وقتی چراغ ها خاموشه و دارم دمنوش میخورم با خودم فکر میکنم واقعا آدمی قراره بیاد ؟ منتظر کسی بودن درسته ؟ و یا حتی قراره واقعا یه چیزی رو حس بکنی و با خودت بگی پس این دوست داشتنه ؟ فکر میکنم چیزی که به زندگیم قالب شده درست نیست و نمیتونم با فکر کردن به اینکه من کافی ام و اصلا نیازی به محبت خارجی ای ندارم ادامه بدم ، من همه چیز نیستم
کاش من هم مثل بنگچان میتونستم با یه موزیک نشون بدم اون احساساتی که واقعا وجود دارن چی ان
2.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
I don't really care how bad it hurts
اینجوریه که تو روز ها و ماه ها تلاش میکنی تا فقط یکم خودت رو بپذیری تا بتونی بدون فکر کردن به از بین بردن خودت زندگی بکنی و بعد از همه ی اینا یهو یک روز یکی تصمیم میگیره دهنش رو باز بکنه و راجب یکی از جزئیات تو نظر بده و باز تو به نقطه اولت برمیگردی
اون حسه داری به رفتارش با بقیه حسودی میکنی ولی نمیتونی واکنشی نشون بدی چون هیچی بینتون نیست رو میشناسید ؟ من کاملا متفرم ازش