#تک_بیت
هر نگاهت مصرع شیرین و زیبا از غزل
خنده هایت بیتعارف شاهکار مثنویست
#علی_جباری
۱۵ آبان ۱۴۰۰
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تک_بیت
یک شب که تو مهمان من غم زده باشی
آن شب به هزاران سحر و صبح میارزد
#علی_جباری
۱۵ آبان ۱۴۰۰
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
✨ترس از گناه
حضرت علي عليه السلام مردي را ديد كه آثار ترس و خوف در سيمايش آشكار بود، از او پرسيد:
- چرا چنين حالي به تو دست داده است؟
مرد جواب داد:
- من از خدا مي ترسم.
امام فرمود:
- بنده خدا! (نمي خواهد از خدا بترسي) از گناهانت بترس و نيز به خاطر ظلم هايی كه درباره بندگان خدا انجام داده ای. از عدالت خدا بترس و آنچه را كه به صلاح تو نهی كرده است در آن نافرماني نكن، آن گاه از خدا نترس؛ زيرا او به كسي ظلم نمی كند و هيچ گاه بدون گناه كسی را كيفر نمی دهد.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
🔴هرچه کنی به خود کنی
✍زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد، صاحبکارش ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود.
سرانجام صاحبکار در حالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد، از او خواست تا بهعنوان آخرین کار، ساخت خانهای را به عهده بگیرد. نجار نیز چون دلش چندان به این کار راضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و با بیدقتی به ساختن خانه مشغول شد و کار را تمام کرد.
زمان تحویل کلید، صاحبکار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیهایست از طرف من به تو، به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بهکار میبرد و تمام دقت خود را میکرد.این داستان زندگی ماست...
گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هر روز میسازیم نداریم و در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم در همین ساختهها زندگی کنیم، اما فرصتها از دست میروند و گاهی شاید، بازسازی آنچه ساختهایم ممکن نباشد. شما نجار زندگی خود هستید و روزها چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند..
📚 کانال داستان های کوتاه
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
⚠️ گناه ، اثر دارد؛ دیر یا زود ⚠️
امام_باقر عليه السلام فرمودند:
روزی جوانى در #مدينه با زنى رو در رو شد.
جوان در حالى كه زن به سوى او مى آمد به او نگاه كرد.
وقتى زن از كنار جوان گذشت جوان همان طور که راه مى رفت وارد كوچه ای شد و از پشت سر به آن زن مى نگريست.
ناگهان صورتش به استخوانی كه از ديوار بیرون زده بود، خورد و شكاف برداشت.
وقتى زن رفت، جوان متوجّه شد خون بر سينه و لباسش مى ريزد.
با خود گفت: به خدا قسم نزد #پيامبر_اکرم صلى الله عليه و آله خواهم رفت و داستان را به ايشان خواهم گفت.
سپس نزد ایشان آمد. پیامبر خدا از او پرسيدند: اين چه وضعى است؟
جوان، داستان را گفت.
آن گاه، جبرئيل عليه السلام نازل شد و اين آيه را آورد:
« قُل لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکي لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ »(نور/ ۳۰)
به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاك دامنى ورزند كه اين براى آنان پاكيزه تر است؛ زيرا خدا به آنچه مى كنند آگاه است.
📚كافی ج ۵ ص ۵۲۱.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت عباسی ولدی از علت طلاق زودرس در برخی ازدواجها
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
✅خداوند همواره ناظر اعمال ماست...
✍فقیری پسری کم سن و سال داشت. روزی به او گفت: با هم برویم از میوه های درخت فلان باغ دزدی کنیم. پسر اطاعت کرد و با پدر به طرف باغ رفتند. با این که پسر می دانست که این کار زشت و ناپسند است ولی نمی خواست با پدرش مخالفت کند.
سرانجام با هم به کنار درخت رسیدند، پدر گفت: پسرم! من برای میوه چیدن بالای درخت می روم و تو پایین درخت مواظب باش و به اطراف نگاه کن، اگر کسی ما را دید مرا خبر بده. فرزند در پای درخت ایستاد. پدرش بالای درخت رفت و مشغول چیدن میوه شد. بعد از چند لحظه، پسر گفت: پدر جان، یکی ما را می بیند. پدر از این سخن ترسید و از درخت پایین آمد و پرسید: آن کس که ما را می بیند کیست؟ فرزند در جواب گفت:
«هُوَ اللهُ الّذی یری کلّ اَحد و یَعلمُ کلّ شئٍ: او خداوند است که همه کس را می بیند و همه چیز را می داند». پدر از سخن پسر شرمنده شد و پس از آن دیگر دزدی نکرد.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh