشان گفتم: خودتان می‌دانید که حضرت زهرا(س) در مدینه غریب هستند. ما دوست داریم که یادی از ایشان در جوار مرقد آقا امیرالمؤمنین(ع) داشته باشیم، شنیدیم نظر شما برای نامگذاری صحن، نام "امام هادی(ع)" است، اگر نظر قطعی است، علی عینی؛ اگر نه، صحن را به نام "حضرت زهرا(س)" نام‌گذاری کنیم. ایشان ضمن تشویق، با نامگذاری صحن به نام حضرت زهرا (س) موافقت کردند. راوی : علیرضا فداکار 🆔 @istarnews_ir
ایستارنیوز/ اخبار رفسنجان و کرمان
#کتاب_خارو_میخک 🔰فصل سوم (قسمت سوم) ام یوسف، همسر ابویوسف، از خواب بیدار شد و سرش را پوشاند و از ا
🔰فصل سوم (قسمت چهارم) 🔸صبح روز جمعه آماده شدیم، بهترین لباس‌هایمان را پوشیدیم و به سمت خانه دایی صالح راه افتادیم، و با اینکه زود رسیدیم خانه دایی‌ام پر از جمعیت بود که مشغول رفت‌وآمد و تدارکات عروسی بودند. ما کوچک‌ترها مشغول بازی شدیم و خواهرانم و دختردایی‌ها و بقیه دخترها هم مشغول بزن و برقص شدند. محمود و حسن هم مشغول کارهایی مثل چیدن صندلی و آب‌پاشی روی خاک‌های مقابل منزل دایی‌ام بودند تا گرد و خاک به هوا بلند نشود. مادرم و زن دایی‌ام و بقیه زنها هم مشغول آماده کردن عروس و مرتب کردن لباس او بودند و دایی‌ام از این جای به آن جا می دوید و هم‌زمان یک سر داشت و هزار سودا. آن روز، افراد زیادی آنجا بودند و صدای طبل‌ها که در هم و برهم بود منظم‌تر و دقیق‌تر شد، زیرا یک دختر بزرگ‌ از همسایه‌های خاله‌ام و دوستانش این وظیفه را بر عهده گرفت. بعداز مدت کوتاهی، عده‌ای از خانواده داماد با چند خودرو و یک اتوبوس به خانه دایی آمدند، خودروها ایستادند و مهمان‌ها پیاده شدند و در پیشاپیش آنها داماد، عبدالفتاح ایستاده بود. 🔸طبل‌ زدنها همراه با آواز معروف عروسی به صدا درآمد معروف اما با لهجه ضعیف داماد و همراهانش به سمت خانه حرکت کردند و دایی و جمعی از مردان هم برای استقبال از آنها بیرون رفته بودند. مردان با هم سلام و علیک کردند و همدیگر را در آغوش کشیدند. زنان هم با هم سلام و علیک کردند و بعضی‌هایشان با هم دیده‌بوسی کردند. زنان وارد سالن خانه شدند و مردان در حیاط خانه نشستند. باقلوا در بین جمعیت چرخانده شد و برادرم محمود از همه آنهایی که باقلوا می‌چرخاندند بانشاط بیشتری کار می‌کرد. شربت آلبالو هم در جمعیت پخش شد. صدای طبل و آواز خوانی زنان هم در این مدت برقرار بود و تقریباً یک ساعت بر همین منوال ادامه داشت. دایی‌ام تمام مدت با داماد و پدرش و با چند مردی که نمی‌شناختم صحبت می‌کرد. سپس دایی‌ام وارد خانه شد، همه حواسشان به او بود، داماد و پدرش هم دم در خانه ایستاده بودند. سپسدایی‌ام با طبل و آواز، در حالی که بازوی خاله‌ام فتحیه را گرفته بود و او را همراهی می‌کرد از خانه خارج شد. خاله فتحیه پیراهن بلند سفیدی پوشیده بود و تور سفیدی هم بر سر انداخته بود که او را زیباتر از همیشه کرده بود، و مانند ماه شب چهاره شده بود. خاله به سمت در رفت و داماد بازویش را گرفت و صدای کِل کشیدن زنان بلندتر شد. عروس و داماد به سمت یکی از ماشین‌ها رفتند و همه پشت سرشان حرکت کردند. مادرم در طول آن مدت خیلی نزدیک دایی‌ام ایستاده بود و زن دایی‌ام هم در کنار او بود. عروس و داماد سوار ماشینی شدند که با روبان‌های رنگی تزیین شده بود و مردان و زنان سوار اتوبوس و بقیه خودروها شدند. مادرم محمود را پیدا کرد و به او گفت: برادرانت را برگردان، تو و آنها با پدربزرگت به خانه برگردید. من خواهرانت را با خود می‌برم و ان شاء الله فردا برمیگردم در خانه همه چیز آماده است و تا من برگردم عزیزم به چیزی نیاز ندارید. مراقب پدربزرگت و پسرعموهایت باش قبل از شروع ساعت منع رفت و آمد در را قفل کن و هر اتفاقی که افتاد تا قبل از طلوع آفتاب در را باز نکن. محمو طبق معمول همیشگی‌اش سرش را تکان می‌داد یعنی که متوجه دستورات مادرم شده است. او همیشه دستورات مادرم را سریع می‌گرفت و به سرعت عمل می‌کرد. 🔸خواهرم فاطمه، خواهر کوچک‌ترم، مریم را در بغل گرفته بود؛ مادرم، زن دایی‌ام، خواهرانم و دختردایی‌هایم، سوار یکی از ماشین‌ها شدند و محمود مشغول انجام وظیفه‌اش شد؛ ما را کنار پدربزرگم که به عصایش تکیه داده بود جمع کرد تا به خانه برگردیم. 🔸بعد از اینکه همه سوار ماشین ها شدند و دایی‌ام و پدر داماد ماشین‌ها و سرنشینانشان را مرتب و منظم کردند، دایی‌ام از آنها اجازه گرفت تا کمی صبر کنند که او برگردد و در خانه را ببندد. با سرعت به خانه برگشت یک کیسه از آشپزخانه برداشت و در اتاق میهمانان گذاشت و در را بست. چیزی از دستش انداخت و مثلاً برای برداشتن آن چیز خم شد تا یواشکی کلید خانه را زیر در خانه پنهان کند. سپس به سمت ماشین رفت و سوار آن شد و به راه افتاد. صدای طبل و آواز زنان همچنان طنین انداز بود تا اینکه خودروها ناپدید شدند. ما هم با پدربزرگم به راه افتادیم تا به خانه برگردیم. درست قبل از غروب آفتاب به خانه رسیدیم. بعد از آنکه محمود در خانه را محکم بست، ما که از این روز پر از جنب و جوش و بازی کردن و خوردن خسته شده بودیم، به خواب عمیقی فرو رفتیم. ادامه دارد... 🆔 @istarnews_ir
5.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰سردار آزمون: از نظر ذهنی حرفه‌ای نیستیم مهاجم تیم ملی فوتبال: ⚽️ وقتی ۲ گل جلو می‌افتیم فکر می‌کنیم برنده شده‌ایم و باید قبل از جام جهانی این مشکل را حل کنیم. ⚽️ درسته بازی را سخت می‌بریم اما مهم ۳ امتیاز بود که گرفتیم. 🆔 @istarnews_ir
🔰 برخورد و جمع آوری اتباع غیر مجاز از سطح واحدهای صنفی شهرستان رفسنجان 🔸 اتباع بیگانه شاغل در واحدهای صنفی سطح مغازه های شهرستان رفسنجان در گشت مشترک اداره کار ،اماکن ،بازرسی اتاق اصناف با هماهنگی های لازم دستگیر و جمع آوری شدند 🔸در راستای این بازرسی ها تعدادی از متصدیان و مالکان واحدهای صنفی مشمول برخورد و جریمه های سنگین شدند 🆔 @istarnews_ir
📸 واکنش‌ها به ادعای ظریف که با توییت من جلوی جنگ گرفته شد 🆔 @istarnews_ir
20.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 معاون اجرایی پزشکیان: بنزین در ایران از آب معدنی هم ارزان‌تر است اما در افغانستان لیتری ۶۰ هزار تومان است 🔸با این وضع قیمت بنزین نمی‌توان ادامه داد. 🆔 @istarnews_ir