eitaa logo
#جاماندگان_ازقافله_عشق🦋
94 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
420 ویدیو
1 فایل
#نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس و پستها و محتوای ارزشی #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبین و بصیرت افزایی @jAmAndgA90ZA
مشاهده در ایتا
دانلود
ملاقات باشهید کاوه 🥀🍁🍂💧 وقتی دوپای عباس از زانو قطع شد ادامه این روایت در شبهای پیشرو ان شاءالله 🙏🙏🍀🌺🍀🍃🍃💧 تا در ادامه به مهمان عزیزی که شهید کاوه گفته بودن میرسیم و...... اینجا پیشکسوتات جبهه و جنگ بصورت مستقیم از دوران دفاع مقدس روایت میکنند با ماهمراه باشید و خاطرات رزمندگان و شهدارا بدون واسطه بخوانید 🥀🍁🍂💧
حبیب حبیب📞🍃🍂🍂 بگوشی حبیب جان؟ 🥀🍁🍂💧 چقدر دلتنگ صدای حبیبیم گوشی و برادره بگه از حبیب به تمام ملت ایران تاچند ماه دیگر به نابودی مستکبرین در منطقه نموده مثل وعده نابودی داعش از حبیب به وطن فروشان ایران حرم است حرم یعنی مقدس مثل خانه و اهل خانه حرم یعنی ایران 🍁🍂🥀🍂💧
🥀🍁🍁💧کربلای شلمچه اینجا کربلاست به آنهایی‌که قصهٔ کربلا را باور ندارند بگویید ما کربلا را دیده‌ایم ؛ ما همراه‌ و همرزم اصحاب عاشوراییِ امامِ عشق بوده‌ایم ؛ ما امروز می‌دانیم قصه‌ی یک اربعین فراق یعنی چه ... شلمچه ۱۳۶۵ عملیات کربلای پنج عکاس: ساسان مؤیدی بدرقه پیکر دو رزمنده‌ی شهید در میان اندوه همرزمان 🥀🍁🍂💧
علت گرامی داشتن «هفته دفاع مقدس» چیست؟ ۱. حدود ٢١٠ سال پیش در زمان فتحعلی شاه قاجار به موجب قرارداد ننگین گلستان در سال ١١٩٢ شمسی (۱۸۱۳ میلادی) کشورهای فعلی «قفقاز، ارمنستان، گرجستان، داغستان، چچن و اینگوش و سواحل ارزشمند دریای کاسپین» به مساحت حدود ٢٣٠ هزار کیلومتر مربع از ایران جدا شده و به روسیه تزاری تقدیم گردید!!! ۲. حدود ١٩۵ سال پیش و باز هم درزمان فتحعلی‌شاه قاجار به موجب قرارداد ننگین ترکمنچای درسال ١٢٠٧ شمسی (۱۸۲۸ میلادی)، منطقه‌ی «ایروان، نخجوان و بخش‌هایی از تالش و آذربایجان» و در مجموع حدود ۳۰ هزار کیلومتر مربع دیگر از ایران جدا شد و باز هم به امپراتوری روسیه تقدیم شد!!! ۳. حدود ١۶٧ سال پیش در زمان ناصرالدین شاه قاجار به موجب معاهده ننگین پاریس در سال ١٢٣۵ شمسی (۱۸۵۶ میلادی) مناطق «هرات و افغانستان و بلوچستان و مکران» به مساحت ٩٧۵/۲۲۵ کیلومتر مربع با فشار انگلیس از ایران جدا شد!!! ۴. حدود ١۵٢ سال پیش و باز هم در زمان ناصرالدین شاه قاجار به موجب قرارداد ننگین حکمیت «گلد اسمیت» در سال ١٢۵٠ شمسی (۱٨٧١ میلادی)، و باز هم تحت فشار انگلیس مناطقی از «پاکستان و سیستان» به مساحت ٣۵٠/٠٠٠ کیلومترمربع از ایران جدا شد!!! ۵. حدود ١۴٢ سال پیش باز هم در زمان ناصرالدین شاه قاجار به موجب «پیمان آخال» در سال ١٢۶٠ شمسی (۱۸۸١ میلادی) کشورهای فعلی «ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان» به مساحت ١/٢٢۶/۵٠٠ کیلومترمربع از ایران جدا شده و باز هم به امپراتوری روسیه تقدیم شد!!! ۶. حدود ١٠۴ سال پیش در سال ١٢٩٨ شمسی (١٩١٩ میلادی) در زمان احمد شاه قاجار و دولت وثوق‌الدوله براساس پیمان منطقه‌ای مستشاران انگلیس، جزایر نفت‌خیز خلیج فارس از جمله کشورهای فعلی «امارات، قطر، عمان و چند جزیره بسیار ارزشمند دیگر» به مساحت ۴٠۵/٢٨٧ کیلومترمربع رسماً از ایران جدا شد!!! ۷. حدود ٨۶ سال پیش در سال ۱۳۱۶ شمسی (۱۹۳۷ میلادی) در زمان رضا شاه پهلوی با امضای پیمان ننگین سعدآباد با کشورهای همسایه (عراق، ترکیه و افغانستان) بخش‌های عظیمی از ایران با دسیسه انگلیس جدا شد؛ از جمله «ارتفاعات سوق‌الجیشی آرارات» به ترکیه؛ بخش عظیمی از «اروندرود» و اداره کامل آن را به عراق‌؛ و «دشت وسیع نااُمید» به مساحت ۳ هزار کیلومتر به افغانستان بخشیده شد!!! ۸. حدود ۶٩ سال پیش در سال ١٣٣٣ شمسی (١٩۵۴ میلادی) در زمان محمد رضا شاه پهلوی، بندر استراتژیک «فیروزه» در شرق دریای خزر از ایران جدا و به شوروی واگذار گردید!!! ۹. و باز هم در زمان محمدرضا شاه در سال ١٣۵٠ شمسی (١٩٧١ میلادی) با فشار انگلیس، مجمع الجزایر بحرین به مساحت بیش از ٧٠٠ کیلومتر مربع با انبوهی از مخازن نفت و گاز از ایران جدا شد!!! و با کمال تأسف باید این حقیقت تلخ را بدانیم که این مقدار تجزیه و جدایی بیش از ٣ میلیون و ۵٠٠ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران به واسطه سستی و خیانت پادشاهان میهن‌فروش در کل تاریخ جهان بی‌سابقه است و ایران امروز با مساحت ١/۶۴٨/١٩۵ کیلومتر مربع کمتر از یک‌سوم مساحت ایران بزرگ دویست سال قبل را دارد!.👇👇👇
رسالت قلم ✍🌱 الهی بشکند دستی که ننویسد : اگر امروز سرپاییم و پابرجا و ایران🎋🌴 مستقل و امن هست اینک به لطف حق ، و جمعی غرق در آرامش خاطر به عیش و نوش مشغولند و سرگرم هوس بازی ، و غرق ناز و نعمت برده اند از یاد طوفان را ، 🥀همه از دولت ایثار و اخلاص شهیدان است . 🎋اگر امروز ایران صاحب سبک است در نانو و سلولهای بنیادی ، و کرده جایگاه خویش را در بین قدرتهای دارای توان هسته ای محکم ،🌴 🎋و بومی کرده دیگر دانش ساخت رآکتورهای نیروگاههایش را ، به یمن خون پاک لاله های سرخ بستان است .🥀🥀🥀 🥀اگر فهمیده های نونهال میهنم برخود نمی بستند نارنجک ، و زیر چرخهای تانک دشمن له نمی گشتند و راه لشکر کین را نمی بستند ، ایرانی نبود امروز تا نوبخت ها جفتک بیندازند بر آزاد مردانش ، و پنبه پهلوانی خون سردار سپاهش را به پای کدخدا ریزد . 🥀اگر شیرودیان و کشوری ها باشکار تانکها و قلع و قمع لشکر اعدا زمینگیرش نمی کردند ، 🥀اگر بابایی و دوران ها در آسمان آبی ایران زمین جولان نمی دادند ، و دفع شرّ طیارات دشمن را نمی کردند 🎋از تبریز و آبادان ، چه می آمد سر ایران و ایرانی ؟ 🍃اگر عزم بسیجی های بی ترمز نبود آن روز ، 🎋قطعا قصرشیرین ها و خرمشهرها از نقشه ما حذف می گشتند چون بحرین ،🍂 و دیگر تنگ می شد عرصه تاراج بیت المال بر آخوندی و یاران ، و اوضاع نجومی خوارگان آشفته می گردید . 🌴اگر مردان مرد کرد کردستان به خون پیشمرگان رشید خود ؛ نمی شستند ننگ فتنه شوم‌ گروهکهای مزدور اجانب را ز کردستان ، 🎋یقینآ نقشه ایران ما کم نقش تر میشد و دیگر هیچ آقازاده ای پررو نبود این حد ، ودیگر مرعشی ها سهم خواهی هم نمی کردند، چون سهمی نبود اصلاَ . 💦اگر غواص های بی ریا با خون خود اروند را رنگین نمی کردند ،🥀 و با آن ننگ گردوخاک پای نحس دشمن را ز خاک ما نمی شستند ، و بی پروای جان بنیان کین آلود کاخ خصم را ویران نمی کردند ، قطعآ گربه مان قورباغه می گردید . 🎋اگر آزاد مردان رشید ارتشی با خون خود اسناد آزادی دیوان درّه را امضا نمی کردند، 🎋و بوکان و مهاباد همچنان می ماند در دست دموکرات ها و پاوه در حصار اهرمن می ماند همواره ، و طومار کمین ( دره قاسملو ) به 🥀خون پاسداران وطن در هم نمی پیچید ، امنیت کجا می بود و مجلس چند کرسی داشت ؟ 🥀نبود عزم بلا جویان غیرتمند کرمانشاه در مرصاد اگر آن روز ، و یا صیاد هم مثل دو شیخ مدعی از دور میدان را رصد می کرد ، 🍃و دریای بسیجی ها به فرمان امام خود به پای سر نمی رفتند ، یقینا حذف می شد 🎋 نام کرمانشاه و دالاهو دگر از نقشه ایران . 🎋اگر تنها کمی تاخیر می کردند در پرواز عقابان هوانیروز عاشق دل ، و کرمانشاه می گردید جولانگاه اهریمن و پیمان حناچی شهردار بیستون می شد ، و بانگ انکر زاغ فروغ جاودان در شهر می پیچید ، مگر معصومه می ماند ابتکار سبز رو دیگر ؟ 🥀نمی شد در هجوم کوسه در اروند غرق خون اگر دریا دلی مجنون ،🌾 نمی گردید اگر در قعر دجله غرق جسم باکری های بلند آئین ،💦💧 نمی زد یخ اگر سرباز جانباز وطن در قله آسوس ، 🎋خوزستان نیز چون بحرین و آذربایجان از ما جدا می شد . جدا می گشت خوزستان اگر از پیکر مجروح ایران عزیز ما ، 🐾و بر خال لبی .همچون سمرقند و بخارا پیشکش می گشت آبادان ، و خرمشهر هم . چون نخجوان و گنجه از میهن جدا می شد ، 🎋چه می ماند از وطن دیگر ؟ اگر پوشیده گرگی جامه جوپان و هر دم می برد زین گله قوچی را ، و در خوابند گویا اهل ابادی و کنج عافیت بگزیده پیرانش ، و ملت مست و مدهوشند و انبان ها پر از موش است ، دلیلش رخنه روباه در اقلیم شیران است . فریدونی شده ضحّاک و مار آستین گردیده ایران را اگر اینک ، و زین کرده ست اسب سرکشش را از برای غارت میهن ، و با خود کرده همره آشنا یان اجانب را ، 🐾مقصر انتخابی اشتباهی بود . اگر مرمر نشینی می کند غوغا به پا با انتخاب شهرداری قاتل و جانی ، اگر شهرام ها و بابکان هم رهرو کرباسچی هایند در دزدی ، و ژنرال نفتخواری پاسبان نفت ایران گشته دزدانه ، یقیناَ روبهان را شیر کرده انتخابی بد ، ✍بلی صاحب قلم بایست بنویسد : اگر سوریه خاکریز دفاع از مرز ایمان شد ، اگر لبنان و افغان و عراق و شام ویران شد ، اگر زلف عروسان یمن از کین پریشان شد، هدف اشغال ایران بود و محو نام ایرانی . بلی صاحب قلم بایست بنویسد : بیا ای هم وطن همت کنیم و با بصیرت یار بگزینیم بیا ای هم نفس دقت کنیم و رهروی رهوار بگزینیم مبادا بار دیگر بر وطن شهمار بگزینیم و آنگه دین خود سازیم ادا بر حاج قاسم ها چه شیرین است شهد انتظار منجی دوران و ماندن بر سر پیمان و مردن در رکاب خسرو خوبان . 💧هدف وقتی خدا باشد 🍃 چه فرقی بین فکّه ، غزّه ، خان طومان ، حلب ، جولان ؟ 💧هدف وقتی خدا باشد 🍃 چه فرقی بین بغداد است و قدس و کابل و تهران ؟ حمید ، آماده پیکار باید بود در هر آن و هر میدان . 🎋🎋🎋🍃🍃🍃💦💧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خنده دلبران🍃🍃🍁🍂🥀💧 خنده هایت دل میبرد سردار دل ها 💚💦💧 🍁🍂🍁🍁🍃
وقتی که دوپای عباس از زانو قطع شد 🍂🍁💧قمست چهارم زانوهای عباس را بستیم و از رود خانه گذشتیم عباس درد شدیدی داشت باید هر چه سریعتر تا روز نشده خودمون را از تیرس و دید عراقیها دور میکردیم چون هوا کم کم داشت روشن میشد به زحمت از میدان مینی که نشانه گذاری کرده بودیم عبور کردیم نوبتی عباس را روی دوش میگرفتیم و حمل میکردیم زمان بسرعت سپری می شد و دور شدن از تیرس عراقیها و طی مسافت با آن شرایط سخت دشوار بود باتمام سختی ها و حال بد عباس خودمون را بزحمت به داخل دره ای دور از دید دشمن رساندیم افتاب کم کم از آسمان بالا می آمد تللا ش کردیم تا روشن شدن کامل هوا بازهم به مسیرمان ادامه دهیم چراکه با روشن شدن کامل هوا دیگر قادر به حرکت نبودیم چون هم عراقیها مجهز به دوربین های پیشرفته بودن هم می گفتیم شاید صبح متوجه انفجار و حضور ما شده و ما را تعقیب کنند در آن صورت با توجه به شرایط ما حتما به ما میرسدن دل تو دلمان نبود بعد از کمی تازه کردن نفس و و رسیدگی به وضع عباس دوباره به راهمان ادامه دادیم مین سر زانوهای عباس و رگهایش را سوزانده بود از این بابت خونریزی آنچانی دیگر نداشت ولی نگران بی هوش شدنهایش بودیم روبروی ما قُله بلفت بود که مسیر نزدیکتر داشت ولی باوجود شیب بسیار تند و شرایط ما به ناچار باید مسیرمان را بسمت کانی دشت که منطقه حائل بین میله مرزی ایران و عراق به عرض دو کیلومتر و به طول بیست کیلومتر بود تغیر میدادیم و آن مسیر با اینکه تغریبا آسان بود ولی خالی از خطر نبود چون گروهای از قاچاقچیان از آن مسیر رفت آمد میکردن و گله های گوسفند بظاهر سرگردان که میدانستیم چوپانهای دارند که در پوشش گوسفندان مشغول جمع آوری اطلاعات و خبرچینی به عراقیها هستند بهر زحمتی بود خودمان را صبح به یک شیار رساندیم و ناچار شدیم در بین درختان جنگلی بمانیم و تصمیم گرفتیم که دو نفر همراه عباس بمانیم و چهار نفر دیگر خود را به کانی دشت به پایگاه برادران ارتش برسانند و نیروی تازه نفس جهت بردن عباس به کمک مان بیاید ادامه این خاطره و روایت را در قسمت پنجم ملاقات با شهید کاوه🥀🍁🍂💧 دنبال کنید
ملاقات باشهید کاوه 🥀🍁🍂💧قسمت پنجم وقتی که دو پای عباس از. زانو قطع تصمیم گرفتیم دو نفر همراه عباس بمانیم و سه نفر دیگر به پایگاه برادران ارتش در کانی دشت جهت آوردن نیروی تازه نفس و بردن عباس به کمک مان، بروند اول من به تنهای میخواستم کنار عباس بمانم ولی بچه ها گفتند یک نفری نمی شود من با رزمنده ای از قم بنام رضا در کنار عباس ماندیم و سه نفر که خیلی در حمل کردن عباس کمک کرده بودن به سمت کانی دشت حرکت کردن آنها کم کم از ما دور میشدن و ما ماندیم و درد عباس گیر کردن در منطقه دشمن البته به بچه ها گفتیم که ممکن است بعدازظهر که افتاب بسمت غروب میرود و دید عراقیها کم میشود و اگر توانستیم عباس را خواهیم آورد بدین جهت روی نقشه دو محل را مشخص کردیم که بچه ها موقع برگشت ما را گم نکنند چون ما وسیله ارتباطی باخود نداشتیم . حالا دیگر زمان نمی گذشت عباس از شدت درد بیهوش میشد و کاری از دست مان بر نمی آمد نزدیک ظهر بود کمی باخودمان جیره غذای برده بودیم ولی حال خوردن نداشتیم کمی از آب کومپوت بزور به دهان عباس ریختیم که بالا آورد اکنون تغریبا از زمان زخمی و قطع شدن پای عباس با انفجار مین 14 ساعت گذشته بود کم کم به بعد ازظهر نزدیک میشدیم و پنج ساعتی بود که بچه ها جهت آوردن کمک رفته بودن ولی از رسیدن کمک خبری نبود من و رضا تصمیم گرفتم به نقطه بعدی حرکت کنیم عباس را کول کردیم و به حرکت مان بسمت کانی دشت ادامه دادیم از دور همان تک درختی که شهید کاوه به آن اشارا کرده بود والبته ماهم بارها از کنار آن گذشته بودیم نمایان شد تک درخت در منطقه دشمن بود وفاصله از آنجا تا نیروهای خودی در کانی دشت تغریبا 12 کیلومتر بود ما بدلیل وجود چشمه آب در کنار تک در خت و اُتراق چوپانها نمی توانستیم نزدیک تک درخت برویم ناچار شدیم در نزدیکی آن منتظر رسیدن کمک بمانیم دیگر کم کم داشت غروب میشد عباس دیگر نایی نداشت ما هم حال خوبی نداشتیم منتظر کمک ماندیم ادامه خاطره و روایت آن در قسمت ششم همراه ما باشید 🍁🍂💧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امام‌خامنه‌ای: هر کسی فکر تجاوز به جمهوری اسلامی ایران به مخیله‌اش خطور کند باید خود را آماده دریافت سیلی های محکم و مُشت‌های پولادین ملت ایران کند!!!👊🏻 پیشنهاد میکنم این بیانات معظم له را همراه با تصاویر یکی از شهرهای موشکی سپاه ببینید و افتخار کنید!!✌️🏻 ♨️بازنشر به مناسبت اظهارات ابلهانه اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران، مبنی بر لزوم حمله نظامی به ایران!!! ای مگس! عرصه سیمرغ نه جولانگه توست؛ عِرض خود میبری و زحمت ما میداری! 🇮🇷
بسم رب الشهدا وصدیقین همراهان بزرگوار مارا در نشر و آثار دفاع مقدس یاری فرماید نشر و کپی آثار شهدا دفاع مقدس آزاد و صدقه جاریه میباشد مطالب و روایت خاطرات از این کانل را برای دوستان و همگروهی ها ارسال فرماید واز دوستان خود جهت پیوستن به جمع ما دعوت نماید 🌺🍀☘🌺🌿☘🌿☘🌿🍁🍂🥀💧 🎋 🍃 🍃 🥀 🍃شفاعت شهدا روزیتان 🍃 🍂 💧 اجرتان با خدای شهدا 🌹 🦋 eitaa.com/jAmAnbH
عاشقان ولایت🍃 و شهدا🥀 روایت خاطرات و آثار دفاع مقدس از ما و ثواب نشر آن با شما بزرگوران 🍃🍃🍃🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺نمیدانم این صحنه را چه کسی شکار کرده ولی محشر است پیرمرد می آید جلوی کتاب فروشی چشمش به عکس روی جلد کتاب ها می افتد تصاویر شهداست خم میشود بر عکس روی جلد کتاب ها بوسه میزند و صورتش را به عکس ها تبرک میکند. روح شهدا شاد❤️ نثار ارواح مطهرشان صلوات 🌱 شبتون بخیر باز نشر از کانال همراه شهدا
السلام علیک یا اباصالح المهدی برق امید دیـده بگشـای دلا ، نفسـی تازه نمـا بـاز کن پنجـره ای ، سوی اقلیـم بقا می وزد رایحه ای، دلنشیـن، روح فزا از فـراسوی افـق ، وادی مهـر و وفـا عطرجانبخش بهاری پیداست ، عنبر زلف نگاری پیداست * گویی از عالم افلاک کسی می آید * جان و دل دیده نما ، ز عالم خود به در آ می درخشـد نـوری ، آن سـوی ملک ثـری می زند بـرق امیـد ، در کـویـر دل ما مثل صبح است عیان ، قامت سرو هدی گوئیا جلوه ی ناری پیداست ، نوری اندر شب تاری پیداست . آری * انگار فروغ قبسی می آید * باز کن چشم یقیـن ، دولت عشق ببیـن کوک کن ساز خلوص، باش با صدق قرین قید تن را بگسل ، رسم احرار گزین از هیاهوی زمین ، می شود حس چنین : عشـق را داعیه داری پیداست ، طلعت ماه عذاری پیداست * دل قوی دار که فریاد رسی می آید * صنما، باش به هوش،جامه ی عشق بپوش رسد از عرش برین ، خبر وصل به گوش مژده ی وصل نگار، دهد آوای سروش می رسد دادرسی ، بیرق عدل به دوش توسن عدل سواری پیداست ، سرو شمشماد وقار ی پیداست * بی گمان دادرسی می آید * پیشه کن رسم وفا ، کینـه از دل بزدا باده ی عشق بنوش ، پاره کن دلق ریا کوچه را آب بزن ، خانه را بخش صفا خرقه ی زهد بسوز ، عاشقی پیشه نما آن سوی جادّه غباری پیداست ، سایه ی راهگذاری پیداست . * گوهر ملک وفا را عسسی می آید * گوش جان باز نما ، گوش کن هلهله را نیست این بانگ غریب ، آشنا هست دلا می رسد نیک به گوش ، غلغـل قافله ها می توان داد تمیز ، راحل و راحله را باز گلبانگ هَزاری پیداست ، نرگس مست خُمـاری پیداست . * باغ را گل رخ بلبل هوسی می آید * گویی این بانگ نویدسحرصدق وصفاست آری انگار صدای نفس گرم صباست این همان نغمـه ی داوودی گلبانگ بقاست این اذان سحر مأذنه ی مهـر و وفاست شاهد مهرشعاری پیداست ، سینه را باز قراری پیداست . * مژده صبح ز نای جرسی می آید * این اذان سحراست ، نه صدایی دگر است این صدای سم اسبـان سپـاه سحـر است این صدای نفس گرم خـود دادگـر است این همان یار مسیحا نفـس منتظـر است بوی پیراهن یاری پیداست ، ماه خورشید تباری پیداست . * ساقی کوثر بی خار و خسی می آید * آری ، آن نور بصـر نزدیک است شام هجران به سحر نـزدیک است بار بربند ، سفـر نزدیک است صبح امّید بشر نزدیک است شور قمری به چناری پیداست ، صحبت بوس و کناری پیداست . * مژده ای دوست مسیحا نفسی می آید* خیز تا ساز سفر ساز کنیم سفری تا سحر آغاز کنیم بهر پرواز پری باز کنیم به ثریّا ز ثری ناز کنیم خسرو ظلم شکاری پیداست ، شور شیرین نگاری پیداست . شاهبازی به شکار مگسـی می آید * آری ، او می آید * با درفش توحید ، با چهل باغ امید ، صد گلستان گل صدق ، یک جهان لاله عید . * آری ، او می آید * با هزارعمره صفا ، صد منا مهر و وفا ، با دوصدمروه خلوص، زمزمی شهدشفا * آری ، او می آید * با دو دنیا راَفت . هفت وادی رحمت نه فلک اختر مهر ،کهکشانی عصمت * آری ، او می آید * پرچم عدل به کف ، با صد اقلیم شرف هفتصد بادیه شوق ، عالمی شور و شعف * آری ، او می آید * با چهل کوه عرفات ، صد غدیر آب حیات صد حرا بانگ حضور ، چارده باب نجات * آری ، او می آید * با براق اخلاص ، صد صحیفه احساس صد سبد سوسن صدق ، صدبغل نرگس و یاس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره زیبا از دفاع مقدس تکرای هم باشه شنیدنش خالی از لطف نیست
درود خدا بروح پر فتوح حکیم فرزانه آیت الله سید محمد باقر صدر این چند جمله این حکیم اندیشمندرا بنگرید 👇 (جاهلیت یک مرحله تاریخی نیست که دوره اش به سر رسیده باشد ، بلکه حالتی اجتماعی است که هرگاه شرایطش فراهم شود می تواند تجدید شود ) ♦️لعنت ابدی خداوند بر صدام که این‌ متفکر و نابغه ی دهر را از جامعه اسلامی و بویژه تشیع گرفت 🍂 . ای کاش اندیشه هاي اقتصادي و اجتماعی این فقیه و فیلسوف و سیاستمدار و مجاهد و متفکر در دانشگاههای علوم انسانی و اجتماعی مورد توجه جدی قرار می گرفت و موضوع رساله های دکتری و مقالات علمی و منابع درسی می شد. ببینیم همین جمله کوتاه ایشان چه عمقی دارد. 🍁🍁💧💦
فصل پائیز است و برگریزان🍂🍂🍂 پادشاهی میکند این فصل پائیز 🍂🍁💧💦 آری با گذشت 35 سال از پایان جنگ تحمیلی هنوز هم بوی خون و باروت آید از هر رزمنده ای گر چه مثل پائیز برگریزان می کنند 🍂🍂 بازهم پیش آید اگر دشمن را از کرده اش پشیمان می کنند شیرمردان پیر جبهه ها همچنان تمرین ایمان می کنند 🍃🍃🍃 🍁 💧 🥀🍁🍂
تابلوی لبخند بزن بسیجی🍃🍃 را در جبهه ها دیده بودیم ودر این تصویر تفسیر لبخند بزن بسیجی را سردار دلها و فرماندها ن به زیبایی نشان میدهند یادش بخیر آنروز ها سرخوشانی که سر دادن🥀🍂 تا بماند ایران سر فراز 🎋🍃🎋🍃🌴🌴🌴💦💧
قسمت ششم ملاقات باشهیدکاوه🥀🍁💧 در نزدیکی تک درخت در بین جنگل ها خودمان را استتار کردیم و منتظر کمک ماندیم عباس بدلیل ضعف و درد فشارش شدیدا پائین بود و گاه گداری چشمانش را باز میکرد هوا هم کم کم رو بسردی میرفت ناچار شدیم اورکت هایمان را در بیاوریم و روی عباس بکشیم که ناگهان سرو کله گله های گوسفندان پیداشد و سگ های گله متوجه حضور ما شده بودن و شروع کردن به سمت ما هجوم آوردن و ما نگران شدیم مبادا چوپانها بدنبال سگ ها بیان و محل اختفای مارا پیداکنن ولی آنها برای اتراق و درست کردن چای زیر تک درخت مشغول شدن راستیتش ما نمی تونستیم با چوپانها درگیر شویم چون هم عباس شرایطش بد بود هم بخاطر لو نرفتن مان .و از طرفی نگران بودیم که چوپانها آنجا بمانند چرا که وعده ما با نیروهای کمکی کنار همان تک درخت بود و خوشبختانه پس از چند دقیقه ای سگ ها آرام شدن و به سمت گله برگشتن و چوپانها هم پس از استراحت و نوشیدن چایشان بدلیل تاریک شدن هوا آنجا را به سمت عراق ترک کردن بلا فاصله بدلیل سرما خودمان را به نزدیک تک درخت و کنار باقی مانده آتش چوپانها رساندیم و عباس را نزدیک آتش باقی مانده آوردیم ولی نمی توانستیم چوبی به آتش اضافه کنیم چون میترسیدیم با بیشتر شدن شعله آتش گشتی های عراقی متوجه حضورما بشوند و در قوطی کمپود آب ریختیم وروی آتش گذاشتیم تا گرم شود هم به عباس بدهیم هم خودمان بخوریم لحظه ها بکندی سپری میشد و حال عباس بد تر بدتر خودمان هم حال روز خوبی نداشتیم کم کم عباس بدلیل تب و لرز شروع به هزیان گویی کرده بود بهر تقدیر باید منتظر می ماندیم ساعت تغریبا ده شب بود که متوجه سرو صدا شدیم و با دور بین دید در شبی که داشتیم نگاه کردیم سیایه های آدمها را دیدیم که مستقیم به سمت ما می آمدن خودمان را آماده کردیم که اگر گشتی عراقیها بودن و متوجه ما شدن بناچار باید درگیر بشیم چون دیگر راه گریزی نداشتیم سایه ها نزدیکترو نزدیکتر شدن و به یک بار صدای که میگفت عباس کجائید و ما دیگر مطمعن شدیم که نیروهای کمکی هستند و آرام جواب دادیم زیر تک درخت هستیم حلا دیگر ساعت نزدیک11 شب شده بود و حدود 23 ساعت از روی مین رفتن عباس گذشته بود 8نفر از برداران ارتشی به همراه یکی از نیروهای خودمان با یک برانکارد و چند پتو عباس را روی برانکارد گذاشتن و با پتو کاملا پوشاندن و چند فانسقه محکم عباس را بستن و شروع به حرکت کردیم و حدود یک ساعت طول کشید تا عرض دو کیلومتری دشت را طی کنیم و اول قله کانی دشت برسیم و از شیار کوه که یه راه مال رویِ داشت به طرف قله حرکت کردیم نیروهای کمکی تازه نفس بودن و خیلی جلوتر. من و رضا بودن و زودتر از ما به پایگاه رسیده بودن و ما هم وقتی به قله کانی دشت رسیدیم ساعت 2نصف شب بود وقتی به سنگر نگهبان ها رسیدیم متوجه انبوهی از برادران ارتشی شدیم که منتظر ما بودن گویی همه گردان از لحظه باخبر شدن تا رسیدن ما نخوابیده بودن و آنها هم مثل ما چشم انتظار و نگران وقتی رسیدیم همه بدور ما حلقه زدن هرچه دم دستشان بود غذا درست کرده بودن همه میگفتند برادرا بیایید سنگر ما ولی خب ما نه حال غذا خوردن داشتیم و نه امکان رفتن به سنگر همه عزیزان ارتشی تصمیم گرفتیم کنار عباس در سنگر بهیاری گردان که سنگر فرمانده گردان هم نزدیک آنجا بود برویم بهیار شروع کرد به باز کردن زانوهای قطع شده عباس و با سرُم شستشو داد و دباره باندپیچی کرد و چندتا سرُم قندی در سنگرش داشت که به عباس تزیق کرد و فرمانده گردان هم طی تماسی تقاضای آمبولانس از تیپ شان نمود که طبیعتا باید تا 8 صبح منتظر می ماندیم صبح بارسیدن آمبولانس به همراه عباس حرکت کردیم و ما در دوراهی روستای (بیو ران پائین) پیاده شدیم تا به قُله بُلفت برویم چون بقیه بچه ها آنجا بودن و عباس هم به بهداری ارتش در سردشت رفت وما نیز پیاده بسمت بلفت حرکت کردیم که ساعت دو بعد ازظهر به سنگرمان در بلفت رسیدیم و توضیح ماجرا برای بقیه بچه ها همچنان منتظر ماندیم تا شد روز 27 آبان فرمانده گردان مستقر در بلفت نزد ما آمد و خبری را به ما داد که بسیار ناراحت کننده بود گفت با بیسیم به من اطلاع دادن که یکی از فرماندهان سپاه بهمراه یک نفر دیگر در مسیر بانه به سردشت به شهادت رسیدن ما بناچار ماندیم تا صبح شود و صبح 28 آبان خودمان را به سردشت رساندیم که متوجه شدیم کسی که بدست گروهک ضد انقلاب به شهادت رسیده کسی نبود جز همان مهمان عزیز که شهید کاوه گفته بود شهید مهدی زین الدین بهمراه برادرش مجید مسئول اطلاعات عملیات یکی از تیپ های لشگر علی بن ابی طالب ع و با این اتفاق عملیاتی که قرار بود در منطقه انجام شود با شهادت فاتح خیبر ناتمام ماند آری ایچنین بود برادر روحش شاد راحش پر رهروباد 🥀🍁🍂💦💧 روای:سید اخلاص موسوی
بیت المال از زبان و عمل سردار شهید آ مهدی باکری فرمانده مخلص و غرور آفرین لشگر 31 قهرمان عاشورا قابل توجه آنهایی که بنوعی در حفظ بیت المال مسئولیت دارند و...... 👇 حتی به اندازه وارزش یک پتوی کهنه باشد
چه مینگری ؟🥀🍁🍂 مرا این خاک بهشت است 🍃🍃🍃 💧سفر کرده ‏ام تا بجویم سرت را و شاید در این خاکها پیکرت را من اینجایم ای آشنای برادر همان جا که دادی به من دفترت را همان جا که با اشک و اندوه خواندی‏ برایم غزل واره‏ ی آخرت را کجایی که چندی است نشنیده‏ ام من‏ دعاهای پر سوز و درد آورت را تو را زنده زنده مگر دفن کردند که بستند دستان و پا و سرت را پس از این من ای کاش هرگز نبینم‏ نگاه به درمانده مادرت را… 🥀🍁🍂💦💧
🥀در چهل و سومین سالروز گرامیداشت هفته‌ی دفاع مقدس یادی کنیم از پدر و پسری از لشکر ویژه ۲۵ کربلا که باهم بشهادت رسیدند . 🍃 شادی روح صلوات... . 🥀🍁🍂💧
سلام دلاور یه عکس دیگر از کانال واقعی بذار این کانال هیچ شباهتی به کانال های زمان جنگ ندارد .
🍁🍂💦💦💦💦💦 احساس باران خورده 💧💧 در دلم احساس باران خورده دارم، می خری؟ یک گلستان من گل پژمرده دارم، می خری؟🥀🍁🍂 در فراقش سوخت احساس نجیبم ای رفیق!🍃 توی سینه، یک دل افسرده دارم، می خری؟🥀 آری هر روز و شبم درگیر جنگ و ماتم است💥 🥀صد شهید نوجوان بر گُرده دارم، می خری؟ نه... نگفتم عاشقم؛ ای دوست! من وابسته ام🥀 🌾من هزاران شعر پیکان خورده دارم، می خری؟ کودکی از سر گذشته، بی خیال خاطرات🍂 یک قلم، یک دفتر دلمرده دارم، می خری؟ 🍂گفتم از یاران، هزاران زخم دارم یادگار🍂 🍂یک زمستان بغض سرما خورده دارم، می خری؟ عمر کوتاه است آری در حد و اندازه نیست من هزاران حسرت نشمرده دارم، می خری؟🌾🍁🍂🍂💦💧
سلام بر بقیه الشهدا خدا خیر دنیا و آخرت به شما مجاهد مخلص عنایت فرماید که یاد آوری فرمودین علی عین
ما تو کانال هستیم 🥀🍁🍂💧 تا ابد این دروازه بهشت را ترک نمی کنیم بقول امروزیا در فضای مجازی کانالی که هیچ کس از آن لفت نداد بزبان ساده هیچ کس کانال را ترک نکرد شماهم متونید از کانال لفت ندین همراه شهدا باشین 🥀🍁🍂🍁🍂💦💧